تمامی حقوق این وبسایت محفوظ می باشد
طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
امنیت روانی؛ کلید گم شده پایداری خانواده
سه شنبه ۲۷ دی ۱۳۸۴
سکانس یک
صدای شکسته شدن بشقاب در کف آشپزخانه عصبانیت مرد را بیشتر کرد. زن همچنان فریاد می زد و گریه چاشنی این دعوا بود. زن و مرد یکدیگر را مرتب متهم می کردند. تقریباً هر سه چهار روز یک بار، صدای دعوای این دو تمام همسایه ها را باخبر می کرد.
آنقدر غرق در بگو مگو بودند که صدای گریه نوزاد سه ماهه شان آنها را به خود نمی آورد. سرانجام فریاد زن با سیلی که از جانب مرد بر صورتش نواخته شد آرام گرفت و آن وقت بود که تازه صدای گریه نوزاد را شنید و...
سکانس دو
هر دو بیرون از منزل کار می کردند. نزدیک ظهر بود که مرد به خانه رسید. زن زودتر از او غذا را آماده کرده بود. مرد می دانست که کودکشان دیشب مریض بوده و همسرش تا صبح بیدار مانده است. او نمی دانست این همه محبت همسرش را چطور جبران کند. مرد همیشه به یاد داشت که همسرش با تمام مشکلات مالی او کنار آمده و با وجود داشتن بچه، حاضر شده بار مشکلات مالی همسرش را با کار در یک شرکت تولیدی کاهش دهد. در همین افکار غوطه ور بود که صدای دختر کوچکش را شنید. او را بغل کرد. سفره غذا آماده بود و...
کات
همه ما خانواده داریم و از همین محیط وارد جامعه های بزرگتر شدیم. در حالت نرمال خانواده جمعی مرکب از پدر، مادر و فرزندان است که البته در حالت سنتی مادربزرگ و پدربزرگ نیز به این جمع می پیوندند. بنیان هر خانواده با زن و شوهر آغاز می شود پس امنیت روانی، آموزش طرفین و شناخت یکدیگر در محکم و اساسی بودن پایه های این بنیان اهمیت زیادی دارد. درست است که هیچ وقت نمی توانیم بر روی زمین دو نفر را پیدا کنیم که نگرش و باور یکسانی داشته باشند، اما می توان یاد بگیریم که چگونه همدیگر را با وجود اختلافات تحمل کنیم. با تمام این تفاسیر آنچه از تفاهم در زندگی و خانواده یاد می شود، تفاهمی نیست که آموزش داده شده باشد، بلکه متأسفانه بسیاری از خانواده ها به دلیل نداشتن امنیت روانی به یکدیگر و به این تفاهم ها پایبند نیستند. برای رسیدن به این امنیت روانی راههای مختلفی وجود دارد، اما به گفته دکتر غلامحسین معتمدی، رعایت حقوق زوجین حرف اول را برای تأمین امنیت روانی آنها می زند. این روان پزشک امنیت روانی زوجین را کلید استواری خانواده و دوری از طلاق می داند. به گفته وی وقتی یکی از طرفین ازدواج فکر کند که حقش ضایع شده یا دیگری به طور یک طرفه لذت این نابرابری را می برد، حس اعتماد لطمه می خورد و در نتیجه امنیت روانی میان زن و شوهر از میان می رود.
دکتر معتمدی حس اعتماد را یکی از مبناهای ارتباط و امنیت روانی خانواده می داند و معتقد است: حس اعتماد باید دو طرفه باشد تا روابط میان همسران مستحکم شود، در غیر اینصورت درگیری، بدگمانی و خیلی مسایل دیگر باعث از بین رفتن رابطه زن و شوهر می شود.
سکانس سه
اینجا یک مراسم خواستگاری است. دختر و پسر یک دل نه صد دل عاشق و شیفته یکدیگر شده اند. در صحبتهایی که بین آنها رد و بدل می شود، زن مهریه برایش مهم نیست و پسر قول زندگی مجلل را به دختر می دهد. تنها شناخت آنها از یکدیگر رؤیت در مسیر دانشگاه به خانه آن هم توسط پسر بوده است. مهریه 500 سکه تعیین می شود و پسر خوشحال است که به محبوب زندگی اش رسیده و دختر هم مرد رؤیاهایش را به دست آورده است. بعد از یک ماه که به ماه عسل مشهور است، زندگی تغییر رنگ پیدا می کند. مرد از پوشش همسر خوشش نمی آید و زن می خواهد شوهرش فلان لباس را برایش بخرد. دعوا و درگیریها با اختلاف بر سر نوع غذا بیشتر می شود و صحبتهای مادرشوهر و مادرزن نیز آتش دعوا و درگیری بین آنها را افزایش می دهد.
