طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
لحظاتی از یک شب با آواز امشب
"آواز امشب " نخستین مجموعۀ شعری است که از غلامحسین معتمدی منتشر می شود ، اما کمتر شباهتی به اولین مجموعه شعر یک شاعر دارد.
کلام جا افتاده ، بیان پخته و دنیای تأثیر گذار شعری غلامحسین معتمدی ، بیشتر نشان از کار شاعری دارد که نخست ، چند مجموعه از اشعار یک دوران سی سالۀ شاعری اش را فراهم آورده و سپس ، از میان آنها ، گزیده یی تدارک دیده و به دست چاپ سپرده است ، وگرنه حاصل کار نزدیک به سی سال شاعری یک شاعر نمی تواند فقط 66 قطعه شعری باشد که تازه 31 قطعه اش تنها در طول سالهای 67 و68 و69 سروده شده اند.
به لحاظ تاریخ سرودن شعرها ، دورانی که زمان سرایش شعرهای این مجموعه را دربر می گیرد ، مدت زمانی بین سالهای 1360 تا 1388 است ، گیرم که دراین میان ، بیشتر سالها ، بکّلی غایب اند و هیچ ردّ پایی دراین مجموعه ندارند.
هریک از شعرهای مجموعه " آواز امشب "جلوه هایی از دنیای شاعری معتمدی را به تجلّی می گذارد ، که با دیگر جلوه های تلألو یافته درکتاب ، تقاوتی آشکار دارد ، و گویی هر قطعه از این شعرها ، حال و هوایی راز آلود را به نمایش می گذارند ، که هر کدام با آن دیگری ، همانقدر تفاوت دارد که زمان های سرایش هر شعر ، به لحاظ تاریخی که زیر هر کدام ذکر شده است ، در بر دارند. این نکته ، تنها درمورد دو شعر مصداق کمتری پیدا می کند که در دنیای تصویرسازی شاعر ، شباهت هایی به یکدیگر می برند.
یکی از این دو شعری است با عنوان "غزل ماه " :
ماه ،
نخستین شعر جهانست
زاده ی اندوهی ابدی
که شبانه
بیت
به بیت
سروده می شود
تا چهاردهمین شامگاه
غزلی سرشار
برلبان خفته ی آسمان
بشکوفد
خرداد 1367
و هفت سال بعد ، درست در خرداد 74 ، شعری به نام " چله " سروده است که در آن می گوید :
تماشای حقیقت را
آن کو به اشتیاق
سرگشته ی آسمانهاست
هلال ناتمامی ماه
به فریاد شکیبایی
با ز نمی دارد
به لحظه های سکوت شباشب
در حریم انتظار
خلوت می کند
تا شب چهاردهم
آواز ماه
از طلوع حقیقت اش
بیاگاهاند .
شعرهای معتمدی ، در کوتاهی ، دنیای ویژه یی دارند و دنیای ویژه یی را تصویر می کنند . چندی است که رایج شده تا بخواهند پیرامون کوتاهی و عمق و معنا و ظرافت ها وظرفیت های شعرهای کوتاه شاعران زمان خود مان حرفی بزنند ، آنها را باهایکوهای ژاپنی مقایسه می کنند.
من هنوز درنیافته ام چه نیازی به این مقایسه و شباهت جویی هست ، وقتی که درهمین معنی ، ادبیات ما سرشار است از رباعی ها ، دوبیتی ها ، قطعه های کوتاه دوسه بیتی ، و از همه بالاتر و مهمتر تک بیت های نابی که سراسر تاریخ شعر و ادب ما ، از آبشخور آنها سیراب شده و چه بسا درست تر آن باشد که هایکوهای ژاپنی را با این گونه اشعار ادب پارسی مقایسه کنیم و به سود زبان و ادب خودمان نتیجه بگیریم .
این مقدمه را آوردم تا بگویم معتمدی در شعرهایش ، آنجا پیروزمندانه تر سر بالا می آورد که به کوتاهی ، سخن می گوید. بیشتر شعرهای معتمدی کوتاه اند ، با همان مشخصات و مزایایی که برای شعر کوتاه بر می شمارند ومن نیز اشارتی کردم و گذشتم . اما شعرهای کوتاه معتمدی جایگاهی برتر از آن دارند که خواننده به اشارتی از آنها بگذرد.
