طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
انتخاب همسر3
4 ـ دختر دادن و دختر گرفتن از یک خانواده
در برخی از فرهنگهای ایران زمین به دختر دادن و دختر گرفتن از یک خانواده اصطلاحاً بده بستان میگویند. اینگونه ازدواجها شرایط پیچیدهای را باعث میشود. دختر دادن و گرفتن از یک خانواده به این معنی است که اعضای درجه یک یا درجه دوی یک خانواده با اعضای درجه یک یا درجه دوی خانوادهای دیگر ازدواج کنند. این ازدواج سه حالت را دربردارد.
الفـ در حالت اول اعضای درجه یک (خواهر و برادر یا دو خواهر یا دو برادر) از یک خانواده با اعضای درجه یک (خواهر و برادر یا دو برادر یا دو خواهر) از خانوادهای دیگر ازدواج میکنند.
بـ در حالت دوم اعضای درجه یک (خواهر و برادر یا دو خواهر یا دو برادر) از یک خانواده با اعضای درجه دوم (دایی، خاله، عمو، عمه و فرزندان آنها و فرزندان خواهر و برادر) از خانوادهای دیگر ازدواج میکنند.
جـ در حالت سوم اعضای درجه دوم از یک خانواده با اعضای درجه دوم از خانوادهای دیگر ازدواج میکنند.
در اینگونه ازدواجها شاهد دو زوج هستیم که به طور ضربدری با هم خویشاوند هستند و این خویشاوندی گاهی درجه یک و گاهی درجه دو است. بنابراین در اینگونه ازدواجها مسائل همسران آغشته به مسائل مربوط به خویشاوندان درجه اول یا درجه دوم میشود و تمام پیچیدگی اینگونه ازدواجها از همین تداخل نشأت میگیرد. تداخل خویشاوندی با زوجیت، مسائل بسیار عدیده و پیچیدهای را بهوجود میآورد. پیچیدگی مطلب زمانی به حداکثر میرسد که شاهد حالت اول از حالتهای سهگانه باشیم. در حالت اول از آنجا که دو زوج هستند که به طور ضربدری خواهر/برادر یا خواهر/خواهر و یا برادر/برادر هستند، بالاترین پیچیدگی ممکن بروز پیدا میکند.
در فرهنگ عامیانهی مردم مرکز ایران این اعتقاد وجود دارد که اگر دو خواهر از یک خانواده با دو برادر از خانوادهای دیگر ازدواج کنند یکی از زوجها سیاهبخت میشود.
هر چند ما چنین مطلبی را باور نداریم اما معتقدیم که این باور عامیانه اشاره به سختیها و پیچیدگیهای این گونه ازدواجها دارد.
به مثال زیر توجه کنید:
علی و مریم خواهر و برادر هستند. علی با شبنم ازدواج کرد. دو سال بعد محمد برادر شبنم به خواستگاری مریم آمد و با او ازدواج کرد. رابطهی علی و شبنم با هم در دو سال اول ازدواجشان خوب بود و مشکل عمدهای نداشتند. اما از زمانیکه محمد و مریم با هم ازدواج کردند رابطهی آنها متأثر از این رابطه شد. هرگاه محمد و مریم رابطهی خوبی با هم داشتند علی و شبنم هم رابطهی خوبی داشتند و هرگاه محمد و مریم، مشکل پیدا میکردند، علی و شبنم به بحث در مورد ایرادات خواهر و برادر دیگری میپرداختند. علی اکثراً مشکلات را ناشی از محمد و شبنم تقصیر را بیشتر از مریم میدانست. یکسال پیش مریم درخواست مهریه کرد و مسائل و مشکلات بین او و محمد افزایش قابل توجهی پیدا کرد. از آن زمان به بعد مشکلات علی و شبنم نیز افزایش قابل توجهی یافته است.
در صورتیکه خود را به جای علی و شبنم قرار دهید، متوجه میشوید که آنها از یک طرف تحت فشار عاطفی مسائل و مشکلات خواهر یا برادر خود هستند و از طرف دیگر باید با همسری ارتباط برقرار کنند که او نیز تحت فشار عاطفی از جانب خواهر یا برادر خود است و در عین حال این مسائل و مشکلات به نحوی ناشی از خواهر یا برادر خود آنهاست.
و در صورتی که خود را به جای محمد و مریم قرار دهید، متوجه میشوید که آزادی عمل آنها چهقدر محدود است چرا که در عین حال که باید مشکل خودشان را حل کنند باید مراقب خواهر یا برادر خود و رابطهی او با همسرش نیز باشند.
در فرهنگ شرقی ما که روابط خویشاوندی و صلهی ارحام اهمیت فوقالعادهای دارد، تداخل روابط زوجیت با روابط خویشاوندی و مداخلهی خویشاوندان پیچیدگی فوقالعادهای را بر ارتباط همسران تحمیل میکند. بنابراین توصیه میشود که به اینگونه ازدواجها با دقت بسیار بیشتری نگریسته شود و حتیالامکان از اینگونه ازدواجها پرهیز شود.
5 ـ افرادی که از یکدیگر دور هستند.
برخی از ازدواجها در شرایطی رخ میدهد که یکی از همسران در کشوری دیگر، یا در شهری دیگر است که امکان ملاقات و آشنایی از نزدیک برای آنها محدود است. به خصوص در سالهای اخیر ازدواج با ایرانیان مقیم خارج کشور باعث شده است که این نوع ازدواج رواج بیشتری بیابد. دور بودن از یکدیگر شرایطی را فراهم میکند که نیاز به توجه دارد. وقتی که افراد از یکدیگر دور هستند شناخت آنها از یکدیگر یک شناخت از دور است. وقتی به آینه از نزدیک نگاه میکنیم چهرهی خود را به طور شفاف میبینیم، با همه جزییات و ریزهکاریها، اما وقتی از آینه دور بایستیم و به چهره خود نگاه کنیم، جزییات چهرهی خود را نمیتوانیم ببینیم، بلکه تنها کلیت آن را میبینیم. در روابط راه دور امکان شناخت جزییات فرد وجود ندارد، تنها میتوانیم کلیت فرد را بشناسیم. آشنایی و شناخت که یک جزء مهم ازدواج است، در روابط راه دور با اشکال روبرو میشود.
در روابط راه دور موارد زیر را میتوان مشاهده کرد:
الف ـ هدف عاشق و معشوق در یک رابطهی طبیعی این است که با یکدیگر مهربانتر و صمیمیتر شوند، اما هدف عاشق و معشوق در روابط راه دور این است که دوباره یکدیگر را ببینند.
