طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
انتخاب همسر 2
این افراد چند ویژگی اصلی دارند که عبارتند از:
الف ـ هرگز مسؤولیت شرایط و اتفاقات زندگی خود را بر عهده نمیگیرند.
آنها به حال خود تأسف میخوردند، گله و شکایت میکنند و هر کار دیگری انجام میدهند، بدون اینکه اقدامی در جهت بهبود اوضاع صورت دهند. کافی است به آنها پیشنهاد دهید که چگونه میتوانند احساس بهتری داشته باشند، یا مسألهی خود را حل کنند؛ آنگاه با فهرست بلند بالایی از انواع دلایلی روبرو خواهید شد، که چرا آن پیشنهاد برای آنها مفید نیست. برخی از این افراد منتظر هستند تا شما یا دیگری نجاتشان دهد و برخی دیگر فقط احساس ترحم و همدردی دیگران و توجه آنها را میطلبند.
ب ـ دیگران را به خاطر مشکلات خود سرزنش میکنند.
از نگاه این افراد همیشه تقصیر همه چیز به گردن دیگری است. آنان دایماً والدین، بچهها، همسر، دوستان، وضع سلامتی و بهداشت، اقتصاد و… را به خاطر بد بختی و عدم رضایت خود سرزنش میکنند.
ج ـ خشم خود را آشکارا بروز نمیدهند.
آنان جملاتی به کار میبرند که ظاهراً خصومتآمیز نیست، اما به طرزی غیرمستقیم، خصومت و تنفر خود را نسبت به شما بیان میکنند. این جملات به آنها کمک میکند تا ظاهر «غیر عصبانی» خود را حفظ کنند.
د ـ فکر میکنند که ضعیف و درمانده هستند.
«نمیتوانم»، «نمیشود»، «هرگز» و… عبارتهای رایج و متداولی است که این افراد به کار میبرند. آنها معمولاً انجام کارهای خود را به تعویق میاندازند، چرا که به خود اعتماد کافی ندارند. آنها امیدوارند که دیگران آنها را حمایت کنند و نجات دهند.
همگی ما زمانی ممکن است چنین احساساتی داشته باشیم، اما این احساسات تمام زندگی اینگونه افراد را فرا گرفته است. در ابتدا که با شخصی از این دست روبرو میشویم، از آنجا که تجربهی مشابه با او را داریم، با او همدردی میکنیم و سعی میکنیم به او کمک کنیم. اما این افراد معمولاً ما را ناکام میکنند و در نهایت نسبت به آنها احساس بیتفاوتی و بیاعتنایی پیدا میکنیم. زندگی با چنین افرادی یک تجربهی سخت و دشوار است. این افراد برای زندگی مشترک مناسب نیستند و زندگی را به کام همسر و فرزندان تلخ میکنند.
4 ـ افرادی که دیگران را کنترل میکنند.
افرادی که دیگران را کنترل میکنند، درست در نقطه مقابل افرادی هستند که مسؤولیت زندگی خود را بر عهده نمیگیرند. فردی که مسؤولیت زندگی خود را بر عهده نمیگیرد، اغلب از تصمیم گرفتن دوری میکند. اما افرادی که دیگران را کنترل میکنند، میباید همه تصمیمها را خودشان بگیرند. افرادی که مسؤولیت زندگی خود را بر عهده نمیگیرند، همیشه چشم به کمک و یاری دیگران دوختهاند، اما افراد کنترل کننده هرگز درخواست کمک نمیکنند. افرادی که مسؤولیت زندگی خود را بر عهده نمیگیرند، منتظر هستند که به آنها بگوییم چه کار کنند، اما افراد کنترل کننده به دیگران میگویند که چه کار باید بکنند و برای دیگران تعیین تکلیف میکنند. آنها میخواهند کنترل همه چیز در دست خودشان باشد و هر کاری خواهند کرد تا مبادا احساس کنند که چیزی تحت تسلط و کنترل آنها نیست.
افرادی که دیگران را کنترل میکنند دارای ویژگیهای زیر هستند:
از لحاظ عاطفی محدود و بسته هستند. آنها به سادگی احساسات و عواطف خود را بروز نمیدهند.
حس مالکیت زیادی دارند.
بسیار حسود هستند.
به راحتی وقتی چیزی مطابق میل آنها نیست و یا هنگامی که احساس میکنند روی اوضاع کنترل کافی ندارند، عصبانی میشوند.
معمولاً دارای عادتهای وسواسی هستند.
اصلاً خوش ندارند که کسی به آنها بگوید چه کار کنند، چرا که احساس میکنند کنترل در دستشان نیست.
این افراد معمولاً والدینی سلطهجو و انتقادگر میشوند. چرا که کنترل کمی میتوان بر کودکان اعمال کرد.
افراد کنترل کننده معمولاً کمتر به درمان خود میپردازند، زیرا در درمان، احساس عدم کنترل و احساس تسلط درمانگر، آنها را رنج میدهد و نمیتوانند کنترل درمانگر را بر زندگی خود بپذیرند. چنین افرادی مطمئناً تسلط و کنترل همسر را در زندگی نمیپذیرند. لازم است که همه چیز در کنترل آنها باشد. این افراد معمولاً بر همسر و فرزندان بیشترین کنترل را اعمال میکنند و خشم زیادی را در آنها ایجاد میکنند. ازدواج با چنین افرادی، به معنای پذیرش سلطه و کنترل آنها بر زندگی خودمان است.
5 ـ افرادی که اختلال جنسی دارند.
اختلالات جنسی حوزهی وسیعی از رفتارها را در برمیگیرد. از آنجا که ارتباط جنسی یکی از حوزههای با اهمیت در زندگی مشترک است، فردی که دارای اختلال جنسی است برای ازدواج مناسب نیست. در اینجا اختلالات جنسی را در سه گروه به ترتیب زیر میآوریم.
الف ـ اعتیاد جنسی و فقدان عزت نفس جنسی
علایم و نشانههای زیر را میتوان در افرادی که اعتیاد جنسی یا فقدان عزت نفس جنسی دارند، مشاهده کرد.
فردی که تشنه فیلمها و تصاویر مستهجن است.
فردی که دایماً استمنا میکند، حتی اگر امکان رابطه جنسی سالم را هم داشته باشد.
