گذرگاه نه

پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱
منبع : روزنامه اعتماد ، سال دهم ،شماره 2708 ، شنبه 1 تیر 1392

گذرگاه نه
مراحل مردن


دکتر غلامحسین معتمدی
روانپزشک و نویسنده


از زمانی که روانپزشک و مرگ شناس برجسته الیزابت کوبلر راس واکنش های بیماران رو به مرگ را در قالب فرایندی پنج مرحله ای توضیح داد ، نزدیک نیم قرن می گذرد. با وجود انتقادات مطرح شده و ارائه طرح های دیگر در این باب هنوز هم این الگو چهارچوب مناسبی برای درک و فهم حالاتی است که بیماران در فرایند مردن پشت سر می گذارند. پنج مرحله ی پیشنهادی او عبارت است از : شوک و انکار،خشم،چانه زدن، افسردگی و پذیرش. در مرحله نخست هنگامی که بیمار از مرگ قریب الوقوع خود آگاهی می یابد دچار شوک،حیرت و ناباوری می شود و گاه حتّی از قبول واقعیّت سر باز می زند.گاه برخی از بیماران در همین مرحله می مانند و به هر چیزی و کسی متوسّل می شوند که انکار آنان را تاًیید کند.انکار اولیّه در همه دیده می شود . بیشتر این نکته اهمیّت دارد که فرد چه چیزی را در چه زمانی و به چه نحوی انکار می کند. در مرحله ی دوّم بیمار دستخوش حرمان ، ناکامی،تحریک پذیری و سرانجام خشم می شود که بر اساس این پرسش محوری شکل می گیرد که چرا من؟ خشم جهت های مختلفی می یابد و متوجّه خدا، سرنوشت،اعضاء خانواده،پزشک، کادر درمانی و یا خود فرد می شود. در مرحله ی سوّم یا چانه زدن بیمار به هر چیزی تمسّک می جوید تا مرگ را چاره کند.از پزشکی به پزشکی دیگر مراجعه می کند تا درمانی بیابد. سپس به انواع روش های درمانی غیررسمی روی می آورد و طعمه ی رمالّان و شیّادان می گردد و بالاخره با خداوند وارد معامله می شود تا مرگ را به تاًخیر بیندازد و مثلاً عهد می کند که در صورت بهبودی در امور خیریه فعّال گردد. غافل از آن که به قول شاعر: ملک الموت را به حیله و فن نتوانی که پنجه برتابی در مرحله ی چهارم بیمار به حقیقت تن در می دهد و تسلیم می شود .احساس فقدانی عظیم به وجود می آید که بیمار را دستخوش غمزدگی و افسردگی می کند. او از بی پناهی و ناگزیری خود در برابر سرنوشت آگاه می شود و این آگاهی همراه بی حاصلی اقدامات قبلی به افسردگی وی منجر می گردد. این تسلیم و افسردگی زمینه ساز مرحله ی بعدی می شود که به پذیرش واقعیّت می انجامد. در آخرین منزل یعنی مرحله ی پذیرش اگر بیمار مراحل قبلی را به نحوی مناسب پشت سر گذاشته باشد و بحران ها و تعارضات درونی ناشی از هر مرحله را در حدّ قابل قبولی حل کرده باشد به پذیرش مرگ و مرحله ای می رسد که در آن دیگر نه از سرنوشت خود خشمگین است و نه دستخوش افسردگی است. لذا آماده ی ترک جهان می شود. بیمار در حالی که نسبت به زندگی و جهانی که آن را ترک می کند بی اعتنا می شود ،مرحله ای تهی از احساسات را پشت سر می گذارد.اکثر بیمارانی که به این مرحله می رسند در یک هستی عاری از ترس و اندوه از دنیا می روند. البته نباید تصوّر کرد که مراحل فوق لزوماً به ترتیبی که ذکر شد ،با مرزهای مشخّص در تمام بیماران روی خواهد داد. تعداد اندکی تا آخر مبارزه ای بی حاصل را ادامه می دهند یا به امیدهای کاذب دل می بندند که آنان را از رسیدن به پذیرش مرگ باز می دارد.از سوی دیگر این الگو در مورد مرگ های نابهنگام و نامنتظر صدق نمی کند. اهمیّت طرح کوبلر راس در آن است که چهار چوبی برای ارائه ی کمک های لازم درمانی فراهم می آورد و پذیرش و انکار مرگ که علاوه بر ابعاد فردی دارای وجوه فرهنگی و تاریخی است در آن گنجانده شده است.