ب ـ فرصت شناخت واقعی از افراد سلب میشود.
ج ـ از برخورد با مسایل و مشکلات اجتناب میشود. وقتی نامزدهایی که رابطهی آنها از راه دور است یکدیگر را میبینند، اولاً از آنجا که فرصت محدودی دارند سعی میکنند که همه چیز را به خوبی برگزار کنند و از اینکه در این مدت کوتاه به مسایل و مشکلات بپردازند معمولاً اجتناب میکنند.
د ـ تلقی آنها از تفاهم با یکدیگر معمولاً بسیار غیرواقع بینانه است. وقتی فقط چند روز بیشتر فرصت ندارند که یکدیگر را ببینند تمام وقتشان را باهم میگذرانند، به سینما، رستوران و میهمانی میروند. هیجان زیادی که در این روزها وجود دارد، باعث میشود که فکر کنند بعداً نیز در زندگی مشترک، همین شرایط تکرار خواهد شد. معمولاً این افراد وقتی برای زندگی مشترک به یک شهر یا یک کشور میروند، متوجه میشوند که شرایط واقعی چهقدر متفاوت از تجربههای اولیه آنها بوده است.
به جز دور بودن در زمان آشنایی برخی از افراد دارای شرایطی هستند که پس از ازدواج برای زمان قابل توجهی از همسر خود دور هستند، افرادی که در کشتی کار میکنند یا به مأموریتهای شغلی طولانی مدت میروند طبیعتاً مدت زمان قابل توجهی از همسر خود دور هستند. این گونه ازدواجها با مسائل قابل توجهی روبرو میشود که نیاز به ویژگیهای شخصیتی خاصی دارد. به هر حال در جمعیت عمومی این گونه ازدواجها توصیه نمیشود.
{mospagebreak title=روابطی که مناسب ازدواج نیست}روابطی که مناسب ازدواج نیست.
1 ـ رابطهای که شما بیشتر عشق میورزید.
شما عاشق هستید، اما از احساس طرف مقابل خود مطمئن نیستید. اینطور میپندارید که با یکدیگر زوج ایدهآلی خواهید بود. اما او آنقدرها هم از رابطه با شما هیجان زده نیست. وقتی که در کنارتان نیست، مدام به او فکر میکنید. اما اینطور به نظر میرسد که او بدون شما مشکل چندانی ندارد. یک رابطه هنگامی که فقط یکی از طرفین در اکثر اوقات تعقیب کنندهی دیگری است، سالم نبوده و از تعادل خارج است.
اینکه یک نفر به چنین رابطهای ادامه میدهد میتواند به دلایل زیر باشد.
الف ـ تکرار الگوی دوران کودکی: اگر در کودکی عشق یا توجهی را که به آن نیاز داشتید، به شما داده نمیشده است، احتمالاً ناخود آگاه تصمیم گرفتهاید که سخت تلاش کنید تا دوستتان بدارند.
ب ـ خود را تنبیه میکنید. احساس میکنید که مستحق عشق و توجه نیستید و لیاقت عشق را ندارید. بنابراین در چنین روابطی باقی میمانید تا به خود اثبات کنید که مستحق عشق نیستید.
ج ـ همانندسازی با یکی از والدین. اگر در کودکی شاهد آن بودید که مثلاً مادرتان مدام به خاطر توجه، در تعقیب پدرتان بود، ممکن است چنین نتیجه گرفته باشید که «روابط» اصولاً اینگونه است و کاملاً طبیعی است که یکی از طرفین دیگری را بیشتر دوست داشته باشد.
2 ـ رابطهای که شما کمتر عشق میورزید.
این طرف مقابل است که بیشتر به شما عشق میورزد. شما سعی میکنید تا خود را متقاعد کنید که بیش از آنچه واقعیت دارد، او را دوست دارید. اما از درون خود میدانید که نسبت به او احساس عشق ندارید. این نوع ارتباط، همانند رابطهی نوع اول متعادل و سالم نبوده و سرانجامی نخواهد داشت.
دلایل زیر میتواند این نوع ارتباط را توضیح دهد.
الف ـ میخواهید از خود محافظت کنید. اگر در گذشته از طرف کسی که او را واقعاً دوست داشتهاید، آسیب دیده باشید، ممکن است این تصمیم ناخود آگاه را گرفته باشید که دیگر هرگز کسی را آنچنان دوست نداشته باشید، که بعدها از طرف او آسیب ببینید.
ب ـ یکی از والدین خود را تنبیه میکنید. فرد مقابل خود را به جای یکی از والدین خود می بینید و عصبانیت خود از آن والد را بر روی او تخلیه میکنید. او را طرد میکنید تا همان کاری را کرده باشید که او (والد) در کودکی با شما کرده است.
ج ـ میخواهید دیگران را کنترل کنید. رابطه با کسی را انتخاب میکنید که بیشتر به شما عشق میورزد تا احساس برتری کنید و احساس کنید که همه چیز در کنترل شماست. هنگامی که فرد مقابل شما در طلب عشق و محبت شما باشد، آسیبپذیرتر خواهد بود و شما احساس میکنید که روی او کنترل دارید.
د ـ همانندسازی با یکی از والدین. اگر در کودکی شاهد آن بودهاید که یکی از والدین شما سردتر، گوشهگیرتر و منزویتر از دیگری است، ممکن است بپندارید که چنین وضعی در روابط کاملاً طبیعی است. اگر با آن والد همانندسازی کرده باشید، همان الگو را در روابط خود، تکرار میکنید.
3 ـ رابطهای که در آن احساس میکنید فرد مقابل نیاز به تغییر دارد.
در این گونه روابط عشق معطوف به خود آن فرد نیست، بلکه عشق به آن فردی است که امیدوارید به آن تبدیل شود. این نوع روابط به طرز شدیدی اعتیادآور است، چرا که شما در دام امید به کسی میافتید که قرار است فرد مقابل به آن تبدیل شود. دست کشیدن و دل کندن از این امید، بسیار مشکل است، چرا که هرگز قادر نخواهید بود بگویید که بالاخره آن تغییر خاص چه وقت به وقوع خواهد پیوست. این نوع ارتباط شباهت به قمار دارد.
در زیر برخی از علایم این نوع ارتباط آورده شده است.
به خود میگویید که او به اندکی وقت نیاز دارد تا خود و زندگی خود را جمع و جور کند.