لاس زدن با دیگران
چشم چرانی و خیره شدن به بدن دیگران
اظهار نظرهای جنسی به شما درباره بدن دوستانتان، غریبهها و…
اظهار نظرهای جنسی به دوستان شما، غریبهها و…
لمس کردن و تماسهای بدنی بی جا، نامناسب و ناشایست
رابطهی نامشروع
شناسائی این مشکل معمولاً در همان چند دیدار اول امکانپذیر نیست. گذشت زمان و صحبت در مورد تمایلات جنسی، میتواند به شناسایی این مسأله کمک کند. ضروری است که هرکسی آنچه را که به لحاظ جنسی میپذیرد و آنچه را که در رابطه جنسی نمیپذیرد و غیرقابل قبول میداند، برای دیگری تعریف کند.
وقتی که با فردی رابطه داریم که اعتیاد جنسی دارد، یا عزت نفس جنسی اندکی دارد، معمولاً در ابتدای رابطه خود را توجیه میکنیم. لازم است در این مورد به حس خود و احساسات غریزی خود اعتماد کنیم. اگر رفتارهای فرد مورد نظرتان شما را آزار میدهد، اجازه ندهید که با منظق تراشیهای مختلف شما را توجیه و ساکتتان کند.
اعتیاد جنسی و فقدان عزت نفس جنسی با روان درمانی و یا روانکاوی میتواند بر طرف شود. بنابراین اگر فردی اعتیاد جنسی دارد، لازم است که برای روان درمانی مراجعه کند.
هنگامی که با فردی رابطه برقرار میکنیم که اعتیاد جنسی دارد معمولاً در برخورد با او اشتباهات زیر را مرتکب میشویم.
اعتیاد جنسی را با توانمندی جنسی و تمایل جنسی اشتباه میگیریم.
مشکل او باعث میشود که فکر کنیم مشکل از ماست.
از برخورد با او اجتناب میکنیم، چرا که نمیخواهیم تنش ایجاد کنیم.
خود را بد گمان و حسود تلقی میکنیم و اعتیاد جنسی او و عدم عزت نفس جنسی او را نادیده میگیریم.
رفتار او را توجیه میکنیم.
فکر میکنیم با گذشت زمان مشکل او حل خواهد شد و رفتارهای خود را کنار خواهد گذاشت.
وقتی با کسی که اعتیاد جنسی دارد یا عزت نفس جنسی ندارد رابطه دارید، صمیمیت و امنیت را تجربه نخواهید کرد، بلکه موارد زیر را تجربه خواهید کرد.
احساس خواهید کرد که همسرتان به شما خیانت میکند.
اعتماد به نفس خود را در رابطه با بدن و تمایلات جنسی خود از دست خواهید داد.
احساس میکنید که همسرتان با شما نیست، بلکه هوش و حواسش جای دیگری است و به فردی دیگر فکر میکند.
احساس میکنید که از شما سوء استفاده جنسی میشود.
از همسر خود به دلیل اینکه برای شما ارزش و احترام قایل نیست، عصبانی و منزجر خواهید شد.
هرگونه علاقه و جاذبهی خود را نسبت به روابط جنسی از دست خواهید داد، چرا که در ذهن خود رابطهی جنسی را با تحقیر، کنترل شدن واحساس بیکفایتی تداعی خواهید کرد.
ب ـ اختلالات کنشی جنسی
اختلالات عمل جنسی یا اختلالات کنشی جنسی، شامل چند اختلال میشود که فعالیت جنسی را با مشکل مواجه میسازد. اختلالات کنشی جنسی شامل موارد زیر میشود.
ـ افرادی که میل به فعالیت جنسی ندارند.
ـ افرادی که از روابط جنسی نفرت و انزجار دارند.
ـ افرادی که تحریک نمیشوند.
ـ افرادی که به سرعت ارضا میشوند.
ـ افرادی که در زمان ارتباط جنسی درد زیادی دارند.
اختلالات کنشی جنسی نیاز به درمان روانشناختی ـ روانپزشکی دارد. معمولاً این اختلالات با درمان بر طرف میشوند. اما اگر فردی دچار چنین اختلالاتی باشد و حاضر نباشد که برای درمان مراجعه کند، طبیعی است که زندگی مشترک را با مشکل روبرو سازد.
ج ـ انحرافات جنسی
انحرافات جنسی شامل موارد زیر میشود.
ـ نمایشگری: به میل شدید عود کننده برای نمایش آلت تناسلی به یک بیگانه یا کسی که انتظار چنین اقدامی را از جانب فرد ندارد، اطلاق میشود.
ـ بچه بازی: به میل شدید جنسی یا تحریک جنسی در ارتباط با اطفال 13 سال به پایین، اطلاق میشود.
ـ یادگار خواهی: در یادگار خواهی کانون میل جنسی بر اشیائی نظیر کفش، دستکش و لباس زیر است که ارتباط نزدیک با تن آدمی دارند.
ـ خود آزاری جنسی: اشتغال ذهنی با امیال جنسی و خیالات تحقیر شدن، کتک خوردن، به بند کشیده شدن یا هر نوع رنج تحمیلی از مشخصات این اختلال است.
ـ آزارگری جنسی: اشتغال ذهنی با امیال جنسی و خیالات تحقیر کردن، کتک زدن، به بند کشیدن یا ایجاد هر نوع رنج جسمی یا روان شناختی، برای شریک جنسی یا برای قربانی از مشخصات این اختلالات است.
ـ نظر بازی: به اشتغال ذهنی تکراری با خیالات یا اعمال مربوط به جستجو یا دید زدن کسانی که برهنه هستند، یا در حال تعویض لباس یا فعالیت جنسی هستند، اطلاق میشود.
انحرافات جنسی به نسبت دیگر اختلالات جنسی، مشکلات بسیار بیشتری برای همسران ایجاد میکند. وقتی اعتیاد جنسی و نبود عزت نفس جنسی، مشکلات زیادی را ایجاد میکند؛ کاملاً مشخص است که وجود انحرافات جنسی چهقدر میتواند مشکل ساز باشد. لازم است که چنین افرادی برای درمان مراجعه کنند، اما اگر برای درمان خود اهمیتی قائل نباشند، بهترین کار دوری و پرهیز از چنین افرادی است.
6 ـ افرادی که «کودک» ماندهاند و «بالغ» آنها شکل نگرفته است.
این افراد از رفتار مسؤولانه و سنجیده طفره میروند و شرایطی را فراهم میآورند که همسر آنها برای آنها نقش «والد» را ایفا کند. چند صفت ویژه برای شناسایی این افراد در زیر فهرست میشود.
