ساده سازی و توجیهات کلیشه ای نکنیم

پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰

گفت و گو با غلامحسین معتمدی، روانپزشک در مورد گرایش مردم به رژیم های غذایی و جراحی های زیبایی

گرایش این روزهای مردم به انواع روش ها برای زیباتر شدن یک واقعیت است. غلامحسین معتمدی، روانپزشک معتقد است وقتی به انگیزه افراد برای انجام  عمل زیبایی می پردازیم باید از ساده سازی و توجیهات کلیشه ای خودداری کنیم. به اعتقاد معتمدی انگیزه ها، انتظارات و پیشینه افراد متنوع تر وپیچیده تر ا ز آن است که توجیهی تک علتی در مور د آن داشته باشیم. این روانپزشک تاًکید دارد مهم دید واقع بینانه و انتظار معقول داشتن از چنین رفتارها و اعمال ظاهری است. متن زیر گفت و گویی است با این روانپزشک در مورد رفتارهای این روزهای مردم برای زیباتر و جذاب شدن.


به نظر می‌رسد استانداردها و معیارهای زیبایی تغییر کرده است، گرایش به رژیم های غذایی سنگین، تمایل افراطی برای لاغر شدن و انواع عمل‌های ظاهری و زیبایی را علاوه بر خانم ها حتی در بین آقایان هم مشاهده می‌کنیم، این تمایل افراطی را از دیدگاه روانشناسی چه طور تحلیل می‌کنید؟
• بله معیارهای زیبایی تغییر کرده و این امر ریشه در تحولات بنیادی زیستی ، معیشتی ، فرهنگی و اجتماعی دارد.در گذشته های نه چندان دور چاقی نماد زیبایی محسوب می شد زیرا در آن زمان اکثر افراد با گرسنگی  و سوء تغذیه دست و پنجه نرم می کردند، وضع بهداشت اسف بار و متوسط سن پایین بود. بنابراین چاقی نشان دهنده دسترسی کافی به مواد غذایی و بیانگر سلامتی بود .حالا داستان بر عکس شده است. در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه گرسنگی مسئله ی عمده محسوب نمی شود و حتی بحث از اتلاف و مصرف بی رویه ی مواد غذایی در میان است. لذا چاقی نمی تواند نماد سلامتی باشد بلک بر عکس به معنی عبور از مرز مصرف عادی مواد غذایی است که همراه افزایش متوسط عمر عوارض بسیاری را به صورت بیماری های کشنده به دنبال دارد و در نتیجه نشان دهنده عدم سلامتی یا بیماری و در حقیقت نماد مرگ است در حالی که روزی نماد زیبایی و سلامتی بود. الان هم در بسیاری از کشورهای آفریقایی که تهدید گرسنگی مهمترین چالش انسان محسوب می شود داستان مثل سابق است و چاقی _البته اگر وجود داشته باشد_ نشان دهنده دسترسی به غذا و در نتیجه سلامتی است و بحث هایی که شما می کنید آن جا وجود ندارد یعنی کسی دنبال رژیم غذایی نیست و امکان عمل جراحی زیبایی هم در جایی که مثلاً مشکل آب آشامیدنی جدی است وجود ندارد.
نکته دیگر این است که در جهان توسعه یافته و در ابتدا در آمریکا یک حرکت اجتماعی مثبت در قالب پی گیری سبک زندگی سالم به وجود آمده که در حقیقت پاسخی به سبک زنگی غلط ناشی از رفاه عمومی به دست آمده و یافته ها و پیشرفت های پزشکی و بهداشتی حاصل شده است. محتوی این سبک زندگی را ورزش ،عدم مصرف دخانیات و الکل ، احتراز از چاقی و تناسب اندام و مدیریت استرس تشکیل می دهد. این حرکت برآمده از زندگی اجتماعی و روزمره تاًثیر مثبت رسانه ای خود را هم داشته است و مثلاً در سینماهم که روزی هنرپیشه ها اکثراً سیگار می کشیدند و الگوسازی غلط صورت می گرفت این امر کمتر دیده می شود. این حرکت مبارکی است و پیروی از آن توصیه می شود.لذا  امروزه سبک زنگی سالم اقتضا می کند که افراد اضافه وزن نداشته باشند و به طور جدی با استفاده از روش های علمی با چاقی مبارزه کنند.