به خود میگویید که هیچ کس تا به حال او را آنگونه که باید، دوست نداشته است و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید، قادر خواهید بود تا او را تغییر دهید.
احساس میکنید که هیچ کس او را درک نمیکند و همه او را دست کم میگیرند و فقط شما هستید که ماهیت واقعی او را میشناسید.
مدام نزد خانواده و دوستان خود به خاطر مشکلاتی که در رابطهتان وجود دارد، عذر و بهانه میآورید.
احساس میکنید که هرگز نمیتوانید او را ترک کنید، چرا که با ترک کردن او احساس بیارزشی او را تأیید میکنید و او دیگر هرگز تغییر نخواهد کرد.
به او بیشتر از خود او، ایمان دارید.
میدانید که عشق کافی از طرف او دریافت نمیکنید، اما به خود میگویید که او دارد نهایت تلاشش را میکند.
دلایل زیر میتواند این نوع ارتباط را توضیح دهد.
الف ـ میخواهید روی او کنترل داشته باشید. وقتی به منظور اصلاح کسی به رابطهای وارد میشوید، طبیعتاً نسبت به او احساس برتری خواهید کرد و احساس میکنید که روی او تسلط دارید.
ب ـ از خودتان و زندگی خودتان فرار میکنید. با تمرکز بر روی کارهایی که فرد مقابل باید یا نباید انجام دهد، شما وقت چندانی برای پرداختن به زندگی خود نخواهید داشت. وقتی سر گرم اصلاح دیگران هستیم دیگر وقتی نخواهیم داشت تا به خودمان و نقایص خودمان بپردازیم.
ج ـ در کودکی به این نتیجه رسیدهاید که نمیتوانید آنچه را میخواهید، بدست آورید. اگر در کودکی طرد شدهاید یا به قدر کافی دوستتان نداشتهاند، ممکن است ناخود آگاه این نتیجهگیری را کرده باشید که نمیتوانید آنچه را میخواهید از آنهایی که دوستشان دارید، بگیرید. بنابراین سعی میکنید با کسانی رابطه داشته باشید که همان احساس ناکامی کودکی را در شما باز تولید کنند. توجه داشته باشید که یک رابطهی سالم رابطهای است که فرد مقابل را همانگونه که «هست» بپذیرید و از او راضی باشید.
4 ـ رابطهای که در آن میخواهید دیگری را نجات دهید.
افراد در این نوع رابطه، نه از آن رو که با همسرشان تفاهم دارند، بلکه به این دلیل که احساس میکنند مجبورند تا به او کمک کنند، وارد رابطه میشوند. کسی را پیدا میکنند که آسیب دیده یا شکننده است و یا اینکه دیگران او را دوست نداشتهاند و حالا شدیداً احساس میکنند که باید به او کمک و محبت کنند. ترک گفتن اینگونه روابط معمولاً بسیار مشکل است.
در زیر برخی از علائم این نوع ارتباط آورده میشود.
به کسی علاقمند هستید که مشکلات روحی، جسمانی و یا اقتصادی جدی دارد.
به کسی علاقمند هستید که دائم احساس سر در گمی، ناتوانی و قربانی بودن میکند و شما او را دلداری میدهید، آرام میکنید و تشویق میکنید.
غالباً در مقابل او نقش والد را ایفا میکنید. او را نصحیت میکنید، هشدار میدهید، از مشکلات احتمالی بر حذر میکنید.
در گذشته با او بد رفتاری شده و یا به طرز بدی آسیب دیده است و شما احساس میکنید که مجبور هستید گذشتهی او را جبران کنید.
کمتر میتوانید به او تکیه کنید، بلکه بیشتر او به شما تکیه میکند.
رفتارهایی را از طرف او تحمل میکنید که هرگز به طور معمول نظیر این رفتارها را از فرد دیگری نمیپذیرید.
وقتی دیگران از شما میپرسند که چرا با چنین فردی رابطه دارید، احساس میکنید که از او بهانه جویی میکنند و فوراً درصدد حمایت از او بر میآیید.
احساس میکنید هیچ کس همانند شما قادر نیست که او را درک کند و دوست داشته باشد، بنابراین نمیتوانید او را ترک کنید.
نگران هستید که اگر او را رها کنید، آیا او شخص دیگری را پیدا خواهد کرد تا از او حمایت کند.
دلایل زیر میتواند وجود این نوع ارتباط را توضیح دهد.
الف ـ تکرار یک الگوی کودکی. اگر در کودکی شاهد آن بودید که یکی از اعضای اصلی خانواده، نادیده گرفته میشود یا کسی او را دوست ندارد و یا با او بد رفتاری میشده است در بزرگسالی همان فرد را به شکل کسی که سخت به کمک احتیاج دارد، مییابید و نهایت تلاش خود را میکنید تا عشق، حمایت و محبتی را که نتوانستید در کودکی به آن عضو خانواده بدهید، به او بدهید.
ب ـ نیاز دارید که احساس برتری کنید. وقتی فردی را برمیگزینید که به هم ریخته است، شما در موضع فرد برتر، عاقلتر و منسجمتر قرار خواهید گرفت.
ج ـ نیاز به کنترل دیگران دارید. برخی اوقات از یاد میبریم که «کمک کردن» میتواند یک روش برای کنترل کردن دیگران باشد.
کسانی که در چنین روابطی وارد میشوند و خواهان نجات دیگری از طریق ارتباط عاطفی هستند، غالباً ترحم را با عشق اشتباه میگیرند.
5 ـ رابطهای که در آن به همسر آیندهی خود به چشم یک الگو یا آموزگار نگاه میکنید.
در این نوع روابط ما از همان ابتدا شاهد برابری و همتایی نیستیم، چرا که یکی از طرفین مقام و مرتبهی بلندی در چشم دیگری دارد. هنگامی که دانشجویی عاشق استاد خود میشود، یا بازیگر جوانی عاشق کارگردان فیلم میشود، ما شاهد شکلگیری چنین ارتباطی هستیم. وقتی عاشق کسی بشویم که الگوی ماست، طبیعتاً رابطهای برابر با او نخواهیم داشت. ممکن است در رفتار و یا گفتار خود به گونهای وانمود کنیم که باهم برابر و همتراز هستیم، اما از آنجا که مقام بلند و والایی را برای او در نظر داریم عملاً چنین چیزی ممکن نیست.
در زیر برخی از علائم این نوع ارتباط آورده میشود.
فکر میکنید که او از شما باهوشتر است.