تفاهم نداریم
خیلی از زن و مردها قبل از ازدواج و حتی چند ماه اول بعد از ازدواج فکر می کنند که خیلی یکدیگر را می شناسند، ولی این خیالی بیش نیست و وقتی در می یابند که در مثلاً نوع غذا، پوشش و یا رنگها با یکدیگر اختلاف دارند، در می یابند که در مسایل کلان دیگر نیز هیچ نقطه مشترکی بین آنها نیست. جز افسوس و پشیمانی چاره ای ندارد و بیشتر با طلاق سعی در حذف و پاک کردن صورت مسأله می کنند. گاهی هم زن و شوهر بعد از ازدواج تازه به فکر شناخت یکدیگر می افتند، ولی این هم نوش دارو پس از مرگ سهراب است.دکتر محمد زاهدی اصل با اشاره به اینکه در جامعه ما میزان شناخت زوجین برای پایه گذاری یک زندگی مشترک نسبت به یکدیگر بسیار ضعیف است، می گوید: یکی از عوامل اساسی اختلاف زوجین و درگیری بین آنها که منجر به طلاق می شود، عدم آشنایی طرفین نسبت به یکدیگر است و متأسفانه در این زمینه هیچگونه اطلاع رسانی از سوی سازمانها صورت نگرفته است.رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران می گوید: اطلاع رسانی در زمینه شناخت حقوق همسر و رعایت احترام به حقوق از سوی زوجین نسبت به یکدیگر باعث می شود آنها با وظایف خود آشنا شوند. این آگاه سازی زوجین نسبت به حقوقشان باید از ابعاد مختلف صورت بگیرد و در کنار آن افراد باید یاد بگیرند که چگونه به این موارد عمل کنند.
این استاد دانشگاه به ازدواجهای ناگهانی برخی از جوانان اشاره می کند و می افزاید: گاهی اوقات مشاهده می شود که جوانان براساس احساسات زودگذر به یکدیگر دلبسته شده و ازدواج می کنند، اما این احساسات فروکش کرده و اختلاف و دعواهای زن و مرد با یکدیگر آغاز شده که در نهایت به طلاق منجر می شود.وی معتقد است: زوجینی که هیچ گونه وجه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند، زندگی شان محکوم به فناست. باورهای غلط مرسوم در جامعه ممکن است باعث شود زن و شوهر با یکدیگر به مدت طولانی زندگی کنند، ولی هرگز اعضای این خانواده روی آرامش را نخواهند دید، بلکه همیشه در این گونه خانواده ها شاهد درگیری و اختلاف بین زن و شوهر هستیم.
سکانس چهار
من شوهر تو هستم و دوست ندارم تو با فامیل رفت و آمد کنی. من زن تو هستم پس نمی خواهم تو به خانه مادرت بروی. من شوهر تو هستم و نمی خواهم تو روسری سرت کنی. من زن تو هستم و دوست ندارم تو شلوار جین بپوشی. من شوهر تو هستم و دوست ندارم دانشگاه بروی. من زن تو هستم و دوست ندارم تو ... من، من، من ... این منها باید زمانی ما شوند، ولی هیچ وقت نمی شوند. چرا؟ بعضی وقتها زن و شوهر فکر می کنند ازدواج یعنی محدود کردن یکدیگر، در حالی که همین محدودیت را برای خود قبول ندارند، بلکه فقط می خواهند دیگری را به بهانه ازدواج و زندگی مشترک محدود کنند.
تهدید هویت
هیچ دختر و پسر مجردی قبل از ازدواج نمی خواهند هویتشان دچار تهدید شود و در این رابطه با پدر و مادر خود و کسانی که مخالف افکارشان عمل می کنند می ایستند. همین دختر و پسر بعد از ازدواج به دلیل هویت شکل گرفته در وجودشان باز هم نمی خواهند آن چنان تغییری کنند که هویتشان از بین برود یا زیر سؤال قرار گیرد. به گفته دکتر پرویز آزاد، چنانچه ازدواج تهدید هویت باشد، فرد نسبت به ارتباط و ازدواج گریزان می شود، اما اگر در این ارتباط، طرفین ظرفیت و هویت یکدیگر را تقویت کنند، طبیعتاً این ازدواج و علاقه بسیار شیرین خواهد بود.این استاد دانشگاه با اشاره به دیر رسی بلوغ روانی جوانان می گوید: این عامل سبب خدشه به بنیان خانواده می شود و مسایل فرهنگی و باورهای نادرستی که مردم درباره ازدواج و روابط اجتماعی زن و مرد بعد از ازدواج دارند، بسیار تهدید کننده تر از مسایل مالی، اشتغال و مسکن هستند.وی می افزاید: انتظاراتی که جامعه از افراد دارد و نقشهایی که جوانان باید ایفا کنند، بسیار پیچیده است و این سبب شده بلوغ روانی جوانان نسبت به دهه های قبل، دیرتر و بتدریج حاصل شود.
دکتر آزاد با بیان این که زوجین باید تدابیر و باورهای غلط فرهنگی را کنار بگذارند، می گوید: تغییر باورهای فرهنگ پدرسالاری و حضور زنان در اجتماع، تقابل و تعارضهایی را در جامعه ایجاد کرده و این عوامل زمینه یک بازبینی جدی را فراهم کرده است.
