گذرگاه دوازده

پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱
منبع : روزنامه اعتماد ، سال یازدهم ، شماره 2738 ، یکشنبه 6 مرداد 1392

گذرگاه دوازده

شخصیّت ومرگ

دکتر غلامحسین معتمدی

رابطهُ پر نشیب و فراز انسان با مرگ داستانی است که عناصر و عوامل سازندهُ متن آن بیش از هر چیز منعکس کنندهُ ساختار و عملکرد شخصیّت آدمی است. مرگ همیشه با ما و در ماست. نوزاد تازه متولّد شده بازمانده ایست که از بسیاری از مرگ های درون رحمی جان به در برده و رویارویی او با مرگ پیش از تولّد آغاز شده است. دنیای بیرون نیز آکنده از عوامل تهدیدکننده ایست که می تواند به مرگ انسان بیانجامد. واقعیّت از دنیای درون و بیرون آدمی تشکیل شده که در هردو مرگ و زندگی از یک دیگر جدایی ناپذیر بوده و انسان برای مقابله با آن دو نیازمند رویارویی با خود است. خود چیزی جز شخصیّت نیست که رابطه ای دوجانبه با مرگ دارد.از سویی حضور مرگ، اضطراب میرایی و چگونگی ادراک آن در رشد روانی و شکل گیری شخصیّت مؤثر است و از سوی دیگر چگونگی مرگ و مردن نیز تا اندازهُ زیادی به نقش و تاٌثیر شخصیّت افراد باز می گردد. گفته می شود ما همان طور می میریم که زندگی کرده ایم. شخصیّت انسان بهتر از هر ساحت دیگری نشان می دهد که چگونه روش های زیستن به شیوه های مردن تبدیل می شود. به قول مولوی :
 مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست                                                          آینه صافی یقین همرنگ روست
پیش ترک آیینه را خوش رنگی است                                                            پیش زنگی آینه هم زنگی است
پس شخصیّت انسان در آینه زندگی و مرگ او منعکس می شود و برعکس. شخصیّت و سبک زندگی آن قدر اهمیّت دارد که در کنار جنبش مرگ آگاهی جنبش دیگری نیز بر محور این فکر به وجود آمده است که مرگ و مردن نتیجه نهایی تاًثیرات شخصیّت و سبک های زندگی بر تمامیّت فیزیولوژیک انسان است. به عبارت دیگر افراد در اضمحلال وجود و مرگ خود نقش دارند. یافته های علمی نشان می دهد که میان مجموعه ای از ویژگی های رفتاری و شخصیّتی و ابتلاء به بیماری های قلبی رابطه و همبستگی نزدیکی وجود دارد که به طبقه بندی نوع خاصی از شخصیّت می انجامد که در این بیماران دیده می شود. از سوی دیگر سبک های زندگی ناسالم یا مخاطره آمیز که عاری از رفتارهای معطوف به سلامتی است با انواع بیماری ها، سرطان ها و مرگ پیوند شناخته شده ای دارد. موضوع دیگر رابطه میان مرگ و اختلالات شخصیّت است که هم تحت تاًثیر مرگ عزیزان قرار دارد و هم می تواند خود زمینه ساز مرگ شود. سبک های دلبستگی مختل و غیرانطباقی که از مرگ والدین در کودکی تاًثیر می پذیرد، می تواند در بروز اختلال شخصیّت نقش داشته باشد. همچنین در برخی از اختلالات شخصیّت مانند نوع مرزی تکانشگری دست در دست پرخاشگری خطر خوکشی را افزایش می دهد. خودکشی نیز به نوبه خود جلوه دیگری از رابطه میان مرگ وشخصیّت را به نمایش می گذارد. در سال های نهایی عمراستحکام و تمامیّت شخصیّت هم به واسطه زوال جسمانی و هم به علت نقصان شناختی رنگ می بازد. شخصیّت بیماران روبه مرگی که با یک بیماری وخیم دست و پنجه نرم می کنند نمی تواند از تاًثیرات ناخوشایندی که ناشی از پی آمدهای بیماری یا اثر داروهاست برکنار بماند. آن چه به طور نظری در باره مؤلفه های شخصیّت و این همانی آن ها در مرگ و زندگی گفته شد یک تصویر کلّی است امّا در بسیاری از موارد کسی را که در روزهای پایانی حیات می بینیم همان فرد همیشگی نیست و شخصیّت او نیز مسخ شده و بیماری زده است تا جایی که می توان از نوع خاصّی از شخصیّت تحت عنوان شخصیّت پیش پایانی( preterminal personality) سخن راند. در خاتمه باید گفت از آن جا که تصوّر وجود یک فرد بدون اشاره به شخصیّت او امکان پذیر نیست ، می توان لحظه نهایی مرگ را با مرگ شخصیت(personality death) یکی دانست.