و در مورد اعمال جراحی های مختلف؟
• در مورد اعمال جراحی زیبایی هم داستان مشابهی در کار است.اولاً اقدامات پزشکی معطوف به زیبایی به دو دسته ی روش های جراحی و غیر جراحی تقسیم می شوند و انواع گوناگون و طیف گسترده ای از فرایندها را در بر می گیرند مثلاً از ترمیم مو در اقایان یا استفاده از لیزر برای پوست در خانم ها تا روش های تهاجمی تر و اعمال جراحی واقعی مانند لیپو ساکشن و رینو پلاستی یا عمل جراحی بینی تنوع می یابد. بررسی روانشناختی این انواع از لحاظ انگیزه ، نوع برخورد با روش ترمیمی وپی آمدهای آن ها با یکدیگر تفاوت دارد.از سوی دیگر افراد با پیشینه های متفاوت ، تاریخچه های روانی گوناگون و ویژگی های شخصیتی متنوع و در عین حال منحصر به فرد دست به اعمال ترمیمی زیبایی می زنند و نمی توان در مورد همه ی ِ آنان یک حکم کلّی داد.مثل آن است که ما بگوییم افرادی که جراحی کیسه صفرا می کنند همه از لحاظ نمایه ی روانشناختی یکسان هستند. البته یک تفاوت عمده و محوری وجود دارد. همه ِ تخصص های پزشکی معطوف به ارتقاء سلامت جسمانی هستند و روش های ترمیمی زیبایی از این جهت یگانه هستند که در آن هاترمیم جسمانی و فیزیکی به طور همزمان در خمت ارتقاء سلامت روحی و روانی فرد نیز قرار دارد.

آماری در زمینه افزایش تعداد عمل های جراحی زیبایی دارید؟
• گفته می شود اعمال جراحی زیبایی ظرف مدت ده سال 700 درصد رشد کرده است. در آمریکا بین سال های 1997 تا 1999 این آمار 119 درصد افزایش داشته است. از طرف دیگر مطالعات نشان می دهد که اکثر افراد از نتیجه ی این اعمال راضی بوده اندو پی آمدهای مثبتی مانند تصویر بدنی دلنشین تر و احساس شخصی بهتر را تجربه کرده اند. منظور این است که پی گیری این روش ها توسط فردی دارای شخصیت متعادل و انتظارات واقع بینانه و بنابر دلایل قابل ملاحظه و با استفاده ی از روش های علمی و توسط افراد با صلاحیت به خودی خود ایرادی ندارد. امّاافراط در این زمینه که برآیند مشکلات فردی ، اطلاع رسانی نادرست ، زمینه ی اجتماعی نامناسب و سوء استفاده کلاهبرداران است داستان دیگری دارد.

در بسیاری از موارد انواع روش‌هایی که برای زیبایی و لاغری به کار برده می‌شود با زجر و عواقب زیادی همراه است ، مثل برنزه کردن یا رژیم‌های غذایی سخت یا هر روزروی ترازو رفتن‌. به نظر شما آیا این یک نوع وسواس و مشکل روانی محسوب نمی‌شود؟
• تقریباً سی سال پیش بسیاری از دست اندرکاران بهداشت روانی بر این باور بودند که افرادی که در پی جراحی زیبایی اند مشکلات روحی و روانشناختی دارند. ولی مطالعات انجام یافته پس از آن تاکنون نشان می دهد که از لحاظ آسیب شناسی روانی میان این افراد و کسانی که دست به عمل نمی زنند تفاوت اندکی وجود دارد.از طرف دیگر پشت جمله ی ساده ی " من می خواهم جذاب تر شوم " پیام های ناخوداگاه گوناگون شخصی ، فرهنگی ، جنسی ، اجتماعی و فیزیکی نهفته است. به عبارت دیگر این افراد انگیزه ها ، واکنش ها ، انتظارات و خواست های گوناگون و پیچیده ای دارند وساده کردن قضیه و دو قطبی کردن این افراد که سالم اند یا بیمار ما را به جایی نمی رساند.
همان طور که قبلاً گفتم مطالعات نشان می دهد که اکثر این افراد از نتیخه ی اعمال راضی اند. بخصوص وقتی انتظارات فرد بر عضو یا قسمت مورد عمل متمرکز باشد میزان رضایت بیشتر خواهد بود. به عبارت دیگر اگر کسی می خواهد بینی اش کوچک تر شود و تنها انتظار او از عمل جراحی این باشد طبعاً اگر عمل موفقبت آمیز باشد راضی خواهد بود. امّا اگر در عین حال انتظار داشته باشد که عمل جراحی بینی موجب شود که مثلاً روابط او با همسرش یا دیگران بهبود یابد یا منجر به پیشرفت های شغلی و اجتماعی شود یا به طور کلّی بر اساس انتظارات غیر واقع بینانه دست به عمل بزند حتماً از نتایج کار راضی نخواهد بود. بنابر این کسانی که از یک روش یا عمل ترمیمی انتظار معجزه در زندگی را دارند در نهایت سرخورده خواهند شد. علاوه بر آن چنان که گقتم تمام این مساعی باید در چهارچوب یک سبک زندگی سالم صورت گیرد. وگرنه اگر کسی لیپوساکشن کند و پس از آن به خوردن بیش از اندازه غذا ادامه دهد و ورزش نکند پس از مدتی به وضعیت قبلی باز خواهد گشت.

