طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
روان شناسی شادی
بقای بشر همیشه مهمترین اولویت او بوده است. کوشش انسان ها برای حفظ و تداوم بقا به ایجاد و گسترش تمدّنی
انجامیده که غایت آمال اعضای آن نیل به آرامش و کسب شادی است. تکاپوی ظاهری افراد برای رسیدن به اهداف
مادی و غیرمادی در راستای بقای خود از تمنّای باطنی شادی و آرامش بر می خیزد. این دو کلمه که رابطه ی
متقابل هر یک با دیگری بر کسی پنهان نیست کلیدواژه های مقوله ای هستند که خوشبختی نامیده می شودو اگر به
راستی وجود داشته باشد بدون آن دو مفهومی نخواهد داشت. می گویند تاریخ بشر چیزی جز سرنوشت مبارزه او با
رنج نیست. در این چالش بی وقفه هر آینه انسان غلبه پیدا کند قرین شادی خواهد بود. به نظر برخی نبود رنج
همان تعریف شادی و همتای آن آرامش و برابرنهادی برای خوشبختی است.
از گذشته های دور تعالیم مذهبی و فلسفی نیز ناظر بر این امر بوده است. وعده ی شادی و نیک اقبالی در آن و گاه
این دنیا در اکثر مذاهب به چشم می خورد. به عنوان مثال در آیین کاتولیک نهایت غایی هستی انسان با سعادت و
خوشی گره خورده است که در برکت یا شادی تقدیس شده تجلّی می یابد. به عقیده ی توماس آکوئیناس اوج شادی
در جهان دیگر و در دیدار ذات احدیّت حاصل می شود. در ساحت فلسفه و در غرب و شرق ، شادی که به قول
افلاطون تنها چیزی است که انسان آن را به خاطر خودش می خواهد ، محور مکاتب گوناگون فکری و طریقه های
مختلف خردورزی است تا جایی که می توان از مبحث مستقلی تحت عنوان فلسفه ی شادی سخن راند.
در قلمرو روان شناسی در 20 سال گذشته توجه زیادی به شناخت شادی و چگونگی ارتقاء آن مبذول شده است.
امروزه علم شادی ( Science of Happiness) که در پیوند با علوم طبیعی و انسانی قرار دارد ، کم کم به صورت
رشته ای مجزّا عرض اندام می کند. پژوهش ها در این زمینه بیشتر معطوف به درک و شناسایی عواملی است که
افراد را شاد یا ناشاد می سازد. اکثر آن ها متمرکزبر افزایش عواطف مثبت و کاهش احساسات منفی است. در این
گستره روان شناسی مثبت (positive psychology) هم که می توان آن را زیرمجموعه ای از علم شادی دانست پا
به میدان گذاشته و رشد قابل ملاحظه ای داشته است.
تعریف و توصیف
محتوی شادی را گروهی از احساسات و توصیفات همساز مانند خوشحالی ، شعف ، وجد ، شادمانی ، سرور ،
سرخوشی ، مسرّت ، رضایت ، شادکامی ، خوشنودی و ....تشکیل می دهد. به این اعتبار شاید بتوان آن را
احساسی مرکّب یا مجموعه ای از عواطف مثبت دانست. شادی تجربه ای درونی و دارای درجات متفاوتی است که
می تواند از خوشی ملایم تا خرّمی سرشار تنوّع یابد. البته باید دانست شادی یک تجربه ی ذهنی شخصی به شمار
می آید و ممکن است چیزی که برای یک نفر رویدادی شادی بخش محسوب می شود برای دیگری چنین نباشد.