الف ـ عدم مسؤولیتپذیری مالی و اقتصادی
این افراد نسبت به بخش اقتصادی زندگی خود بیتوجه هستند و در رابطه با آن کوتاهی میکنند، به این دلیل که نمیخواهند بزرگ شوند و مسؤولیت زندگی را به دست بگیرند. نشانههای زیر را میتوان در این افراد مشاهده کرد.
افرادی که چکهای برگشتی دارند.
افرادی که حساب دخل و خرج خود را ندارند.
افرادی که مکرراً از دیگران پول قرض میکنند.
افرادی که به لحاظ اقتصادی هیچ برنامهای ندارند و تمام پول خود را خرج خرید اجناس لوکس و غیرضروری میکنند.
افرادی که اعتبار مالی مناسبی ندارند.
افرادی که هیچ شغلی را برای مدت قابل ملاحظهای نمیتوانند حفظ کنند و مدام بیکار میشوند.
افرادی که وقتی قرض میگیرند، به فکر پس دادن پول مردم نیستند.
افرادی که وقتی پول دارند، صبر میکنند تا تمام شود و بعد به فکر کار و تلاش دوباره میافتند.
برخورد فرد با مسایل اقتصادی و مالی یکی از بهترین نشانههای «بلوغ» است. چرا که کودکان نه میتوانند پول بدست آورند و نه میدانند که چگونه خرج کنند.
ب ـ غیر قابل اعتماد بودن
از یک کودک انتظار نمیرود که به حرفهایش عمل کند و از رسم و رسومات اجتماعی به طور کامل با خبر باشد. کودک برای یاد گرفتن مفهوم «مسؤولیتپذیری» احتیاج به زمان دارد. آموختن «وظیفهشناسی» برای کودکان هرگز به سرعت حاصل نمیشود. اما وقتی یک فرد میخواهد ازدواج کند، از او انتظار میرود که مسؤولیتپذیر و وظیفهشناس باشد؛ تا بتوانیم به او اعتماد کنیم. نشانههای زیر را میتوان در افراد غیرقابل اعتماد مشاهده کرد.
افرادی که قول میدهند و به آن عمل نمیکنند.
افراد فراموشکار.
افراد مسامحه کار که دایماً کارها را به تعویق میاندازند.
افرادی که نمیتوان روی آنها حساب کرد چرا که در گذشته به دفعات ما را مأیوس کردهاند.
افراد غیر قابل اتکا.
وقتی با چنین فردی سر و کار داشته باشیم، دایماً باید کارهایش را به او یادآوری کنیم، کارهای او را برایش انجام دهیم و مدام به خاطر «ندانم کاریهای او» از دیگران عذرخواهی کنیم و کارهای او را توجیه کنیم. در چنین شرایطی نه اعتماد بهوجود میآید و نه احترام.
ج ـ عدم هدفمندی و بیانگیزگی
فردی که بالغ او شکل نگرفته است برای زندگی نه هدف خاصی دارد و نه انگیزهی ویژهای. او باری به هر جهت زندگی را خواهد گذراند. نشانههای زیر میتوانند روشن کنندهی مطلب باشند.
منتظر است کسی از راه برسد و به او انگیزه بدهد تا اینکه بتواند کاری انجام دهد.
هیچ هدف و سمت و سوی خاصی را در زندگی دنبال نمیکند.
به سختی برای آینده برنامهریزی میکند.
تصمیمگیری در مورد همه چیز را به بعد موکول میکند.
از روبرو شدن با مشکلات و حل آنها سرباز میزند.
همیشه منتظر است تا شانس به او رو کند.
7 ـ افرادی که عواطف و احساسات خود را بیان نمیکنند.
افرادی که نمیتوانند احساسات خود را بروز دهند، افرادی که عواطف و احساسات را مسخره میکنند و بیان آنها را کاری عبث و بیهوده میدانند، در واقع از هیجانات و احساسات میترسند. این افراد به راحتی میتوانند زندگی مشترک را با مشکل مواجه کنند. یک قسمت عمدهی ازدواج، ارتباط عاطفی است و افرادی که نمیتوانند عواطف خود را بروز دهند، در زندگی مشترک ایجاد اختلال میکنند. موارد زیر را میتوان در افرادی که عواطف و احساسات خود را بیان نمیکنند، مشاهده کرد.
الف ـ نمیتوانند احساسات و عواطف خود را نشان دهند.
چنانچه فردی نتواند احساسات خود را با شما در میان گذارد، رابطهی با او سطحی و در نهایت مأیوس کننده خواهد شد و همواره مجبور خواهید بود تا احساسات او را حدس بزنید. این حق مسلم ماست که از همسر خود انتظار داشته باشیم که احساسات و عواطف اصلی و بنیادین نظیر شادی، غم، یأس و عشق خود را بروز دهد. چنانچه او این توانمندی را نداشته باشد، زندگی را به مسیر دشواری هدایت خواهد کرد. همهی ما دارای عواطف و هیجانات هستیم. فقط برخی از افراد از عواطف میترسند و سعی میکنند آنها را نادیده بگیرند.
ب ـ نمیتوانند یا نمیخواهند درباره احساسات خود صحبت کنند.
وقتی همسر ما از احساسات خود گفتگو نمیکند، به این معنی است که رابطهای وجود ندارد. تنها چیزی که در زندگی با این افراد وجود دارد یک قرارداد زندگی مشترک است، نه یک ارتباط.
8 ـ افرادی که از روابط قبلی خود هنوز التیام نیافتهاند.
ازدواج با فردی که هنوز از روابط قبلی خود التیام نیافته است، ازدواجی یأسآور و موجب دلشکستگی خواهد بود. افرادی که هنوز از روابط قبلی خود التیام نیافتهاند را میتوان با ویژگیهای زیر شناخت.
الف ـ هنوز خشم و انزجار شدیدی نسبت به معشوق قبلی خود در دل دارند.
هرچه خشم و عصبانیت بیشتری از گذشته در دل مانده باشد، به همان میزان توانایی فرد برای عشق ورزیدن در روابط فعلی کاهش پیدا میکند.
ب ـ هنوز به خاطر ارتباط پیشین خود احساس گناه میکند و خود را مسؤول میداند.
چنانچه نامزد شما نسبت به نامزد قبلی خود احساس گناه میکند و تأسف میخورد، آن احساس او حتماً با قابلیت و توانمندی او در ورود به رابطه جدید تداخل میکند.
ج ـ هنوز رنجش خاطر و آزار و اذیتی را که از رابطهی قبلی دیده است فراموش نکرده و در شوک روحی به سر میبرد.