از او زیاد نقل قول میکنید: «علی میگوید…» یا «به عقیدهی علی …» یا «همانطور که علی میگوید …»
هرگز با عقاید، باورها و نظرات او مخالفت نکرده یا آنها را زیر سؤال نمیبرید. احساس میکنید که او بیشتر از شما میداند.
دلتان میخواهد همه بفهمند که با «چه کسی» رابطه دارید.
احساس میکنید هرگز نمیتوانید به موفقیتهایی نظیر آنچه که نامزد شما بدست آورده، نایل شوید.
احساس میکنید از بخت و اقبال شما بوده که او نصیب شما شده است.
حاضرید هرکاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید.
در اینجا لازم به ذکر است که شکست یک رابطه هرگز به دلیل تفاوت جایگاههای دو نفر نیست، بلکه از نگرش و طرز برخورد آنها نسبت به جایگاههای خودشان ناشی میشود.
دلایل زیر میتواند وجود این ارتباط را توضیح دهد.
الف ـ اگر در کودکی توجه و عشقی را که میخواستید ندیده باشید، این امکان وجود دارد که به فردی علاقمند شوید که همیشه در جایگاه والد شما قرار گیرد؛ تا بتوانید عشق، توجه، هدایت و حمایت او را بدست آورید.
ب ـ اعتماد به نفس پایینی داشته باشید. هنگامی که اعتماد به نفس شما پایین باشد، ممکن است به کسی علاقمند شوید که اعتماد به نفس بالایی داشته باشد و خود را الگوی شما قرار دهد.
ارتباطی مناسب است که در آن خود را همانقدر دوست داشته باشیم، که دیگری را دوست داریم. ارتباطی که در آن خود را همانگونه که هستیم، پذیرفته باشیم.
6 ـ رابطهای که به دلیل چند ویژگی خاص، ایجاد شود و تداوم یابد.
چشمان آبی، موهای سحر انگیز، گیتار زدن، مدیر بودن و … گاهی باعث میشود تا ما وارد یک ارتباط شویم و آن را به همان دلایل ادامه دهیم. یک استعداد خاص یا یک ویژگی فوقالعاده، گاهی ما را افسون میکند و نمیتوانیم به دیگر ویژگیهای آن فرد بپردازیم. این روابط معمولاً دوام چندانی ندارد. زندگی مشترک مطمئناً به چیزی بیشتر از گیتار زدن یا چشمان آبی نیاز دارد.
هرگاه شیفتهی فردی با ویژگیهای خاصی شدید، از خود بپرسید اگر این فرد آن ویژگی (رنگ چشم، صدای زیبا، حالت چهره و…) را نداشت و یا (نقاش، قهرمان بستکبال، خلبان و…) نبود، آیا همچنان برای شما جذاب بود و میخواستید با او ازدواج کنید؟
7 ـ رابطهای که به دلیل یک تفاهم خاص، ایجاد شود و تداوم یابد.
این نوع رابطه میتواند بسیار فریب دهنده باشد. مخصوصاً هنگامی که همان زمینهای که در آن تفاهم دارید، برای شما اهمیت زیادی داشته باشد و به راحتی آن را با پیوندی عاشقانه و قوی اشتباه بگیرید. چند مثال از این نوع رابطه را برای فهم بهتر در زیر میآوریم.
هر دو نفر عضو گروه کوهنوری هستند و به کوهنوردی عشق میورزند. اما در سایر زمینهها هیچ تفاهم دیگری باهم ندارند.
هر دو نفر بر روی یک پروژه کار میکنند. این پروژه ایجاب میکند که ساعتهای طولانی باهم کار کنند. در اواسط کار احساس میکنند که به یکدیگر علاقمند شدهاند. اما پس از آشنایی بیشتر متوجه میشوند که خارج از زمینهی کاری هیچ وجه مشترکی باهم ندارند.
در یک تور ایرانگردی باهم هستند، همه چیز خوب است و هر دو نفر احساس میکنند که به یکدیگر علاقمند شدهاند. اما پس از اینکه مسافرت تمام میشود، هرگاه یکدیگر را ملاقات میکنند بیشتر متوجه میشوند که با یکدیگر هماهنگ نیستند.
این نوع از ارتباط بیشتر در موارد زیر رخ میدهد.
الف ـ با فرد مقابل در شرایط غیرمعمول و متفاوت با شرایط معمول زندگی آشنا شده باشید.
ب ـ با فرد مقابل در محیطی غیرمعمول آشنا شده باشید.
ج ـ با فرد مقابل هنگام یک فعالیت مشترک آشنا شده باشید.
البته لازم به ذکر است که آشنا شدن در این شرایط، لزوماً به این معنی نیست که در سایر زمینهها تفاهم وجود نداشته باشد. چه بسا که دو طرف از تفاهم زیادی هم برخوردار باشند. اما بسیار اتفاق میافتد که در چنین شرایطی که تسهیل کنندهی عشق است، افراد عاشق میشوند اما از تفاهم چندانی برخوردار نیستند. وجود تفاهم بین آنها نیاز به بررسی و تعمق و شناخت بیشتر دارد. خطری که در این نوع رابطه وجود دارد، شیفتگی بیش از حد به آن زمینهی مشترک است، به گونهای که از توجه به مابقی قسمتهای یک رابطه باز میمانند. این بیتوجهی افراد را درگیر کسی میکند که به طور معمول با او رابطه برقرار نمیکنند.
8 ـ رابطهای که به دلیل لجاجت و سرکشی با خانواده، ایجاد شود و تداوم یابد.
علائم زیر میتواند نشان دهنده این نوع رابطه باشد.
پدر و مادر شما همیشه بر روی اهمیت «پول» و «شهرت» تأکید خاص ورزیدهاند، اما شما همواره افراد بیپول و ورشکسته را انتخاب میکنید.
پدر و مادر شما همیشه روی نظم و ترتیب در خانه تأکید داشتهاند، اما شما همیشه افرادی را پیدا میکنید که تنبل و شلخته هستند.
در خانوادهای بسیار مذهبی بزرگ شدهاید، اما تمام کسانی که انتخاب میکنید، بیبندوبار و لاقید هستند.
مادر شما معتقد است که همسرتان نباید فاصلهی سنی زیادی با شما داشته باشد، اما شما دقیقاً افرادی را انتخاب میکنید که بیشتر از ده سال با شما اختلاف سن دارند.