شادی دارای دو جزء شناختی و احساسی است. بخش شناختی به این مربوط می شود که فرد در باره ی زندگی اش
چگونه فکر می کند و چقدر خود را موفق یا در حال پیشرفت می داند و رضایت دارد. جزء احساسی و عاطفی به
چگونگی تجربه ی عواطف مثبت و موازنه ی آن ها با احساسات منفی باز می گردد. روان شناسان اغلب شادی را
یک عاطفه یا انفعال مثبت یا حالتی خلقی وصف می کنند که حاصل افکار و احساسات مثبت است و در برابر غم ،
اندوه و افسردگی قرار دارد که با خلق پایین و نگاه بدبینانه به زندگی همراه است. بنابرین به طور کلی می توان
گفت شادی به معنی فزونی احساسات و عواطف مثبت در زندگی و غلبه ی آن ها بر حالات منفی است که ظاهرا
چندان آسان نیست ، زیرا گفته می شود در برابر هر حس منفی باید سه حس مثبت وجود داشته باشد تا احساس
شادی حاصل شود. جالب است که در قلمرو زبان هم اگر به دنبال واژه های همانندی برای غم و اندوه باشیم به
فهرست مبسوط تری از آن چه در مورد شادی ذکر شد برمی خوریم.
احساس شادی و رضایت همراه آن اجزاء اصلی خوشی ذهنی SWB (subjective well being) محسوب می
شود. خوشی ذهنی با پرسش از افراد در باب احساسی که در زندگی دارند سنجیده می شود . خوشی عینی OWB
(objective well being) بر اساس ملاک های قابل مشاهده مانند عمر مورد انتظار(life expectancy) قابل
ارزیابی است. سطح شادی(H) توسط نقطه ی تنظیم شادی (S) (happiness setpoint) ، شرایط زندگی (C) و
فعالیت های اختیاری وارادی(V) مشخص می شود. مارتین سلیگمن(Martin Seligman) بر اساس روابط این
عوامل فرمولی برای شادی پیشنهاد می کند: H=S C V .
شادی و لذت هرچند درارتباط با یک دیگرند، امّا تفاوت دارند. لذت در اصل به حواس پنجگانه وابسته است و از
افراد ، اشیاء ، عوامل و شرایط بیرونی بیشتر تاًثیر می پذیرد. نوشیدن نوشابه ای گوارا و سرد در یک روز گرم
تابستانی لذت بخش است. لذت ممکن است سالم ، سازنده یا انطباقی نباشد. مانند لذتی که از مصرف سیگار یا قلیان
حاصل می شود. امّا شادی در بیشتر موارد سالم ، سازنده و انطباقی است.
بیولوژی شادی
تصویربرداری مغزی نشان می دهد افرادی که در قشر پیش پیشانی چپ(left prefrontal) فعالیت بیشتری دارند
شادترند. نقطه ی تنظیم شادی توسط وراثت تعیین می شود. سونیا لیوبو میرسکی(Sonia Lyubomirsky) که
در عرصه ی روان شناسی مثبت فعّالیت می کند معتقد است که 50% سطح شادی وابسته به عوامل ارثی است.
شرایط بیرونی مسئول 10% شادیست و 40% باقیمانده از ذهن فرد تاًثیر می پذیرد. بنابراین حفظ و تداوم شادی و
روش های افزایش آن با شناسایی و توجه به این 40% امکان پذیر است.
میانجی های شیمیایی مغزی هم با شادی و عامل زایل کننده ی آن استرس ارتباط دارند. حد تحمل استرس افراد
توسط عوامل ژنتیک تعیین می شود. 10% مردم حد تحمل استرس پایینی دارند که باعث می شود اکثر موارد ناشاد
باشند ، زیرا تعادل مابین میانجی های شیمیایی آنان در سطح استرسی که برای بقیه ی مردم عادی است مختل می
گردد. در نتیجه دستخوش افسردگی ، اضطراب ، اختلال خواب و اعتیاد می شوند. میانجی های شیمیایی عبارتند از
نورآدرنالین، سروتونین ، دوپامین و آندورفین. فقدان نورآدرنالین که انرژی بخش است خمودگی و کسل بودن را
ازپی دارد. سروتونین در تنظیم ساعت بدن و خواب ایفای نقش می کند. کاهش نورآدرنالین و سروتونین مغری
منجر به افسردگی می شود. اختلال عملکرد دوپامین که در مراکز مربوط به خوشی مغز موثر است موجب کاهش
کارکرد آندورفین می شود که مقاومت طبیعی افراد نسبت به درد را تنزّل می بخشد.