برخی از افراد وسوسه میشوند که با این افراد ازدواج کنند، تا آنها را نجات دهند. غافل از اینکه التیام این افراد نیاز به زمان و کمک تخصصی دارد. اگر کسی تا به این حد آسیب دیده است، باید به او وقت داد تا خود را به کمک افراد متخصص التیام دهد.
9 ـ افرادی که خانوادهی آزار دهنده دارند و نمیتوانند در مقابل آزار آنها از همسر خود حمایت کنند.
در ازدواج، ما نه تنها با همسر خود ازدواج میکنیم، بلکه به طور استعاری با خانوادهی او نیز ازدواج میکنیم. خانوادهی همسر میتواند نقش مثبت یا منفی در ازدواج ایفا کند. برخی از خانوادهها به طور خیلی جدی در زندگی مداخله میکنند و تأثیر منفی قابل ملاحظهای میگذارند. تأثیر خانوادهی همسر بستگی به نحوهی برخورد همسر دارد. چنانچه همسری رفتار غیرمحبت آمیز و مخرب خانوادهی خود را تحمل نکند و در برابر آنها ایستادگی کند، خطر زیادی رابطهی همسران را تهدید نمیکند، اما اگر همسر نتواند رفتار مخرب و آزار دهندهی خویشاوندان خود را کنترل کند، روابط همسران رو به وخامت میگذارد.
خانوادهی آزار دهندهی همسر ، معمولاً به سرعت قابل شناسایی نیست و معمولاً پس از گذشت زمان قابل ملاحظه و با ارتباط زیاد است که میتوان آزار دهنده بودن آنها را تشخیص داد.
خانوادهی آزار دهنده، حریم ازدواج را به رسمیت نمیشناسد و هیچ حد و مرزی را بین خود و فرزند خود رعایت نمیکند. در زیر برخی از نشانهها و رفتارهای این گونه خانوادهها آورده شده است:
الف ـ انرژی، توجه و وقت همسران را برای خود میخواهند. اینگونه خانوادهها میپندارند که هدف و مقصود از ازدواج این است که عروس یا داماد در خدمت آنها باشند. آنها توقع دارند که عروس یا داماد دایماً آنها را ببیند و برای آنها کارهایی را انجام دهد که وظیفهی آنها نیست.
ب ـ سعی میکنند در زندگی همسران دخالت کنند. خانوادهی آزار دهنده بدون اینکه از آنها درخواستی شود، در مورد همه چیز زندگی همسران اظهار نظر میکنند. از بزرگ کردن فرزندان گرفته تا نوع غذایی که میخورند. آنها معنی عبارت «زندگی خصوصی» را درک نمیکنند.
ج ـ رابطهی همسران را به رسمیت نمیشناسند. آنها دایماً عروس یا داماد را به خاطر اینکه باعث جدایی فرزندشان از آنها شده است، تنبیه میکنند. به عروس یا داماد خود احترام نمیگذارند، گویی که انگار اصلاً وجود ندارند و یا اینکه افراد پست و مزاحمی هستند. آنها این کار را به روشهای زیر ممکن است انجام دهند.
کارتهای دعوت را خطاب به فرزند خود مینویسند.
وقتی تلفن میکنند، بدون اینکه با عروس یا داماد خود صحبت کنند، میخواهند که گوشی را به فرزندشان بدهند.
با عروس یا داماد خانواده مثل کلفت یا نوکر رفتار میکنند.
در حضور هر دو نفر به گونهای صحبت میکنند که گویی فقط فرزند آنها حضور دارد.
وقتی که فرزند خود را میبینند از او احوالپرسی میکنند و به او احترام میگذارند و به عروس یا داماد توجه نمیکنند.
با بچهها به گونهای برخورد میکنند که گویی آنها تنها بچههای فرزندشان هستند.
فرزند خود را به تنهایی به میهمانیها، جشنها و مراسم دعوت میکنند.
افرادی که رفتار آزار دهنده و زیان بخش خانوادهی خود را نسبت به همسرشان تحمل میکنند، کودکانی هستند که هنوز بالغ نشدهاند. آنها هنوز به خانوادهی خود وابسته هستند. افرادی که خانوادهی آزار دهنده دارند و نمیتوانند آزار خانواده خود را از همسرشان دور کنند، برای زندگی مشترک و ازدواج مناسب نیستند.
{mospagebreak title=اختلال شخصیت و نامناسب بودن برای ازدواج}اختلال شخصیت و نامناسب بودن برای ازدواج
بیشتر گزینههای نامناسب برای ازدواج افرادی هستند که اختلال شخصیت دارند یا دارای برخی از ویژگیهای اختلال شخصیت هستند. اختلال شخصیت توسط روانشناسان و روانپزشکان تشخیص داده میشود. تشخیص اختلال شخصیت کار سادهای نیست و کاملاً تخصصی است.
اختلال شخصیت، اختلال در شخصیت افراد است و به راحتی درمان نمیشود. معمولاً افرادی که اختلال شخصیت دارند، خود را بیمار نمیدانند اما اطرافیان آنها از این اختلال رنج بسیار میبرند.
افرادی که اختلال شخصیت دارند در زمرهی نامناسبترین افراد برای ازدواج هستند و از آنجا که اختلال شخصیت به سرعت قابل شناسایی نیست، لازم است از متخصصین کمک گرفته شود.
مشاورین ازدواج، با انجام تست MCMI یا تست MMPI قادر به شناسایی افرادی هستند که اختلال شخصیت دارند یا واجد برخی از ویژگیهای اختلال شخصیت هستند. بسیاری از مشاورین از افرادی که خواهان ازدواج با هم هستند، تست شخصیت میگیرند. اما هر تست شخصیتی قدرت تشخیص اختلالات شخصیت را ندارد. بنابراین انجام تستی که بتواند اختلال شخصیت را قبل از ازدواج آشکار کند، یکی از وظایف اصلی مشاورین ازدواج است.
