طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
اسیر
THE CAPTIVE
A captive, alone in a dungeon I dwell,
Entombed in the stillness and murk
of a cell
Outside, in the courtyard, in wild,
Frenzied play,
My comrade, an eagle, has pounced on his
Prey.
Then, leaving the blood-spattered morsel,
his eye
He fixes on me with a dolorous cry,
A cry that is more like a call or a plea-
“’ Tis time”, he is saying, “’tis time,
Let us flee!
“ We’re both wed to freedom, so let us away
To where lonely storm-clouds courageously
Stray,
Where turbulent seas rush to merge with
The sky,
Where only the winds dare to venture
And I!...”
Alexander Pushkin 1822
اسیر*
اسیری تنها
ساکن به یکی سیاهچالم
مدفون در خاموشی و ظلمت یک سلول .
بیرون
به صحن
به بازی دیوانه وار و دد خویش
همدمم
عقابی
بر طعمه ی خویش حمله برده ست.
آنگاه ،
لقمه ی خون آلود را رها کنان
دیدگانش را
با خروشی غمگنانه بر من می دوزد ،
فریادی که بیشتر به دعوتی یا طلبی ماننده است-
"هنگامش است "
می گوید:
"هنگامش است "
بیا بگریزیم !
" ما هر دو با آزادی پیمان بسته ایم ،
پس بیا دورتر شویم
بدانجا که ابرهای طوفانی تنها به دلیری
آواره می شوند
آنجا که دریاهای برآشفته می شتابند
تا با آسمان در آمیزند
آنجا که تنها بادها شهامت پذیرش خطر دارند
و من ! ..."
الکساندر پوشکین
1822
ترجمه ی غلامحسین معتمدی
*انگیزه ی سرایش شعر اسیر دیدار پوشکین از زندان کی شی نف (Kishinev) بود. بر مبنای این شعر و تلفیق آن با موسیقی ترانه ی زیبایی ساخته شده است. (م)