جامعه و اقتصاد شادی
اغلب از تلخی و مرارت زندگی سخن گفته می شود و بسیاری مانند روسو معتقدند که رنج های ما بر لذت هایمان
پیشی می گیرد. اما بررسی ها نتایج دیگری را نشان می دهد. به عنوان مثال در مطالعه ای گسترده بر روی 1.1
میلیون نفر در 45 کشور جهان برای ارزیابی خوشی ذهنی یا SWB پاسخ گویان بر مبنای معیاری 10 نمره ای به
طور متوسط میزان خوشی ذهنی خود را نزدیک به 7 گزارش کرده اند. بررسی های دیگر هم حاکی از آن است که
اکثر افراد از لحاظ شادی و رضایت خود را در موقعیت خوبی توصیف کرده اند. طبیعی است موارد استثناء بیشتر
مربوط به کسانی بود که با مشکلی دست و پنجه نرم می کرده اند. مثل الکلیسم، زندانی بودن، حضور در روندهای
درمانی، بی خانمان ها ، کارگران جنسی یا دانشجویانی که تحت سرکوب سیاسی قرار داشته اند.
سازمان ملل بر اساس اندازه گیری خوشی ذهنی میزان شادی کشورهای مختلف را اندازه گیری و نقشه ی
جغرافیایی شادی را منتشر می کند. در سال 2016 دانمارک و به دنبال آن سوئیس و ایسلند شادترین کشورهای دنیا
بوده اند. معمولا در این فهرست کشورهایی مانند پورتوریکو، مکزیک، استرالیا و اسکاندیناوی از شادی بالایی
برخوردارند و بر عکس کشورهایی مانند مولداوی ، روسیه ، ارمنستان ، اوکراین ، زیمبابوه و اندونزی از لحاظ
شادی در رده های پایین قرار دارند.
ارتقاء شادی آحاد جامعه در برنامه ریزی های اقتصادی نیز مورد نظر قرار گرفته است و صاحب نظران معتقدند
برای یک برنامه ریزی جامع و موفق اقتصادی علاوه بر ملاک های شایع اقتصادی مانندGDP و GNP باید به
میزان شادی در جامعه نیز توجه داشت. پادشاه بوتان به عنوان بدیلی برای GDP (Gross domestic product)
از ملاکی تحت عنوان GNH ( Gross national happiness) نیز در کشورش استفاده می کند که بر چهار اصل
محیط سالم ، اقتصاد پویا ، دولت دموکراتیک و اتکاء به فرهنگ مذهبی مثبت مبتنی است. ضمناً باید توجه داشت
افزایش ثروت ملی به تنهایی موجب ارتقاء شادی در جامعه نیست، بلکه وجود عواملی دیگر مانند نهادهای
دموکراتیک ، آزادی بیان ، مدارا و تساهل اجتماعی در یک جامعه ی باز نیز لازم است. برای همین در گذشته در
کشورهای اروپای شرقی که تحت تسلط کمونیسم بودند میزان شادی از کشورهای فقیرتر اما آزادتر کمتر بود.
با وجود مطالب فوق ناگفته نماند نخستین شرط تحقق شادی در درجه ی اول تاًمین نیازهای اولیه ی زیستی و
معیشتی است. بنایراین جوامع باید به آستانه ای از توسعه برسند تا یافته های فوق محلی از اعراب داشته باشد.
در جهانی که در آن بیش از 700 میلیون نفر غذای کافی برای خوردن ندارند و فقر غذایی سالیانه موجب مرگ
حدود 2.6 میلیون کودک زیر 5 سال میشود و یک چهارم کودکان جهان رشد طبیعی ندارند بسیاری از نتایج
پژوهشی و حتی اندیشه های فلسفی در باب شادی نیاز به تاًمل دارد.
خنده
خنده و خندیدن تنها به انسان تعلق دارد و در سایر حیوانات دیده نمی شود. خنده سازوکاری حفاظتی است که
بشر از آن در جهت حفظ سلامتی خود و ارتقاء آن استفاده می کند. خنده نوعی آواسازی اجتماعی و واکنشی
ناخودآگاه نسبت به نشانه های اجتماعی و زبان شناختی است که موجب تحکیم پیوندهای انسانی می شود.