یعنی شما عمل های جراحی را توصیه می کنید؟
• استفاده از این روش ها به همه توصیه نمی شود.کسانی که دچار سایکوز یا جنون هستند یا از افسردگی ، اضطراب و اختلال شخصیت  رنج می برند کاندیداهای مناسبی برای این روش ها نیستند. ضمناً یک بیماری خاص به نام اختلال بد شکلی بدن ( body dysmorphic disorder) وجود دارد که در 1 تا 2 درصد جمعیت حهان دیده می شود و 6 تا 15 درصد بیمارانی را تشکیل می دهد که در پی عمل جراحی زیبایی هستند. این افراد اشتغال ذهنی بیمارگونه و وسواسی با یک نقص جزئی یا خیالی بدن خود دارند و ساعت ها در روز به آن می اندیشند و تصور آنان گاه تا حدّ هذیان پیش می رود و زندگی اجتماعی آن ها را تحت تاًثیر قرار می دهد. طبعاً عمل جراحی برای این افراد نه تنها سودی نخواهد داشت بلکه کار را بدتر می کند. لذا گرفتن شرح حال کامل توسط پزشک مسئول و استفاده از مشاوره روان شناسی برای بیمارانی که می خواهند از روش های ترمیمی استفاده کنند ضروری است. امّا عامل مهم تری که باعث گرایش افراطی به این روش ها می شود جو نامناسب اجتماعی است که اطلاع رسانی ناکامل را همراه با تبلیغات کاذب  و غیر علمی به زمینه ی مناسبی برای سوء استفاده و کلاهبرداری تبدیل می کند.
بسیاری از تیپ هایی که می بینیم از لحاظ معیارهای ارزشی معمول و قدیمی زیبا محسوب نمی‌شوند مثلا لاغری بیش از حد یا یا پرورش اندام هایی که در بین آقایان می بینیم، در صورتی که خود این افراد احساس می‌کند زیبا هستند، به نظر شما این نوع نگاه ناشی از چیست؟
• جهان امروز  دنیای تکثر علائق و عقاید است و این تکثر در معیارهای مربوط به زیبایی هم دیده می شود. این گونه افراد در جوامع تحت گروه هایی را تشکیل می دهند که علائق ، انجمن ها ، باشگاه ها و رسانه های خاص خود رادارند. به عنوان مثال پرورش اندام حتی در شکل مبالغه شده ی آن همه جا علاقه مندان ویژه ی خود را دارد که دارای مجلات ، تارنما و مسابقات محلی و بین المللی هستند. امّا این نوع تمایلات منعکس کننده گرایش های عمومی جوامع نیستند. البته در مورد لاغری مفرط داستان فرق می کند و بسیاری از کسانی که لاغری بیمارگونه دارند در حقیقت بیمارند و ممکن است مبتلا به بی اشتهایی عصبی ( anorexia nervosa) باشند. فراموش نکنیم که صرف نظر از بحث ما پیوندی میان ظاهر افراد و تصویر بدنی ( body image) آنان با برخی اختلالات روانپزشکی مانند اختلالات خوردن ،هراس اجتماعی و نیز کارکرد جنسی وجوددارد.