برخی از مردم همسر خود را نه بر این اساس که چه کسی برای آنها مناسب است، بلکه بر این اساس که چه کسی برای خانواده آنها مناسب نیست، انتخاب میکنند. لجاجت با خانواده یا لجاجت با یکی از والدین گاهی ریشه انتخابهای ماست.
این مسأله میتواند به دلایل زیر باشد.
الف ـ عصبانیت زیادی نسبت به یکی از والدین یا هر دو والد در خود احساس میکنید.
ب ـ والدین شما بسیار کنترل کننده بودهاند و اکنون شما میخواهید از انقیاد و کنترل آنها فرار کنید.
این نوع ارتباط هر چند باعث میشود که خشم فرد نسبت به خانواده تخلیه شود، اما باعث نخواهد شد که همسران رابطه مناسبی با یکدیگر داشته باشند. اگر گمان میکنید که الگوی شما در علاقهمند شدن به دیگران، لجاجت و سرکشی است، بهتر است این مسأله را با کمک یک روان درمانگر بررسی کنید. همینکه مجبور نباشیم که شورشی باشیم، این امکان وجود خواهد داشت که به هرکسی علاقهمند شویم. شورشی بودن و لجاجت، ایجاد اجبار و فشار میکند و اجبار در ازدواج نمیتواند به موفقیت منجر شود.
9 ـ رابطه با کسی که در تضاد کامل با معشوق یا نامزد قبلی باشد.
رابطهای را با کسی به هم میزنید و سپس به دنبال شخصی میگردید که نه تنها متفاوت باشد، بلکه در تضاد کامل با او باشد، یا به عبارت دیگر نقطه مقابل او باشد. به عنوان مثال:
فرد قبلی بیپول و بیقابلیت بود و شخصیتی غیر رقابتی داشت. در انتخاب جدید به دنبال فردی پولدار، لایق و مقاوم هستید.
فرد قبلی قابل پیشبینی بود، در انتخاب جدید به دنبال فردی هستید که غیرقابل پیشبینی باشد.
فردی قبلی مستقل و اهل عمل بود، در انتخاب جدید به دنبال فردی وابسته و احساساتی هستید.
مسألهای نیست اگر به دنبال ویژگیهایی باشیم که فرد قبلی فاقد آن بود. این کاملاً طبیعی است که اولویتهای ذهنی ما به هنگام انتخاب همسر، مواردی باشد که در نامزد یا همسر قبلی خود ندیدهایم و از نبود آنها احساس نارضایتی کردهایم. اشتباه در این است که چشم خود را به روی سایر ویژگیهای مهمی که میباید در یک فرد به دنبال آن باشیم، ببندیم و فقط به دنبال آن ویژگیهایی باشیم که در رابطه قبلی وجود نداشت.
10 ـ رابطه با فردی که با یک نفر دیگر است.
اولین توقع و انتظاری که از همسر آینده میرود این است که در رابطه با کسی نباشد. ما با کسی میتوانیم رابطه داشته باشیم که منعی برای ازدواج با ما نداشته باشد، با هیچ کس دیگری نباشد، متأهل نباشد، نامزد نداشته باشد و با کسی رابطهی جنسی نداشته باشد.
این رابطه در موارد زیر دیده میشود.
با کسی است، اما قول میدهد که به زودی او را ترک خواهد کرد.
با کسی است، اما میگوید که او را دوست ندارد.
با کسی است، اما میگوید که دیگر با او رابطهی جنسی ندارد.
با کسی است، اما میگوید که فقط به خاطر بچهها با او زندگی میکند.
با کسی است و او هم راجع به شما میداند، اما میگوید که برایش مهم نیست.
با کسی است و قصد جدا شدن از او را هم ندارد، ولی با اینحال از شما میخواهد که با او باشید.
رابطهاش را به هم زده است، اما این امکان وجود دارد که دوباره همه چیز را از سر بگیرند.
متارکه کرده است اما این امکان وجود دارد که طلاق نگیرند.
کسانی مستعد ورود به چنین روابطی هستند که موارد زیر در زندگی آنها وجود داشته باشد.
الف ـ در کودکی احساس ترک شدگی کرده باشند. با تکرار این الگو در بزرگسالی، احساسات زمان کودکی را باز تولید میکنند.
ب ـ اعتماد به نفس پایینی دارند. فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد ممکن است احساس کند که استحقاق اینکه وارد یک رابطه تمام عیار شود را ندارد، بنابراین تن به ارتباط با فردی بدهد که با یک نفر دیگر است.
ج ـ افرادی که ترس از صمیمیت دارند. رابطه با فردی که با یک نفر دیگر است، راهی است برای دوری از صمیمیت. اگر فردی در کودکی مورد آزار جسمانی، عاطفی یا جنسی قرار گرفته باشد، یا به هر دلیل دیگری از صمیمیت و رابطهی صمیمانه وحشت داشته باشد، ممکن است وارد اینگونه روابط شود تا از صمیمیت کامل پرهیز کند.
{mospagebreak title=علائم هشدار دهنده در ازدواج}علایم هشدار دهنده در ازدواج
خانم دکتر گلدریک «خانواده درمانگر»، فهرست زیر را از علائم هشدار دهندهی ازدواج تهیه کرده است. این فهرست به ترتیب اولویت تهیه شده است و هر چه که یک عامل در مرتبهی بالاتری باشد احتمال مسأله دار شدن ازدواج و نهایتاً طلاق بالاتر است.
1 ـ زوجین به فاصلهی کوتاهی از یک فقدان معنیدار با هم آشنا شوند یا ازدواج کنند.
2 ـ آرزوی دور شدن از یک نفر در خانوادهی پدری عاملی برای ازدواج باشد.
3 ـ پیشینهی همسران به طور معناداری متفاوت باشد (به لحاظ مذهبی، تحصیلی، طبقهی اجتماعی، قومیت و سن)
4 ـ زن و شوهر از جمع خواهر و برادری ناسازگار برخاسته باشند.
5 ـ زن و شوهر یا خیلی نزدیک به خانوادههایشان و یا خیلی دور از آنها سکونت داشته باشند.
6 ـ زن و شوهر به لحاظ مالی یا عاطفی به خانوادههای خود وابسته باشند.
7 ـ ازدواج قبل از سن بیست سالگی.
8 ـ مدت آشنایی و یا نامزدی کمتر از شش ماه باشد و یا اینکه بیشتر از سه سال به طول انجامد.
9 ـ مراسم ازدواج بدون حضور خانواده یا دوستان فعلی انجام شود.
10 ـ زن، قبل از ازدواج حامله شود یا در خلال سال اول ازدواج حامله شود.