در این قسمت برخی از افراد برای ازدواج نامناسب معرفی شدند. آیا این افراد نباید ازدواج کنند؟ و اگر میتوانند ازدواج کنند بهتر است با چه کسی ازدواج کنند؟
در پاسخ به پرسش اول ما معتقدیم که حق ازدواج از حقوق طبیعی افراد است و به هیچ وجه نمیتوان از افراد سلب کرد. همهی انسانها حق دارند که ازدواج کنند. اما برخی از آنها برای ازدواج با جمعیت سالم و عمومی جامعه نامناسب هستند. مثلاً فردی که بیماری ایدز دارد برای ازدواج با افرادی که این بیماری را ندارند (اکثریت جامعه)، نامناسب است اما میتواند با فردی که ایدز دارد، ازدواج کند. افرادی که نامناسب جمعیت عمومی هستند، میتوانند مناسب جمعیتهای دیگری از جامعه باشند. مهم آن است که فرد مناسب خود را پیدا کنند. در اینجا توصیهی ما به جمعیت عمومی جامعه این است که از ازدواج با افراد نامناسب بپرهیزند. یک فرد معتاد برای فردی که اعتیاد ندارد، نامناسب است اما شاید برای یک معتاد مناسب باشد. چه لزومی دارد که یک معتاد با فردی که اعتیاد ندارد، ازدواج کند؟ علاوه بر این اگر فردی درخواست ازدواج با فردی نامناسب را داشته باشد، درست است که ازدواج ناموفقی شکل خواهد گرفت اما ما باز هم نمیتوانیم به خود حق دهیم که از آن ازدواج جلوگیری کنیم. اگر فردی با آگاهی بخواهد با فرد نامناسب ازدواج کند تنها کاری که ما حق داریم انجام دهیم و میتوانیم انجام دهیم، هشدار به او و ذکر موارد مشکلزا خواهد بود و بیش از آن نه حق داریم و نه اجازهی انجام آن را داریم. اما تنها توصیهای که به طور جدی میتوانیم به این دسته از افراد داشته باشیم، این است که بچهدار شدن را تا جایی که ممکن است به تأخیر اندازند تا در صورتی که ازدواج آنها به شکست منجر شد، فرزند آنها تاوان تصمیم آنها را نپردازد.
{mospagebreak title=افرادیکه برای ازدواج با هم نامناسب اند.}افرادیکه برای ازدواج با هم نامناسب اند
افرادی که مناسب ازدواج هستند طبیعتاً برای ازدواج با هر فردی مناسب نیستند. به جز مناسب بودن فرد لازم است تناسب و مناسبت بین فردی نیز در میان باشد تا ازدواج موفقی صورت گیرد. اهم موارد نامناسب بین فردی یا نامناسب بودن دو نفر به قرار زیر است.
1 ـ تفاوت سنی زیاد با یکدیگر
تفاوت سنی زیاد بین زن و شوهر میتواند برای هر دو نفر مشکلات جدی ایجاد کند. البته معمولاً در اوایل ازدواج این مشکلات چندان زیاد به نظر نمیرسد، اما پس از گذشت چند سال به طور جدی خود را نشان خواهند داد.
تفاوت سنی در سنین پایینتر مشکلات بیشتری را ایجاد میکند، تا در سنین بالاتر. مثلاً تفاوت سنی یک مرد 35 ساله با یک دختر 20 ساله مشکلات بیشتری را سبب میشود، تا تفاوت سنی بین یک مرد 55 ساله با یک خانم 40 ساله. تفاوت سنی، زوج اول را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد؛ چرا که پختگی و سطح تجربیات آنها در مقایسه با زوج دوم از شباهت کمتری برخوردار است. یک زن چهل ساله تجربیات مشترک بیشتری با یک مرد پنجاه و پنج ساله دارد، تا یک دختر 20 ساله در مقایسه با یک مرد 35 ساله.
موضوع تفاوت سنی زیاد بین زن و شوهر عواقب بسیاری دارد که لازم است حتماً به آن توجه شود. برخی از مشکلات احتمالی تفاوت سنی زیاد در زیر آورده شده است.
اگر از همسر خود بزرگتر باشید.
الف ـ این امکان وجود دارد که حوصلهی او را نداشته باشید. این امکان وجود دارد که برخی اوقات تحمل خامیها، بیتجربگیها و کندی او را دربارهی مسایل زندگی نداشته باشید. در واقع ممکن است از اینکه شاهد باشید که او هنوز با مسایلی دست به گریبان است، که شما مدتها پیش آنها را پشت سر گذاشتهاید، خسته شوید.
ب ـ ممکن است برای همسر خود همیشه نقش «والد» را بازی کنید. وقتی که تجربهی بیشتری دارید، تقریباً غیرممکن است که بتوانید از پند و اندرز دادن و نصحیت کردن همسرتان چشم بپوشید. چرا که شما به خاطر سن بیشتر خود، میدانید که بهترین راه انجام کارهایی که او با آنها دست و پنجه نرم میکند، کدام است. همین باعث میشود که با همسر خود همیشه مانند «کودک» برخورد کنید. و در دام ارتباط مداوم «والد ـ کودک» بیافتید. این ارتباط باعث خشم و انزجار او نسبت به شما و عصبانیت شما نسبت به او خواهد شد و تأثیر مخربی بر رابطه خواهد گذارد.
ج ـ در رابطه قدرت بیشتری پیدا میکنید و وسوسه میشوید که همسر خود را کنترل کنید. به دلیل بالاتر بودن سن و تجربههای بیشتر و احتمالاً موفقیتهای مالی بیشتر، ممکن است همسر خود را کنترل کنید تا دست به کارهای نپخته و حساب نشده نزند.
د ـ ممکن است بخواهید خود را جوانتر از سن واقعی خود نشان دهید. افراد در هر سنی نیازهای خاصی دارند، اما وقتی فردی با همسری بسیار جوانتر از خودش ازدواج میکند، ممکن است از اینکه به نیازهای سنی خودش پاسخ دهد، دست بردارد و برای رضایت خاطر همسرش سعی کند که رفتارهای سنین پایینتر را انجام دهد.
اگر از همسر خود جوانتر باشید.
الف ـ این امکان وجود دارد که به او به عنوان یک الگو و آموزگار نگاه کنید. و در مقابل او احساس ضعف و حقارت کنید. وقتی همسرتان به مراتب از شما بزرگتر باشد، طبیعی است که موفقتر، با تجربهتر و از لحاظ اقتصادی با ثباتتر باشد. این موضوع میتواند فرد را به طور ناخود آگاه تحت تأثیر قرار دهد، به طوری که احساس کند همسرش از او بهتر است.
ب ـ ممکن است برای همسر خود همیشه نقش «کودک» را بازی کنید. وقتی که تجربهی کمتری دارید و مشاهده میکنید که همسرتان با تجربهتر است، ممکن است به طور ناخود آگاه در مقابل او در اکثر مواقع نقش یک «کودک» را بازی کنید.