خنده مجموعه ای از هجاهای شبه آوایی کوتاه مانند "هاها" یا " هه هه" است که در تمام فرهنگ ها به کار می
رود ، لذا زبان پنهانی و مشترک همه ی انسان هاست. لبخند یکی از بازتاب های غریزی اولیّه نوزاد است که بعدها
تبدیل به خنده ی بالغانه می شود.در مغز خنده یاب های سمعی وجود دارد که بر اثر تحریک ، مدارهای عصبی مولد
خنده را فعال می کنند.
خنده رفتاری اجتماعی است که در حضور مخاطب معنا پیدا می کند. به همین دلیل در جمع و در موقعیت های
اجتماعی 30 بار بیشتر از تنهایی رخ می دهد. در حقیقت خنده پیام و نشانه ای است که به منظور تحکیم روابط
برای دیگران ارسال می شود. خنده استرس را کاهش می دهد و موجب ارتقاء سلامتی است. بنابراین لبخند زدن و
خندیدن مسئولیتی است که فرد نسبت به خود، دیگران و جامعه دارد. چهره ی عبوس مانند ماسکی است که پشت
آن مجموعه ای از احساسات و حالات ناخوشایند مانند وحشت ، سوء ظن ، خصومت ، حقارت و نبود اعتماد به
نفس پنهان شده است. غلبه ی چهره های عبوس در اجتماع نه تنها از ناشادی و افسردگی خبر می دهد بلکه حاکی
از وجود نوعی آسیب شناسی روانی است که سلامت جامعه را تهدید و در نهایت زندگی را مسخ می کند.
شادی و رابطه ی آن با وجوه مختلف زندگی
تصور یک زندگی شاد بدون برخورداری از سلامت جسمانی و روانی امکان پذیر نیست. ورزش منظم همیشه همراه
سلامتی بیشتر و شیوع کمتر افسردگی است و در موارد زیادی تاًثیر بالینی مثبتی یر روی افسردگی دارد. پیروی از
سبک زندگی تؤام با اعتدال شامل خواب کافی ، تغذیه ی سالم ، ورزش ، رابطه ی جنسی مناسب و پی گیری مراقبت
های پزشکی لازم زمینه ساز حضور شادی در زندگی خواهد بود. از سوی دیگر اکثر بیماری ها با درد ، رنج ،
ناشادی و در مواردی افسردگی همراه هستند. ناگفته نماند همان طور که وجود احساسات منفی تاًثیر مخرّب بر
سلامتی دارد، برخورداری از شادی نیز مانند سایر عواطف مثبت موجب ارتقاء سلامتی می شود.
در ارتباط با جنس گزارش های زنان و مردان از میزان شادی یکسان است. ولی در تیره روزی و افسردگی تفاوت
جنسی دیده می شود که شیوع بالاتر افسردگی در زنان مؤید این امر است. در مورد سن می توان گفت به طور
کلی نوسانات خوشی ذهنی در مراحل مختلف زندگی مشابه هم است. امّا عوامل شادی بخش با تغییر سن تفاوت پیدا
می کند. مثلا سلامتی در سنین بالا به عنوان عامل زمینه ساز شادی اهمیت بیشتری پیدا می کند. به همین نسبت در
جوانی هیجان جذاب تر است که در سنین بالا جای خود را به آرامش می دهد. در رابطه با طول عمر هم در میان
کسانی که عمر طولانی تر داشته اند میزان بالاتری از شادی گزارش شده است. البته این که شادی منجر به عمر
طولانی می شود یا برخورداری از سلامت و طول عمر بیشتر دلیل شادی است مشخص نیست.