روان‌پزشکان معتقدند انجام عمل های زیبایی غیر ضروری، ریشه در عدم اعتماد به نفس افراد دارد. این افراد احساس می‌کنند که فقط از طریق ظاهر می‌توانند خود را به دیگران معرفی و با آن‌ها رقابت کنند. از طرف دیگر جامعه‌شناسان و گروهی دیگر از کارشناسان، شرایط فرهنگی و مسائلی از قبیل چشم و هم‌چشمی و رقابت با دیگران، را در این تمایل افراطی موثر می‌دانند، از نظر شما کدام مورد بیشتر در این روند تاثیر گذار است.
• وقتی  به انگیزه افراد برای انجام عمل زیبایی می پردازیم باید از ساده سازی و توجیهات کلیشه ای خودداری کنیم.چنان که گفته شد انگیزه ها ،انتظارات و پیشینه ی افراد متنوع تر و پیچیده تر از آن است که تنها یک عامل مانند اعتماد به نفس  را موًثر بدانیم.اگر از جنبه ی علّی  به پدیده های رفتاری بنگریم معمولاً چند عاملی هستند که کمبود اعتماد به نفس می تواند یکی از آن ها باشد. مهم تر آن است که بدانیم بسیاری از  این افراد در وهله ی اوّل به خاطر خودشان دست به عمل جراحی می زنند نه صرفاً خوشایند دیگران. به عبارت دیگر وقتی به تصویر خود در آینه نگاه می کنند آن چه می بینند یک امر است و احساسی که دارند امر دیگری که به همان اندازه اهمیت دارد. امّا این صحت دارد که پس از انجام عمل جراحی زیبایی افراد با اعتماد به نفس بیشتری در موقعبت های اجتماعی ظاهر می شوند.

و در مورد نظر جامعه شناسان ؟
• همانطور که گفتم پدیده های انسانی چند عاملی و چند بعدی هستند و می تواننداز جنبه های تخصصی گوناگون مانند جامعه شناسی ، روان شناسی یا زیست شناسی مورد بررسی قرارگیرند و در هر بعد عواملی سبب ساز شناسایی شوند و وجود همزمان این عوامل در کنار یک دیگر مغایرتی با هم ندارد  و البته در هر مورد خاص وزن بک دسته از این عوامل سنگین تر خواهد بود.


در سال‌های بسیار دور بحث زیبایی و زشتی تب امروز را نداشت. امروزه این تب چنان افزایش پیدا کرده که جان برخی افراد را هم تهدید می‌کند، شما این روند را چگونه تحلیل می کنید؟
• اصولاً زیبایی از دیرباز مورد توجه بشر بوده است. در یونان باستان هلن که یکی از عوامل  برانگیزاننده ی جنگ ترویا بود مانند ستارگان هالیودی امروزی نماد زیبایی به شمار می رفت و در آتن جام های شراب به افتخار زیبایی او نوشیده می شد.او نه بخاطر مهربانی یا هوش بلکه به علت زیبایی کمال یافته اش مورد تحسین قرار می گرفت.افلاطون در کوشش برای شناخت راز زیبایی از تناسب های زرین سخن می گفت. به نظر او در یک سیمای زیبا عرض صورت باید  دو سوّم طول آن باشد و اندازه بینی نباید از فاصله ی میان دو چشم تجاوز کند. پژوهش های روان شناختی و زیست شناختی صحّت ادعای افلاطون را تاًیید نمی کنند امّا نشان می دهند که گرایش به زیبایی در انسان مبانی زیست شناختی و تکاملی محکمی دارد و در خدمت بقای اوست.در حقیقت تقارن و نه تناسب پاسخی است که افلاطون می جست.یعنی تقارن میان نیمه های راست و چپ صورت است که در چشم بشر زیبا جلوه می کند.نوزادان زمان بیشتری به تصویر افرادی که سیمای متقارن دارند خیره می شوند.تقارن در میان حیوانات هم ترجیح داده می شود.پرستوهای ماده پرستوهای نر با دم متقارن و دراز را ترجیح می دهند. بنابراین افرادی که از تقارن صورت برخوردارند جفت های مناسب تری تشخیص داده می شوند. جالب است که این افراد از سیستم ایمنی کارآمدتری نیز برخوردارند. لذا زیبایی نشان دهنده ی احتمال وجود ژن های سالم تر و همراه شانس بقای بیشتر نسل است.این نظریه تکاملی با شواهدی تاًیید می شود که نشان می دهند استانداردهای جذابیت جهانشمول هستند و در تمام فرهنگ ها به طور مشابه دیده می شوند. البته این بحث مبسوطی است و درک زیبایی مبانی دیگری غیر از تقارن نیز دارد.در این جا تنها می خواهم بر این امر تاًکید کنم که اصولاً ترجیح زیبایی مبانی زیستی و تکاملی نیرومندی دارد و به خودی خود تمایل به زیبا بودن نیز هیچ اشکالی ندارد.