گاهی کوتاهی شعرها ، غافلگیر کننده اند . خواننده تا می آید خواندن شعر را به جایی برساند که با دنیای شعر آشنایی و پیوندی به هم بزند ، ناگهان به آخر شعر می رسد و درهمان یک یا دو سطر نهایی چنان ضربه یی می خورد که تا لحظاتی ، گیج برجای می ماند و ناگزیر است بر گردد و خواندن شعر را از نو شروع کند وسعی کند دریابد که شاعر با این کلمات کم و کوتاه ، چه تیشه و تبری بر بدنۀ ضخیم درخت عادت های شعر خوانی اش زده که او را هاج و واج برجای نهاده است .
اگر بهانۀ نامگذاری کتاب ، وجود شعری با همین نام "آواز امشب "دراین کتاب است ، که شاعر به سال 66 سروده و درمیانه های کتاب 158 صفحه یی اش آورده است ، ذکر این نکته شایسته تر و لازم تر است که دنیای تصویر شده دراین شعر ، ماهیتاً قالبی را می طلبیده ، که آن قالب ، بیشترین اشعار این کتاب را در چهارچوب خود گنجانیده و شکل و شمایل داده است.
شاعر دراین کتاب ، شعری نیز با نام " موتیف " دارد که تفسیری برهمین قالب را در ذهن خواننده بیدار می کند. حدود نیمی از کتاب 66 قطعه یی "آواز امشب " قالبی موتیف گونه دارند که در آنها ، عنصر یا عناصری ، تکراری معنادار یافته اند و قالبی را درشعر امروز ارائه داده اند که پیش از این در شعر هیچ شاعری ندیده بودم .
معتمدی درشعرهای موتیف گونه اش ، دنیای هرکدام از آن شعرها را ، به چند بخش تقسیم کرده که کمترش دو بخشی و چند تایش چهار بخشی و پنج بخشی ، و بیشترش سه بخشی است ، طوری که با یک شمارش سرانگشتی ، بیش از بیست قطعه شعر را دیدم که در قالب بیانی سه بخشی یا سه لتی سروده شده است.
دنیای شعری معتمدی ، گسترده تر از آن است که درنوشته یی چنین کوتاه و مختصر بتوان حق مطلب رادرباره اش ادا کرد. معتمدی روانپزشک است ( و می دانیم که در دنیای ادبیات ، چقدر پزشک و روانپزشک که اهل قلم و در دنیای قلم موفق و سربلند بوده اند و یک نمونه اش دکتر غلامحسین ساعدی " گوهر مراد " داستان نویس و نمایشنامه نویس بی همتای ادبیات معاصر ) و چنان با دنیای درون آدمها آشنایی و سروکار دارد ، که گویی درهرشعرش ، چون جرّاح روح آدمیان ، تیغ تیز خود را بر می دارد و همان طور که قلم را برکاغذ می راند ، تیغ خود را نیز در نهانگاه های روح و روان آدمی به جولانی جوینده و یابنده وا می دارد. هر شعر او ، با گوشه یی از روح ما سروکار دارد و این است که وقتی شعری از او می خوانیم ، اعمماق روح مان نوازش می شود و نازش و آرامش می گیرد.
معتمدی کتابش را در هشت بخش تنظیم کرده ، اما همه جا و در تمام بخش های هشتگانه ، این انسان است که بازشناسایی و باز تعریف می شود و در چهار چوب های امان جویانۀ جان وروانش نشانه هایی از جست و جوهای بی پایان شاعری روانپزشک و روانپزشکی شاعر در پنهانی ترین زوایای ذوق نامیرای آدمی به دنبال دنیایی آرمانی می گردد که تنها در یک مجموعۀ شعر ، که آگاهانه سروده و تنظیم و تدوین شده است ، جلوۀ اصلی و جانمایۀ آشنایی طلب آن ، به تجلّی در می آید.
با ذکر نمونه یی از شعرهای موتیف گونۀ این کتاب ، نوشتۀ مختصری را که دراندازه های قدر بلند شاعر و کتاب شعرش نیست به پایان می برم :
سرود امتناع
نخواسته ام از زندگی
کلمه یی بیاموزم
که نتوانم آن را
با کسی
در میان نهم .
نخواسته ام از عشق
ترانه یی بیاموزم
که نتوانم آن را
برای تو
بسرایم .
نخواسته ام از مرگ
سکوتی بیاموزم
که نتوانم آن را
به خاطر انسان
بشکنم
بدون تعارف ، دراین روزها که بازار انتشار کتاب شعر رواج ندارد و حتی به نوعی ، کساد است ، خوانندۀ "آواز امشب " دلش می خواهد از این شاعر ، مجموعه های دیگری نیز منتشر شود و با هر مجموعه ، چند شعر ناب ، به شعرهای ناب این روزگار بی شعر یا کم شعر ، افزوده شود.
سید حسین الهامی