وجود روابط با معنا و مناسب با دیگران از عوامل اصلی تضمین کننده ی حضور شادی در زندگی است.افرادی که از
روابط و دوستی های نزدیک برخوردارند شادترند. تبادل احساسات با یار، دوست یا خویشاوند اهمیت زیادی
دارد.همان طوری که انزوا و تنهایی زمینه ساز بروز اندوه و افسردگی است، به سربردن با دوستان و نزدیکان
لذتبخش است. در این میان ازدواج نیز نقش پر رنگی دارد. یافته ها نشان می دهد متاهلین از مجردها شادترند زیرا
حدود40% آنان در مقایسه با 23% مجردان خود را شاد توصیف کرده اند. ظاهراً در این جا رابطه ای دوگانه در کار
است. زیرا از یک سو ازدواج مناسب مانند سایر دوستی های نزدیک نوعی حمایت اجتماعی ایجاد می کند و از
سوی دیگر افراد شاد هم بیشتر می توانند در یک رابطه باقی بمانند. البته گفته می شود اثربخشی ازدواج بر شادی
با گذشت زمان تقلیل می یابد، لذا کیفیت ازدواج هم اهمیت دارد. در نهایت تردیدی نیست که عشق ورزیدن یکی از
ارکان اصلی شاد بودن است.
فعالیت های شغلی و تفریحی مناسب با مهارت ها و توانایی های فرد شادی او را افزایش می دهد. رضایت شغلی از
عوامل مهم زمینه ساز شادی است. در مقابل بیکاری و نارضایتی شغلی و فرسودگی کاری ناشادی را رقم خواهد
زد. باید گفت شادی از عوامل برانگیزاننده ای است که در کار به نتایج مثبت می انجامد نه آن که فراورده ای حاصل
کار باشد. موفقیت هم رابطه ای دو جانبه با شادی دارد. یعنی نه فقط شادی می آورد بلکه افراد شاد نیز شانس
بیشتری برای کسب موفقیت دارند. در زمینه سازی شادی توجه به اوقات فراغت و استفاده از تفریحات سالم نیز
نقش مهمی دارد.
در باب ارتباط شادی با شخصیت افراد باید گفت برون گرایی ،خوش بینی ، اعتماد به نفس بالا ، دارابودن احساس
کنترل شخصی بر زندگی و هدفمند بودن ویژه گی هایی هستند که به زندگی رنگ شادی می بخشند. برخورداری از
تعادل ، تداوم و ثبات شخصیت نیز بقای شادی را تضمین می کند. روشن است که بعضی از این ویژگی ها مانند
برونگرایی وجه توارثی دارند و برخی دیگر اکتسابی هستند. شوخی و شوخ طبعی نیز یکی از منابع ایجاد شادی
است که در مقابله با استرس که دشمن نیرومند شادی هاست نقش بازی می کنند. اصولا شوخ طبعی یکی از ویژگی
های شخصیت سالم محسوب می شود. شوخی مهارتی اجتماعی است که تنش را تخلیه می کند و همبستگی را
افزایش می دهد.البته شوخ طبعی با مسخره کردن و طعنه زدن تفاوت دارد. شوخی بالغانه معطوف به کل آدمیان
است و با تحقیر افراد خاص همراه نیست.
راه های کسب شادی
به نقش عوامل توارثی در شادی اشاره شد. اگرچه همه با سرشتی آفتابی زاده نمی شوند ولی راه هایی وجود دارد
که پیروی از آن ها می تواند معنا ، رضایت و شادی بیشتری به زندگی ببخشد. می گویند همان طور که خورشید
همیشه در آسمان هاست امّا در روزهای ابری در پشت ابرها پنهان می شود، شادی هم همیشه در ژرفای درون ما
وجود دارد و افکار منفی ، ترس ها ، نگرانی ها وسایر احساسات منفی مانند ابرها آن را مخفی می کنند. لذا شادی
اگرچه به موقعیت و شرایط نیز بستگی دارد ولی چیزی دوردست ودست نیافتنی نیست بلکه بخش انفکاک ناپذیری
از جریان اگاهی و امری درونی محسوب می شود.
البته گفتیم هر فرد دارای یک نقطه ی تنظیم شادی است که انحراف از آن زودگذر خواهد بود و صرف نظر از
هرگونه تغییری که در زندگی رخ دهد به نقطه ی اصلی خود باز خواهد گشت. در پژوهشی که بر روی برندگان بخت
آزمایی و مبتلایان به فلج پا بر اثر آسیب نخاعی صورت گرفته است مشخص شد که اعضاء هر دو گروه پس از
گذشت یک سال به سطح اولیه ی نقطه ی تنظیم شادی خود بازگشتند. همان طور که کسانی که با فقدان های عاطفی
و مالی روبرو می شوند پس از حدود یکی دوسال و سپری شدن واکنش ماتم به حال عادی خود باز می گردند.
