طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
پاره ابرهای پرگشاده
***
The flying wrack of clouds grows flimsier far.
O limpid star of sorrows, evening star!
Your rays have touched the autumn plains to silver,
The black heights of the rocks, the dreaming river.
Your feeble gleam in the night sky I love.
It prompts long-sleeping thoughts to stir and move,
As I recall, familiar Orb, your rising
Above that peaceful land, all joys comprising,
Where slender poplar in the valley grows,
Where tender myrtle and dark cypress doze,
And languorously the Southern seas are breaking.
There once strolled I, languidly cogitating,
High in the mountains, far above the sea.
Till, as the dusk flowed over vale and lea,
A maiden through the murk to seek you came
And told her fair friends how you bear her name.
Alexander Pushkin
1820
پاره ابرهای پرگشاده ...
پاره ابرهای پرگشاده
به دوردست
ازهم گسسته تر می شوند.
آه ستاره ی رخشان اندهان !
ستاره ی شامگاهان !
انوار تو دشت های خزان را
به سیم سوده اند،
بلندی های سیه فام صخره ها را
رودخانه ی روًیایی را.
پرتو کم فروغ تورا
در آسمان شامگاه
دوست دارم.
افکار دیرخفته را به جنبش و بیداری برمی انگیزد،
چندان که به یاد می آورم
ای گوی آشنا
طلوعت را
بر فراز آن سرزمین آرام
فراگیرنده ی تمامی شادی ها،
آنجا که سپیدار باریک اندام
به درّه می روید ،
آنجا که سرو تیره رخسار و آس* نازک بدن
خوابی سبک را می آزمایند
و دریاهای جنوبی
کاهلانه زهم می پاشند.
آن جا زمانی پرسه می زدم
سست پای و اندیشناک ،
بر بلندای کوه ها
بر فراز دوردست دریا.
تا آن که غروب بر درّه و چمن زار جاری شد ،
دوشیزه ای از میان ظلمت به جستجوی تو آمد
و با یاران خوبرویش در میان نهاد
که چگونه تو نامش را زیبنده ای.
الکساندر پوشکین
1820
ترجمه ی غلامحسین معتمدی