11 ـ همسران دورهی کودکی یا نوجوانی خود را دورهای ناشاد و بد محسوب کنند.
12 ـ همسران، رابطهی ضعیفی با خواهر و برادران و یا والدین خود داشته باشند.
{mospagebreak title=ملاکها و معیارهای ازدواج موفق}ملاکها و معیارهای ازدواج موفق
تنها زمانی میتوانید فرد مناسبی را برای زندگی خود پیدا کنید که خودتان فرد مناسبی شده باشید حتی اگر فرد مناسبی را بهعنوان همسر برگزینید اما خود شما فرد مناسبی نباشید، ارتباط شما ناچار به شکست منجر خواهد شد.
متأسفانه افراد زیادی هستند که در جستجوی فرد مناسبی هستند، بیش از اینکه تلاش کنند تا خود فرد مناسبی شوند.
پروفسور اولسون استاد دانشگاه مینهسوتا و یکی از دانشمندان به نام، ملاکها و معیارهای زیر را برای ازدواج موفق پیشنهاد میکند. اگر به فکر ازدواج هستید یا در آینده قصد ازدواج دارید، این ملاکها در انتخاب همسر به شما کمک خواهد کرد.
1 ـ قبل از ازدواج هر دو نفر باید مستقل و پخته باشند.
هر چه دو نفری که میخواهند با هم ازدواج کنند پختهتر و مستقلتر باشند ایجاد ارتباط صمیمانه راحتتر و سادهتر خواهد بود. استقلال و پختگی اغلب در طول زمان و گذر عمر همراه با افزایش سن بدست میآید و همین میتواند دلیل خوبی برای صبر کردن در ازدواج باشد. بهترین عامل پیشبینیکنندهی ازدواج موفق بر اساس تحقیقات، سن همسران در هنگام ازدواج است. هر چه که سن آنها پایینتر باشد و کم سن و سالتر باشند، احتمال طلاق افزایش مییابد. به نظر میرسد که دلیل این اتفاق این باشد که افراد مسنتر ثبات بیشتری دارند و دقیقتر میدانند که از ازدواج چه میخواهند.
2 ـ هر دو نفر به همان اندازه که دیگری را دوست دارند خودشان را هم دوست داشته باشند.
در روابط صمیمانه عزت نفس بسیار مهم است. به واقع اگر شما به خودتان عشق نورزید، سخت است که به دیگری عشق بورزید. پیش از اینکه بتوانید عشق بورزید و دریافتکنندهی عشق باشید، نیاز به احساس امنیت و عزت نفس دارید.
3 ـ هر دو نفر بتوانند همانگونه که از باهم بودن لذت میبرند از تنها بودن نیز لذت ببرند.
تعادل بین «با هم بودن» و «با هم نبودن» یا تعادل بین «همراهی» و «دوری» در یک ارتباط صمیمانه، نقش مهمی دارد. یک ارتباط صمیمانه به هر دوی آنها نیاز دارد. برای ایجاد این تعادل همسران باید بتوانند از فعالیتهای جداگانه، در اوقاتی که با هم نیستند، لذت ببرند. زیاد با هم بودن میتواند به رفتارهای مخرب و منفی مثل کنترل همسر و قدرناشناسی منجر شود.
4 ـ هر دو نفر در شغل و حرفهی خود ثبات داشته باشند.
شغل یا حرفهی با ثبات و رضایتآور، در عین حال که میتواند امنیت مالی به همراه داشته باشد، ایجاد امنیت هیجانی میکند. زمانیکه شغل و حرفهی فرد به خوبی پیش میرود، او میتواند زمان بیشتر و انرژی بالاتری را صرف ارتباط خود با دیگری کند. از طرف دیگر هر چه دل مشغولی و استرس فرد نسبت به کار و فعالیت بیشتر باشد. انرژی کمتری برای ارتباط خواهد داشت.
5 ـ هر دو نفر از خود، آگاه باشند و خود را بشناسند.
یک ارتباط صمیمانه، نیاز به گشادگی، درستکاری و صداقت بین دو نفر دارد. هر فردی باید بتواند توانمندیهای خود را ارزیابی کند و ضعفهای خود را به طور واقعبینانه بشناسد و مشکلات را تقصیر دیگران نداند. در ضمن لازم است که هر طرف بداند که از دیگری چه میخواهد و انتظاراتش از او چیست و در این ارتباط چه میتواند به دیگری ارایه کند و چه انتظاری را میتواند برآورده سازد. آشنایی میتواند در این راه کمک زیادی به افرادی که خواهان ازدواج با هم هستند بکند.
6 ـ هر دو نفر بتوانند نظرات و خواستههای خود را قاطعانه و با صراحت( ( Assertiveبیان کنند.
یکی از کلیدهای رشد صمیمیـّت، جسارت است. جسارت به این معنی که آنچه را میخواهید به طور شفاف، مستقیم و به شیوهی درست بیان کنید. افرادی که جسارت ـ با معنی بیان شده ـ ندارند، اغلب در روابط خود، منفعل / پرخاشگر هستند، یا اینکه تلاش میکنند دیگران را فریب دهند و در ارتباط، نقش بازی کنند. هر چه که همسران خواستههای خود را شفافتر بیان کنند، احتمال اینکه به خواستهی خود برسند بیشتر است. جسارت را نباید با خشونت اشتباه گرفت. خشونت تلاش برای سلطه بر دیگری است و جسارت بیان سادهی نیاز و میل فرد، با شفافیت و صراحت همراه با رعایت ادب و حقوق دیگران است.
7 ـ هر دو نفر سعی کنند که خود خواه نباشند و خواستههای دیگری را برآورده کنند.
وقتی که ما به نیازهای دیگران توجه میکنیم، آنها نیز به نیازهای ما توجه میکنند. این یک قانون است و قانون «جلب توجه روشن بینانه» نام دارد. اصل بر این است که خودخواهی کمتر، بهترین صلاح فرد است چرا که به روابط همکارانه و صمیمانه کمک میکند و برای همه سودمند است. مراقبت بدون انحصار طلبی و توجه بدون حسادت، همسر را تشویق میکند تا به ظرفیتهای بالقوهی خود بپردازد و توانمندیهای نهفتهی درونی خود را بشناسد و این یعنی سود بردن هر دو نفر.