ج ـ ممکن است بخواهید خود را مسنتر از سن واقعی خود نشان دهید. برای اینکه تفاهم بین خود و همسرتان را بیشتر کنید، ممکن است رفتارهای مطابق با سن خود را کنار بگذارید و مطابق میل او رفتارهای سنین بالاتر را از خود بروز دهید.
2 ـ تفاوت دینی (مذهبی) با یکدیگر
تفاوت دینی (مذهبی) میتواند یکی از مسأله سازترین تفاوتها باشد. تفاوت دینی در آغاز آشنایی تأثیر چندانی بر رابطه ندارد، چرا که لزومی ندارد که از دیدگاههای مذهبی یکسانی برخوردار باشیم تا از بیرون رفتن با کسی لذت ببریم. اما متأسفانه وقتی رابطه جدیتر میشود و احساسات افراد نسبت به یکدیگر قدرت میگیرد، مشکلات هم بیشتر میشود. از آنجا که دین و مذهب باورهای بنیادین ما را شکل میدهند، تفاوت در این باورهای بنیادین میتواند برای همسران بسیار مسألهساز شود. این افراد معمولاً در سنتها و ایام تعطیل تفاوت مذهبی بین خود را به خوبی مشاهده میکنند و از همه مهمتر وقتی صحبت از بزرگ کردن بچهها باشد، کافی است از آنها بپرسیم که دوست دارند بچههایشان چه دین یا مذهبی داشته باشند.
3 ـ تفاوتهای اجتماعی، قومی و تحصیلی با یکدیگر
یکی از شرایط تحقق رابطهی سالم، نقاط مشترکی است که دو نفر باهم دارند: علایق مشترک، عقاید و باورهای مشترک و سوابق و سلایق مشترک. تمامی اینها در تفاهم و راحتی زندگی مشترک و کم بودن تنش سهم بسزایی دارند. این بدین معنی نیست که شما و همسرتان میباید لزوماً در مورد همه چیز توافق نظر داشته باشید، اما تفاوتهای زیاد و خارج از معمول میتواند تنش زیادی ایجاد کند و رابطهای که از تفاهم و هماهنگی لازم برخوردار نباشد، عملاً مشکلات زیادی را در پی خواهد داشت. تفاوت اجتماعی بیشتر بیانگر تفاوت طبقه اجتماعی و وضعیت اقتصادی است. مولوی این تفاوت را در ابیات زیر به خوبی بیان کرده است.
گفت صوفــی: ما فقیــر و زاد کـم قـــوم خاتــون مالــدار و محتشــم
کــی بــــود ایــن کفـــو در زواج یک در از چوب و در دیگـر زعاج
جامــه نیمـی اطلس و نیمــی پلاس عیـب بـاشـد نــزد اربــاب شنــاس
با کبوتــر، باز کــی شــد هم نفس کـــی شــود همـراز، عنقا با مگس
کفـو باید هر دو جفت اندر نکــاح ورنه تنـگ آیــد، نمـایـد ارتیــاح
در ایران اقوام و قومیتهای زیادی زندگی میکنند. برخی از این قومیتها با دیگر قومیتها شباهت بیشتری دارند و با برخی دیگر بسیار تفاوت دارند. هرچه شباهتهای دو قوم بیشتر باشد، در ازدواج مشکلات کمتری ایجاد میشود. اما هرچه تفاوتها بیشتر باشد شاهد مشکلات بیشتری خواهیم بود.
الف ـ ممکن است دریابید که نقاط مشترک کافی ندارید. برخی از همسران از تفاوتها به سود خود استفاده میکنند. از یکدیگر میآموزند و خود را باهم هماهنگ میکنند. اما چنانچه این تفاوتها زیاد باشد، تنها سبب درگیری و احساس بیگانگی خواهد شد.
ب ـ ممکن است دریابید که ارزشهای کاملاً متفاوتی دارید. ارزشهای ما براساس طرز تربیت، فرهنگ قومی، سطح تحصیلات و تجارب زندگی ما شکل گرفته است. چنانچه اینگونه سوابق ما به طرز فاحشی با سوابق همسر آیندهی ما متفاوت باشد، احتمالاً مشاهده خواهیم کرد که از ارزشهای کاملاً متفاوتی برخوردار هستیم.
4 ـ دختر دادن و دختر گرفتن از یک خانواده
در برخی از فرهنگهای ایران زمین به دختر دادن و دختر گرفتن از یک خانواده اصطلاحاً بده بستان میگویند. اینگونه ازدواجها شرایط پیچیدهای را باعث میشود. دختر دادن و گرفتن از یک خانواده به این معنی است که اعضای درجه یک یا درجه دوی یک خانواده با اعضای درجه یک یا درجه دوی خانوادهای دیگر ازدواج کنند. این ازدواج سه حالت را دربردارد.
الفـ در حالت اول اعضای درجه یک (خواهر و برادر یا دو خواهر یا دو برادر) از یک خانواده با اعضای درجه یک (خواهر و برادر یا دو برادر یا دو خواهر) از خانوادهای دیگر ازدواج میکنند.
بـ در حالت دوم اعضای درجه یک (خواهر و برادر یا دو خواهر یا دو برادر) از یک خانواده با اعضای درجه دوم (دایی، خاله، عمو، عمه و فرزندان آنها و فرزندان خواهر و برادر) از خانوادهای دیگر ازدواج میکنند.
جـ در حالت سوم اعضای درجه دوم از یک خانواده با اعضای درجه دوم از خانوادهای دیگر ازدواج میکنند.
در اینگونه ازدواجها شاهد دو زوج هستیم که به طور ضربدری با هم خویشاوند هستند و این خویشاوندی گاهی درجه یک و گاهی درجه دو است. بنابراین در اینگونه ازدواجها مسائل همسران آغشته به مسائل مربوط به خویشاوندان درجه اول یا درجه دوم میشود و تمام پیچیدگی اینگونه ازدواجها از همین تداخل نشأت میگیرد. تداخل خویشاوندی با زوجیت، مسائل بسیار عدیده و پیچیدهای را بهوجود میآورد. پیچیدگی مطلب زمانی به حداکثر میرسد که شاهد حالت اول از حالتهای سهگانه باشیم. در حالت اول از آنجا که دو زوج هستند که به طور ضربدری خواهر/برادر یا خواهر/خواهر و یا برادر/برادر هستند، بالاترین پیچیدگی ممکن بروز پیدا میکند.
