زهراسپیدنامه . دکترمعتمدی روانپزشک است . روی مرگ و پدیده سوگواری تحقیقات مفصلی کرده است و چند کتاب تألیفی و ترجمه هم دارد اما بهانه گفت و گوی این شماره ما با او هیچ کدام از اینها نیست . آقای دکتر تازگی ها دومین کتاب شعرش را منتشر کرده است . معتمدی معتقد است در شاعری هم مثل همه چیزهای دیگر پایبند اصول است.
چرا دیگر نمی فهمیم شاعران جدید چه می گویند ؟
شاید چون به نیاکان خود وفادار نیستند. می خواهند همه کلیشه ها را یک جا بشکنند.
اصلاً انگار الان شعرها شعارهایی است برای شناساندن طرز فکر شاعر به مخاطب ؟
من هم با شما موافقم ، به نظرم عوامل مختلفی دارد. من معتقدم شعر ارتباط مستقیمی با زبان دارد. در زبان سنت هایی تحت عنوان سنتهای شعری وجود دارد.نه تنها در ایران ، در هیچ جای دنیا ممکن نیست شعری سروده شود و هیچ تعلقی به سنت های شعری نداشته باشد و بتواند نیازهای مخاطب را پاسخگو باشد.
امادربرهه هایی اززمان افرادی آمده اند که کاملاً ساختار شکنی کرده اند .بله درست است ، کسانی آمده اند مثل نیما یا اخوان که ساختار شکنی کرده اند و تغییراتی را در فرم انجام داده اند ولی هنوز پیوند هایشان را با پیشینه ادبیات حفظ کرده اند. در حقیقت آنها ادامه منطقی گذشته بوده اند . درست است که گاهی اوقات تحت تأثیر شعر دنیا قرار گرفته اند اما به شعر فارسی وفادار مانده اند ، درحالی که در بعضی از شعرهای امروز درست است که تصویرهای زیبایی دارند اما با مخاطب چندان ارتباط برقرار نمی کنند.
شعر خوب به نظر شما چه شعری است ؟
شعر خوب به نظر من حالت ارگانیک دارد. باید تناسب ها به قول آقای شفیعی کد کنی درکتاب موسیقی شعر به طور هماهنگ رعایت شده باشد . مشکل اینجاست که شعر شاعران نوپرداز نه تنها تناسبی با شعر ایران ندارد بلکه نسبت خویشی با ادبیات جهان هم ندارد. مثلاً من هفته پیش دو تا کتاب شعر جدید خواندم. یکی شان که حدود 40-30 صفحه اش خالی بود. ته بعضی صفحات چیزی را که به ذهنش آمده بود نوشته بود به عنوان شعر. درهمان کتاب من دوسه تا شعری را که بلند تر بود دیدم که خیلی هم زیبا بود اما آدم احساس می کرد این ترجمه شعر است نه خود شعر.
شاید به همین دلیل هم درحال حاضر شاعرانی در حد و اندازه شاعران گذشته وجود ندارند.
بله ، اتفاقی که دراین شرایط برای ادبیات می افتد این است که شاعران گذشته ما هنوز زنده اند ولی شاعران زنده ما انگار برای مخاطب چندان وجود ندارند. همین هم می شود که شعری ازشاعران امروز در حافظه مخاطب امروز وجود ندارد و آدم ها هنوز دارند شعرهای حافظ و سعدی یا شاعران دهه 30 و40 را زمزمه می کنند .
اگر قرار باشد شعرهای کتاب خودتان را ارزیابی کنید به آثارتان چه امتیازی می دهید ؟
خب ، من ترجیح می دهم مخاطب شعرهایم را بخواند و بعد نظر بدهد ولی به طور کلی من درشعرهایم سعی کرده م درعین حال که شعرسپید می گویم به پیشنیه شعری شاعران ایران و اصول وفادار باشم.
خودتان رابیشتر روانپزشک می دانید یا شاعر ؟
به نظرم این دو تا را نمی شود از هم جدا کرد. من خیلی وقت است شعر می گویم . مدت ها پیش به طور مرتب درانجمن های ادبی شرکت می کردم و شعر می خواندم . حالا کمتر ولی ارادتم به شعر و شاعری کم نشده . این مجموعه هم دومین مجموعه شعرم است که چاپ شده ، البته قبلی هنوز به دست مخاطب نرسیده .
چراروانپزشک ها این قدر شعر گفتن را دوست دراند ؟
خب ، اینکه آدم ها تخصصشان کاری باشد و درزمینه ای متفاوت هم فعالیت کنند . چیزی است که همه جای دنیا درهمه شغل ها وجود دارد و مخصوص کشورما یا روانپزشک ها نیست . توی مملکت ما هم که بیشتر آدم ها یا شاعرند یا پزشک !
ولی به نظر من شاعری و نویسندگی بین روانپزشک ها بیشتر است . درسطح دنیا روانپزشکان زیادی هستند که ادبیات کارند.
خودایران هم پزشک نویسنده زیاد دارد مثل آقای دکتر ساعدی یا آقای دکتراصغرالهی که درحال حاضر هم می نویسد ولی من این حرف را که روانپزشک ها به خاطر رابطه ای که با آدم ها دارند بیشتر جذب ادبیات می شوند ، قبول ندارم. معتقدم اگر چنین چیزی بود تعداد نویسنده های روانپزشک بیشتر از این حرف ها بود.اتفاقاً من فکر می کنم این ماجرا کاملاً برعکس است . پژوهش ها نشان می دهد کسانی که تصمیم می گیرند روانپزشکی بخوانند ، بیشتر آنهایی هستند که به حوزه روابط انسانی علاقه مندند ، یعنی روانپزشکی کسی را شاعر نمی کند . ولی شاید بشود گفت آدم های اهل شعر بیشتر جذب روانپزشکی می شوند.
منبع دوهفته نامه همشهری مثبت
شماره 174 – 5 تیر 1389