اینکه زیبایی و تمایل به زیبایی در ذات انسان ها نهفته است، یک واقعیت است ، منظور ما هم این نبود. در واقع بحث ما انواع روش ها و رفتار ها مثل رزیم های غذایی سخت است که افراد به کار می گیرند تا به نظر خودشان زیباتر شوند.
• افزایش نسبی رفاه و امکانات و پیشرفت های تکنولوژیک پزشکی و بهداشتی هم به افراد این فرصت را می دهد که بخواهند زیباتر باشند .
نباید از یاد برد که در گذشته توجه به جسم ، تن و بدن را مذموم می دانستند و این پیام تا حد افراط در بدنه ی مسیحیت و آئین های عرفانی تبلیغ می شد. در کشور خود ما هم ادبیات عرفانی و آموزه های صوفیان بر نکوهش تن و جسم تاًکید داشته اند. نیچه در "چنین گفت زرتشت " از "خوارشمارندگان تن " نام می برد و بر علیه آنان سخن می راند.مدت هاست که به دنبال تسلط مختصات زندگی مدرن در غرب و سایر نقاط جهان ما با رستاخیز جسم یا بدن و توجه بیشتر به آن روبرو هستیم که با بحث ما نیز ارتباط می یابد.از سوی دیگر جهان گرایی جلوه های گوناگون خود را تثبیت می کند که یکی از آن ها ستایش وسواس گونه ی زیبایی و جوانی در جامه ی فرهنگی جهانشمول است که در تمام رسانه های جهان دیده می شودو بر ذهن و زندگی افرادغلبه یافته و بازار سودآور و فراگیر خود را نیز داراست و حتّی موجب خلق الگوها ومدل های یکسان زیبایی  در سراسر جهان شده است که هلن تروی خواب آن ها را هم نمی دید.
عامل دیگر که قبلاً هم عنوان کرده ام تسلط تصویر بر جهان امروزی است. جهان از شکل مفهومی به شکل جهان دیداری استحاله پیداکرده و تصویر بر مفهوم غلبه یافته است.سینما و تلویزیون مرجع شده اند بی آن که اندیشه یا تفکر منسجمی را نمایندگی کنند و تنها تصویر  و تکرر آن در کار است. در نتیجه تصویر خویشتن هم محور کنش های درونی و بیرونی وجود انسان شده و توجه بیشتر به ظاهر را طلب می کند ظاهری که البته باید زیبا هم باشد.
تحولات و تغییرات دیگری هم در زندگی رخ داده است. مثلاً  تاکنون هیچگاه انسان ها این همه امکان دیدن خودشان را نداشته اند.ورود آینه به  تمام خانه هاکمتر از یک قرن است که ممکن شده است. از سوی دیگر پس از ظهور عکاسی و فیلم برداری حالا به جایی رسیده ایم که هرکس می تواند با موبایل از خودش عکس و فیلم بگیرد و دائم با تصویر خودش روبرو شود. نتیجه ی همه ی این عوامل تاًکید بیش از اندازه بر جذابیت فیزیکی و ظاهری است و همه بخصوص زنان در مقایسه با مدل های زیبایی رسانه ای قرار می گیرند و این پیام به آن ها داده می شود که ناکامل هستند و نیاز به ترمیم و دستکاری دارند.