در فرهنگ عامیانهی مردم مرکز ایران این اعتقاد وجود دارد که اگر دو خواهر از یک خانواده با دو برادر از خانوادهای دیگر ازدواج کنند یکی از زوجها سیاهبخت میشود.
هر چند ما چنین مطلبی را باور نداریم اما معتقدیم که این باور عامیانه اشاره به سختیها و پیچیدگیهای این گونه ازدواجها دارد.
به مثال زیر توجه کنید:
علی و مریم خواهر و برادر هستند. علی با شبنم ازدواج کرد. دو سال بعد محمد برادر شبنم به خواستگاری مریم آمد و با او ازدواج کرد. رابطهی علی و شبنم با هم در دو سال اول ازدواجشان خوب بود و مشکل عمدهای نداشتند. اما از زمانیکه محمد و مریم با هم ازدواج کردند رابطهی آنها متأثر از این رابطه شد. هرگاه محمد و مریم رابطهی خوبی با هم داشتند علی و شبنم هم رابطهی خوبی داشتند و هرگاه محمد و مریم، مشکل پیدا میکردند، علی و شبنم به بحث در مورد ایرادات خواهر و برادر دیگری میپرداختند. علی اکثراً مشکلات را ناشی از محمد و شبنم تقصیر را بیشتر از مریم میدانست. یکسال پیش مریم درخواست مهریه کرد و مسائل و مشکلات بین او و محمد افزایش قابل توجهی پیدا کرد. از آن زمان به بعد مشکلات علی و شبنم نیز افزایش قابل توجهی یافته است.
در صورتیکه خود را به جای علی و شبنم قرار دهید، متوجه میشوید که آنها از یک طرف تحت فشار عاطفی مسائل و مشکلات خواهر یا برادر خود هستند و از طرف دیگر باید با همسری ارتباط برقرار کنند که او نیز تحت فشار عاطفی از جانب خواهر یا برادر خود است و در عین حال این مسائل و مشکلات به نحوی ناشی از خواهر یا برادر خود آنهاست.
و در صورتی که خود را به جای محمد و مریم قرار دهید، متوجه میشوید که آزادی عمل آنها چهقدر محدود است چرا که در عین حال که باید مشکل خودشان را حل کنند باید مراقب خواهر یا برادر خود و رابطهی او با همسرش نیز باشند.
در فرهنگ شرقی ما که روابط خویشاوندی و صلهی ارحام اهمیت فوقالعادهای دارد، تداخل روابط زوجیت با روابط خویشاوندی و مداخلهی خویشاوندان پیچیدگی فوقالعادهای را بر ارتباط همسران تحمیل میکند. بنابراین توصیه میشود که به اینگونه ازدواجها با دقت بسیار بیشتری نگریسته شود و حتیالامکان از اینگونه ازدواجها پرهیز شود.
5 ـ افرادی که از یکدیگر دور هستند.
برخی از ازدواجها در شرایطی رخ میدهد که یکی از همسران در کشوری دیگر، یا در شهری دیگر است که امکان ملاقات و آشنایی از نزدیک برای آنها محدود است. به خصوص در سالهای اخیر ازدواج با ایرانیان مقیم خارج کشور باعث شده است که این نوع ازدواج رواج بیشتری بیابد. دور بودن از یکدیگر شرایطی را فراهم میکند که نیاز به توجه دارد. وقتی که افراد از یکدیگر دور هستند شناخت آنها از یکدیگر یک شناخت از دور است. وقتی به آینه از نزدیک نگاه میکنیم چهرهی خود را به طور شفاف میبینیم، با همه جزییات و ریزهکاریها، اما وقتی از آینه دور بایستیم و به چهره خود نگاه کنیم، جزییات چهرهی خود را نمیتوانیم ببینیم، بلکه تنها کلیت آن را میبینیم. در روابط راه دور امکان شناخت جزییات فرد وجود ندارد، تنها میتوانیم کلیت فرد را بشناسیم. آشنایی و شناخت که یک جزء مهم ازدواج است، در روابط راه دور با اشکال روبرو میشود.
در روابط راه دور موارد زیر را میتوان مشاهده کرد:
الف ـ هدف عاشق و معشوق در یک رابطهی طبیعی این است که با یکدیگر مهربانتر و صمیمیتر شوند، اما هدف عاشق و معشوق در روابط راه دور این است که دوباره یکدیگر را ببینند.
ب ـ فرصت شناخت واقعی از افراد سلب میشود.
ج ـ از برخورد با مسایل و مشکلات اجتناب میشود. وقتی نامزدهایی که رابطهی آنها از راه دور است یکدیگر را میبینند، اولاً از آنجا که فرصت محدودی دارند سعی میکنند که همه چیز را به خوبی برگزار کنند و از اینکه در این مدت کوتاه به مسایل و مشکلات بپردازند معمولاً اجتناب میکنند.
د ـ تلقی آنها از تفاهم با یکدیگر معمولاً بسیار غیرواقع بینانه است. وقتی فقط چند روز بیشتر فرصت ندارند که یکدیگر را ببینند تمام وقتشان را باهم میگذرانند، به سینما، رستوران و میهمانی میروند. هیجان زیادی که در این روزها وجود دارد، باعث میشود که فکر کنند بعداً نیز در زندگی مشترک، همین شرایط تکرار خواهد شد. معمولاً این افراد وقتی برای زندگی مشترک به یک شهر یا یک کشور میروند، متوجه میشوند که شرایط واقعی چهقدر متفاوت از تجربههای اولیه آنها بوده است.
به جز دور بودن در زمان آشنایی برخی از افراد دارای شرایطی هستند که پس از ازدواج برای زمان قابل توجهی از همسر خود دور هستند، افرادی که در کشتی کار میکنند یا به مأموریتهای شغلی طولانی مدت میروند طبیعتاً مدت زمان قابل توجهی از همسر خود دور هستند. این گونه ازدواجها با مسائل قابل توجهی روبرو میشود که نیاز به ویژگیهای شخصیتی خاصی دارد. به هر حال در جمعیت عمومی این گونه ازدواجها توصیه نمیشود.
{mospagebreak title=روابطی که مناسب ازدواج نیست}روابطی که مناسب ازدواج نیست.
1 ـ رابطهای که شما بیشتر عشق میورزید.
شما عاشق هستید، اما از احساس طرف مقابل خود مطمئن نیستید. اینطور میپندارید که با یکدیگر زوج ایدهآلی خواهید بود. اما او آنقدرها هم از رابطه با شما هیجان زده نیست. وقتی که در کنارتان نیست، مدام به او فکر میکنید. اما اینطور به نظر میرسد که او بدون شما مشکل چندانی ندارد. یک رابطه هنگامی که فقط یکی از طرفین در اکثر اوقات تعقیب کنندهی دیگری است، سالم نبوده و از تعادل خارج است.