به هر حال ارتقاء شادی همیشه از دو مسیر عبور می کند . کاهش و برطرف کردن عوامل ناشاد کننده و افزایش
عوامل شادی آفرین که منجر به فزونی احساسات و عواطف مثبت و رضایت شود. افکار منفی ، نگرانی ها و
تصورات نامعقول موانع اصلی یک زندگی شاد هستند که در نهایت موجب بروز هیجانات و احساسات منفی و غلبه
ی احساس ناکارآمدی و کاهش اعتماد به نفس می شوند. نشخوار فکری و ذهنی آسمان دنیای درون را ابری می
کند لذا باید در جستجوی راه هایی بود که ذهن را آرام و برآسوده سازد. بنابراین هر اقدامی که ذهن را آرام کند
زمینه ساز شادی خواهد شد. به همین دلیل انواع روش های مدیریت استرس مانند مراقبه ی ذهنی ، آرام سازی
بدنی و غیره کارساز خواهد بود.
وجود معنا در زندگی و احساس تعلق داشتن به چیزی والاتر در هستی در نهایت موجب شادی و آرامش می شود.
وقتی پی گیری اهداف فردی با خلق معنا در جهان هستی همراه باشد شادی نه تنها فزونی می یابد بلکه ژرفای
بیشتری نیز پیدا می کند. روان شناسی مثبت ما را به نوعی وقوف درونی(mindfulness) تشویق می کند.
پیوندهای معنوی ، زندگی در زمان حال، شناسایی زیبای های طبیعی و غیر طبیعی ، قدردانی بابت وجوه مثبت
زندگی، بخشش ، نوع دوستی و کمک به دیگران همه به شادی عمیق درونی می انجامند. تقویت احساس قدردانی
و سپاسگذاری یا به اصطلاح عامه شاکر بودن خیلی زیاد در روانشناسی مثبت مورد تاًکید قرار گرفته است. تمرکز
بر امور مثبت در زندگی و قدر آن ها را دانستن بر شادی می افزاید. در ذکر رابطه ی شادی و ثروت گفتیم
بخشندگی از فعالیت هایی است که موجب شادی ژرف درونی می شود. پژوهش ها نشان می دهد که شادی حاصل
از بخشندگی از خوشی ناشی از تملک عمیق تر و دیرپاتر است.جالب است که اگر به ایجاد شادی در دیگران
کمک کنیم خودمان هم شادتر می شویم. شادی شاید تنها چیزی در جهان باشد که وقتی دیگران را در آن سهیم می
کنیم نه تنها میزان آن کم نمی شود بلکه افزایش هم می یابد . گفته ی بودا تمثیل خوبی برای آن است:" هزاران
شمع را می توان با یک شمع روشن کرد و عمر آن کم نخواهد شد."
مارتین سلیگمن(Martin Seligman) از نام های شناخته شده در عرصه ی روانشناسی مثبت ارکان کسب شادی
را در 5 محور خلاصه می کند.1 – لذتجویی. لذت اگرچه عمق و تداوم شادی درونی را ندارد اما بخش عمده ای از
شادی های ما حاصل جمع جبری لذت ها و خوشی هایی است که ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسند و پر کردن
لحظات زندگی با مجموعه ی متنوعی از آن ها در ارتقاء شادی کارساز خواهد بود. 2- مشغولیت
(engagement) به معنی درگیرشدن در فعالیت های خلاق و چالش برانگیزشادی آفرین است. کسانی که توانایی
های منحصر به فرد و فضیلت های خود را کشف می کنند و برای رسیدن به اهداف خود به کار می برند شادترند. 3
- وجود روابط و پیوندهای اجتماعی با ارزش و حمایت کننده. 4- جستجوی معنا که ذکر آن رفت . 5- انجام
واجرا(accomplishment) به معنی تحقق اهدافی که در زندگی مورد نظر بوده اند.