{mospagebreak title=پیشبینی کننده های ازدواج موفق}پیشبینی کنندههای ازدواج موفق
یکی از یافتههای بسیار ارزشمند محققان این است که، کیفیت ارتباط پیش از ازدواج شاخص فوقالعاده ارزشمندی برای پیشبینی موفقیت ازدواج است. به زبان ساده، رفتار دو نفر پیش از ازدواج شاخص خوبی است برای اینکه پیشبینی کنیم که بعد از ازدواج چگونه با هم برخورد خواهند کرد.
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نامزدهای شاد و راضی که با طیب خاطر و رضایت به ازدواج رسمی و تأهل تن میدهند، کسانی هستند که انتظارات واقعبینانهای از مشکلات ازدواج دارند، خوب ارتباط برقرار میکنند، تعارضها را به صورت مناسب حل میکنند، احساس خوبی از شخصیت همسر خود دارند، بر سر ارزشهای اخلاقی و مذهبی با یکدیگر توافق دارند و نقشی برابر در ارتباط با هم دارند. توضیح هر کدام از موارد فوق به طور مجزا در زیر آورده شده است.
1 ـ انتظارات واقعبینانهای از مشکلات ازدواج دارند. زوجهای موفق با خوش باوری و ساده لوحی به سوی ازدواج گام برنمیدارند. آنها مشکلات ازدواج را نادیده نمیگیرند و متوجهی این مطلب هستند که «ارتباط» همیشه بیدرد سر نخواهد بود و نیست. زوجهای موفق اکثراً بر این نکته واقف هستند که در صورتی زندگی خوشایندی خواهند داشت، که با هم برای این زندگی تلاش کنند.
2 ـ خوب ارتباط برقرار میکنند. توانایی ابراز و بیان به طور مؤثر، برای ارتباط موفق امری حیاتی است . مهارتهای ارتباط مثبت از زمرهی مهمترین مهارتهای ارتباطی هستند که همسران میتوانند آن را فرا گیرند و در بهبود آن تلاش کنند.
3 ـ اختلاف ها را به صورت مناسب حل میکنند. عدم توافق در هر ارتباطی اجتنابناپذیر است. همسران قطعاً بر سر تمام امور با هم توافق ندارند، اما لازم است که بدانند و یا بیاموزند که چگونه علیرغم تعارضها با موفقیت کار کنند و اثربخش باشند. هر چند در نظر گرفتن اختلاف نظرها و تعارضها و حل آنها پیش از ازدواج به همسران شانس بیشتری برای زندگی شادتر خواهد داد.
4 ـ احساس خوبی از شخصیت همسر خود دارند. بسیار مهم است که صادقانه و از صمیمم قلب کسی را که با او قصد ازدواج دارید، دوست بدارید. یا به عبارت دیگر، همسر شما همانند بهترین و صمیمیترین دوست شما باشد. البته نه به این معنی که بعد از ازدواج دیگر نیازی به دوستان صمیمی نیست، بلکه منظور این است که هر چه ویژگیهای همسرتان بیشتر به گونهای باشد که در جرگهی دوستان صمیمی قرار گیرد، ارتباط موفقتر و شادتری خواهید داشت. دوست داشتن شخصیت همسر، عامل مهمی در ارتباط سالم است.
5 ـ بر سر ارزشهای اخلاقی و مذهبی با یکدیگر توافق دارند. همسران موفق، با داشتن باورهای مشترک، احساس صمیمیـّت و نزدیکی بیشتری میکنند و معمولاً دربارهی ارزشها و باورهای اخلاقی و مذهبی دارای توافق عام و کلی هستند. ارزشهای مشترک، بنیان و پایهای مهم برای بنای ارتباط همراه با مراقبت و پایدار است.
6 ـ نقش برابر در ارتباط با هم دارند. همسران موفق به یکدیگر اجازه میدهند تا علایق فردی و توانمندیهای بالقوهی خود را رشد دهند. برای آنها مهم است که همسر آنها همانی شود که میتواند باشد. آنها یکدیگر را به داشتن روابط خویشاوندی و حفظ دوستیهای قدیمی تشویق میکنند، چرا که اینگونه روابط، زندگی را پر بارتر میسازد و به آن غنا میدهد. همسران شاد میتوانند رضایت را در تمام موقعیتها درک کنند. چه در زمانی که با هم هستند، یا در زمان آرامش یا در هنگام کار و یا زمان شوخی و بذلهگویی.
{mospagebreak title=تفاهم understanding}تفاهم(( understanding
تفاهم به معنای مقصود یکدیگر را فهمیدن و درک کردن مطلب همدیگر است. تفاهم در ازدواج به معنای فهم مشترک یا فهم نزدیک همسران نسبت به یک موضوع است. معمولاَ وقتی از افراد سؤال میشود که برای ازدواج موفق چه مواردی مهم است یکی از موارد مهمی که از طرف اکثر افراد بیان میشود، تفاهم است. متأسفانه در میان مردم، اکثراً تفاهم با توافق Agreementاشتباه گرفته میشود. تفاهم یعنی فهم نزدیک به هم داشتن اما توافق یعنی تلاش برای رسیدن به یک فهم نزدیک به هم. افرادی که با هم تفاهم دارند به راحتی و سهولت با هم روزگار میگذرانند اما آنها که با هم توافق کردهاند ممکن است در طول زمان به توافقات خود پایبند نباشند و از توافق خود عدول کنند. تفاهم یعنی من و تو بدون اینکه از قبل با هم توافق کرده باشیم، نظراتمان نزدیک به هم است. اما توافق یعنی من و تو لازم است انرژی مصرف کنیم و نظراتمان را به هم نزدیک کنیم.
تفاهم بدون نیاز به صرف انرژی به دلایل مختلف از جمله پیشینهی همانند، از قبل در همسران وجود دارد. دلیل اصلی اینکه ذکر میشود افرادی که تفاوت زیاد سنی، فرهنگی اجتماعی، تحصیلی، دینی و … دارند برای ازدواج با یکدیگر مناسب نیستند، این است که این افراد تفاهم زیادی با هم نخواهند داشت. تفاوتهای فرهنگی، قومی، نژادی، سنی، مذهبی، اجتماعی و تحصیلی باعث میشود که نگرش افراد به دنیا و موضوعات زندگی متفاوت باشد. وقتی که نگرشها متفاوت باشد تفاهم با مشکل روبرو خواهد شد.