اینکه یک نفر به چنین رابطهای ادامه میدهد میتواند به دلایل زیر باشد.
الف ـ تکرار الگوی دوران کودکی: اگر در کودکی عشق یا توجهی را که به آن نیاز داشتید، به شما داده نمیشده است، احتمالاً ناخود آگاه تصمیم گرفتهاید که سخت تلاش کنید تا دوستتان بدارند.
ب ـ خود را تنبیه میکنید. احساس میکنید که مستحق عشق و توجه نیستید و لیاقت عشق را ندارید. بنابراین در چنین روابطی باقی میمانید تا به خود اثبات کنید که مستحق عشق نیستید.
ج ـ همانندسازی با یکی از والدین. اگر در کودکی شاهد آن بودید که مثلاً مادرتان مدام به خاطر توجه، در تعقیب پدرتان بود، ممکن است چنین نتیجه گرفته باشید که «روابط» اصولاً اینگونه است و کاملاً طبیعی است که یکی از طرفین دیگری را بیشتر دوست داشته باشد.
2 ـ رابطهای که شما کمتر عشق میورزید.
این طرف مقابل است که بیشتر به شما عشق میورزد. شما سعی میکنید تا خود را متقاعد کنید که بیش از آنچه واقعیت دارد، او را دوست دارید. اما از درون خود میدانید که نسبت به او احساس عشق ندارید. این نوع ارتباط، همانند رابطهی نوع اول متعادل و سالم نبوده و سرانجامی نخواهد داشت.
دلایل زیر میتواند این نوع ارتباط را توضیح دهد.
الف ـ میخواهید از خود محافظت کنید. اگر در گذشته از طرف کسی که او را واقعاً دوست داشتهاید، آسیب دیده باشید، ممکن است این تصمیم ناخود آگاه را گرفته باشید که دیگر هرگز کسی را آنچنان دوست نداشته باشید، که بعدها از طرف او آسیب ببینید.
ب ـ یکی از والدین خود را تنبیه میکنید. فرد مقابل خود را به جای یکی از والدین خود می بینید و عصبانیت خود از آن والد را بر روی او تخلیه میکنید. او را طرد میکنید تا همان کاری را کرده باشید که او (والد) در کودکی با شما کرده است.
ج ـ میخواهید دیگران را کنترل کنید. رابطه با کسی را انتخاب میکنید که بیشتر به شما عشق میورزد تا احساس برتری کنید و احساس کنید که همه چیز در کنترل شماست. هنگامی که فرد مقابل شما در طلب عشق و محبت شما باشد، آسیبپذیرتر خواهد بود و شما احساس میکنید که روی او کنترل دارید.
د ـ همانندسازی با یکی از والدین. اگر در کودکی شاهد آن بودهاید که یکی از والدین شما سردتر، گوشهگیرتر و منزویتر از دیگری است، ممکن است بپندارید که چنین وضعی در روابط کاملاً طبیعی است. اگر با آن والد همانندسازی کرده باشید، همان الگو را در روابط خود، تکرار میکنید.
3 ـ رابطهای که در آن احساس میکنید فرد مقابل نیاز به تغییر دارد.
در این گونه روابط عشق معطوف به خود آن فرد نیست، بلکه عشق به آن فردی است که امیدوارید به آن تبدیل شود. این نوع روابط به طرز شدیدی اعتیادآور است، چرا که شما در دام امید به کسی میافتید که قرار است فرد مقابل به آن تبدیل شود. دست کشیدن و دل کندن از این امید، بسیار مشکل است، چرا که هرگز قادر نخواهید بود بگویید که بالاخره آن تغییر خاص چه وقت به وقوع خواهد پیوست. این نوع ارتباط شباهت به قمار دارد.
در زیر برخی از علایم این نوع ارتباط آورده شده است.
به خود میگویید که او به اندکی وقت نیاز دارد تا خود و زندگی خود را جمع و جور کند.
به خود میگویید که هیچ کس تا به حال او را آنگونه که باید، دوست نداشته است و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید، قادر خواهید بود تا او را تغییر دهید.
احساس میکنید که هیچ کس او را درک نمیکند و همه او را دست کم میگیرند و فقط شما هستید که ماهیت واقعی او را میشناسید.
مدام نزد خانواده و دوستان خود به خاطر مشکلاتی که در رابطهتان وجود دارد، عذر و بهانه میآورید.
احساس میکنید که هرگز نمیتوانید او را ترک کنید، چرا که با ترک کردن او احساس بیارزشی او را تأیید میکنید و او دیگر هرگز تغییر نخواهد کرد.
به او بیشتر از خود او، ایمان دارید.
میدانید که عشق کافی از طرف او دریافت نمیکنید، اما به خود میگویید که او دارد نهایت تلاشش را میکند.
دلایل زیر میتواند این نوع ارتباط را توضیح دهد.
الف ـ میخواهید روی او کنترل داشته باشید. وقتی به منظور اصلاح کسی به رابطهای وارد میشوید، طبیعتاً نسبت به او احساس برتری خواهید کرد و احساس میکنید که روی او تسلط دارید.
ب ـ از خودتان و زندگی خودتان فرار میکنید. با تمرکز بر روی کارهایی که فرد مقابل باید یا نباید انجام دهد، شما وقت چندانی برای پرداختن به زندگی خود نخواهید داشت. وقتی سر گرم اصلاح دیگران هستیم دیگر وقتی نخواهیم داشت تا به خودمان و نقایص خودمان بپردازیم.
ج ـ در کودکی به این نتیجه رسیدهاید که نمیتوانید آنچه را میخواهید، بدست آورید. اگر در کودکی طرد شدهاید یا به قدر کافی دوستتان نداشتهاند، ممکن است ناخود آگاه این نتیجهگیری را کرده باشید که نمیتوانید آنچه را میخواهید از آنهایی که دوستشان دارید، بگیرید. بنابراین سعی میکنید با کسانی رابطه داشته باشید که همان احساس ناکامی کودکی را در شما باز تولید کنند. توجه داشته باشید که یک رابطهی سالم رابطهای است که فرد مقابل را همانگونه که «هست» بپذیرید و از او راضی باشید.
برای مطالعه بقیه مقاله اینجا را کلیک ک