مطمئناً توافق جایگاه بسیار مهمی در زندگی مشترک دارد اما آنچه در مورد انتخاب همسر مهم است، تفاهم است. برای آنکه بفهمیم با چه کسی تفاهم داریم لازم است خودمان را و خواستههای خودمان را بشناسیم و از آنجا که ازدواج حوزهای است با متغیرهای متعدد، وقتی همسران در مورد هر کدام از این متغیرها فهم نزدیک به هم داشته باشند، میتوانیم بگوییم که در مورد آن مطلب باهم تفاهم دارند. تفاهم یک مفهوم کلی است که از تفاهم در تک تک موضوعات تفاهم تشکیل میشود. موضوعات تفاهم، همان موضوعات گفتگوی قبل از ازدواج است. بنابراین موضوعات تفاهم عبارتند از:
1 ـ سرگرمیها و علایق
2 ـ باورها و ارزشهای دینی
3-باورها و اصول اخلاقی
4 ـ دوستان
5ـ اهداف، رشد و پیشرفت شخصی
6ـ خویشاوندان
7 ـ رابطهی صمیمانه با همسر
8 ـ خانوادهی خود
9 ـ خانوادهی همسر
10 ـ حل اختلاف
11 ـ پول و مسایل مالی
12 خواستهها و توقعات
13 ـ رویارویی با هیجان
14 ـ وظایف زن و مرد در خانواده
15 ـ فرزند و تربیت فرزند
16 ـ موضوعات جنسی
لازم است در تکتک این موضوعات بین همسران تفاهم وجود داشته باشد، تا بتوانیم بگوییم که همسران باهم تفاهم دارند. برای اینکه متوجه شویم که تفاهم ما با همسر آیندهمان چهقدر است، لازم است که تست تفاهم تهیه شود.
{mospagebreak title=تست تفاهم}تست تفاهم
برای آن که بتوانیم تفاهم را به عدد و رقم تبدیل کنیم لازم است که برای خودمان یک تست بسازیم که نام آن را تست تفاهم می گذاریم. هر فردی باید خودش برای خودش این تست را بسازد. برای ساختن این تست باید در مورد هریک از موضوعات تفاهم که به طور مبسوط تری در فصل آشنایی آمده است؛ فهرستی از آرزوها و امیال و خواسته های خود را درباره ی همسر آینده تان بنویسید. در زیر هرکدام از موضوعات، ویژگی های مطلوب برای همسر آینده تان را به صورت یک جمله خبری بنویسید. هرچه این فهرست کامل تر باشد، ارزیابی تفاهم دقیق تر خواهد بود.
به عنوان مثال:
موضوع اول
سرگرمی ها و علایق
1 ـ به موسیقی علاقمند باشد.
2 ـ اهل کوهنوردی باشد.
3 ـ از سینما و تئاتر خوشش بیاید.
4 ـ اهل مطالعه باشد.
5 ـ رمان بخواند.
6 ـ فیلم ببیند و از دیدن فیلم لذت ببرد.
7 ـ از معاشرت با دوستان و خویشاوندان خوشش بیاید.
8 ـ اهل سفر باشد.
9 ـ از خوابیدن در کوه لذت ببرد.
10 ـ کتابهای فلسفی بخواند.
موضوع دوم
باورها و ارزشهای دینی
1 ـ نماز بخواند.
2 ـ روزه بگیرد.
3 ـ در مجالس مذهبی شرکت کند.
4 ـ خمس و زکات بدهد.
5 ـ مسجد برود.
6 ـ به عرفان علاقمند باشد.
7 ـ از تحجر و خشکی در امور مذهبی دور باشد.
8 ـ از شراب و موادمخدر پرهیز کند.
9 ـ تجارب مذهبی داشته باشد.
10 ـ به حلال و حرام پای بند باشد.
و سایر موضوعات هم به همین ترتیب، در پی خواهد آمد. بنابراین اگر شما برای هر موضوع 10 گزاره خبری یا 10 «خواسته» داشته باشید؛ تست شما یکصد و شصت جمله خبری خواهد داشت. هرچه شما تعداد گزاره ها را بیشتر قرار بدهید؛ تست تفاهم، دقت بالاتری خواهد داشت. پس از اینکه تست را ساختید؛ وقتی به خواستگاری می روید یا خواستگار برای شما می آید؛ پس از جلسه گفتگو، با توجه به اطلاعاتی که از صحبت باهم بدست آورده اید به فرد مقابل در مورد هر موضوعی که صحبت شده است؛ نمره می دهید.
{mospagebreak title=طرز نمره دادن به تست تفاهم}طرز نمره دادن به تست تفاهم:
1 ـ به هر جمله مطابق با معیار زیر نمره دهید.
ملاک نمره دادن یک معیار پنج گزینهای است.
کاملاً آن ویژگی را دارد. 5 امتیاز
زیاد آن ویژگی را دارد. 4 امتیاز
تقریباً آن ویژگی را دارد. 3 امتیاز
کم آن ویژگی را دارد. 2 امتیاز
به ندرت آن ویژگی را دارد، یا هرگز ندارد. 1 امتیاز
مثلاً اگر در موضوع باورها و ارزشهای دینی جمله «نماز بخواند» را در تست تفاهم خود آورده باشید. اگر فرد مقابل شما همیشه نمازش را می خواند، به او نمره 5 بدهید و اگر بیشتر اوقات می خواند، به او نمره 4 بدهید و همین طور الی آخر.
2 ـ برای هر یک از موضوعات شانزده گانه، مجموع امتیازات بدست آمده را و بالاترین امتیاز ممکن را محاسبه کنید.
مثال: در مورد موضوع باورها و ارزشهای دینی
1 ـ نماز بخواند. 4
2 ـ روزه بگیرد. 5
3 ـ در مجالس مذهبی شرکت کند. 2
4 ـ خمس و زکات بدهد. 3
5 ـ مسجد برود. 2
6 ـ به عرفان علاقمند باشد. 2
7 ـ از تحجر و خشکی در امور مذهبی دور باشد. 2
8 ـ از شراب و موادمخدر پرهیز کند. 5
9 ـ تجارب مذهبی داشته باشد. 2
10 ـ به حلال و حرام پای بند باشد. 5
بالاترین امتیاز ممکن = 50
مجموع امتیازات فرد مورد نظر = 32
3 ـ مجموع امتیازات فرد مورد نظر خود را به بالاترین امتیاز ممکن تقسیم کنید تا درصد تفاهم با او را در آن موضوع، بدست آورید.
مثال:
64 % = 100 = 100
4 ـ در مورد تمام موضوعات، نمرهی تفاهم و درصد تفاهم را بدست آورید.
برای مطالعه بقیه مقالهاینجا را کلیک کنید.