صحنه آخر
حدود 2 دهه است که در علم روان پزشکی و روان شناسی شاخه ای جدید گشوده شده که به ارتباط میان زوجین و زن و شوهران می پردازد. این علم که شاخه ای از خانواده درمانی است، به ارتباط نزدیک میان همسران می پردازد و با مطالعه در مبنای ارتباطهای میان همسران مشخص می کند که چه آینده ای در انتظار این ازدواج است...
مرد منتظر نماند و همچنان که چشم از تلویزیون و برنامه آموزشی اش برنمی داشت همسرش را صدا کرد.
صدای شکسته شدن بشقاب در کف آشپزخانه عصبانیت مرد را بیشتر کرد. زن همچنان فریاد می زد و گریه چاشنی این دعوا بود. زن و مرد یکدیگر را مرتب متهم می کردند. تقریباً هر سه چهار روز یک بار، صدای دعوای این دو تمام همسایه ها را باخبر می کرد.
آنقدر غرق در بگو مگو بودند که صدای گریه نوزاد سه ماهه شان آنها را به خود نمی آورد. سرانجام فریاد زن با سیلی که از جانب مرد بر صورتش نواخته شد آرام گرفت و آن وقت بود که تازه صدای گریه نوزاد را شنید و...
سکانس دو
هر دو بیرون از منزل کار می کردند. نزدیک ظهر بود که مرد به خانه رسید. زن زودتر از او غذا را آماده کرده بود. مرد می دانست که کودکشان دیشب مریض بوده و همسرش تا صبح بیدار مانده است. او نمی دانست این همه محبت همسرش را چطور جبران کند. مرد همیشه به یاد داشت که همسرش با تمام مشکلات مالی او کنار آمده و با وجود داشتن بچه، حاضر شده بار مشکلات مالی همسرش را با کار در یک شرکت تولیدی کاهش دهد. در همین افکار غوطه ور بود که صدای دختر کوچکش را شنید. او را بغل کرد. سفره غذا آماده بود و...
کات
همه ما خانواده داریم و از همین محیط وارد جامعه های بزرگتر شدیم. در حالت نرمال خانواده جمعی مرکب از پدر، مادر و فرزندان است که البته در حالت سنتی مادربزرگ و پدربزرگ نیز به این جمع می پیوندند. بنیان هر خانواده با زن و شوهر آغاز می شود پس امنیت روانی، آموزش طرفین و شناخت یکدیگر در محکم و اساسی بودن پایه های این بنیان اهمیت زیادی دارد. درست است که هیچ وقت نمی توانیم بر روی زمین دو نفر را پیدا کنیم که نگرش و باور یکسانی داشته باشند، اما می توان یاد بگیریم که چگونه همدیگر را با وجود اختلافات تحمل کنیم. با تمام این تفاسیر آنچه از تفاهم در زندگی و خانواده یاد می شود، تفاهمی نیست که آموزش داده شده باشد، بلکه متأسفانه بسیاری از خانواده ها به دلیل نداشتن امنیت روانی به یکدیگر و به این تفاهم ها پایبند نیستند. برای رسیدن به این امنیت روانی راههای مختلفی وجود دارد، اما به گفته دکتر غلامحسین معتمدی، رعایت حقوق زوجین حرف اول را برای تأمین امنیت روانی آنها می زند. این روان پزشک امنیت روانی زوجین را کلید استواری خانواده و دوری از طلاق می داند. به گفته وی وقتی یکی از طرفین ازدواج فکر کند که حقش ضایع شده یا دیگری به طور یک طرفه لذت این نابرابری را می برد، حس اعتماد لطمه می خورد و در نتیجه امنیت روانی میان زن و شوهر از میان می رود.
دکتر معتمدی حس اعتماد را یکی از مبناهای ارتباط و امنیت روانی خانواده می داند و معتقد است: حس اعتماد باید دو طرفه باشد تا روابط میان همسران مستحکم شود، در غیر اینصورت درگیری، بدگمانی و خیلی مسایل دیگر باعث از بین رفتن رابطه زن و شوهر می شود.
سکانس سه
اینجا یک مراسم خواستگاری است. دختر و پسر یک دل نه صد دل عاشق و شیفته یکدیگر شده اند. در صحبتهایی که بین آنها رد و بدل می شود، زن مهریه برایش مهم نیست و پسر قول زندگی مجلل را به دختر می دهد. تنها شناخت آنها از یکدیگر رؤیت در مسیر دانشگاه به خانه آن هم توسط پسر بوده است. مهریه 500 سکه تعیین می شود و پسر خوشحال است که به محبوب زندگی اش رسیده و دختر هم مرد رؤیاهایش را به دست آورده است. بعد از یک ماه که به ماه عسل مشهور است، زندگی تغییر رنگ پیدا می کند. مرد از پوشش همسر خوشش نمی آید و زن می خواهد شوهرش فلان لباس را برایش بخرد. دعوا و درگیریها با اختلاف بر سر نوع غذا بیشتر می شود و صحبتهای مادرشوهر و مادرزن نیز آتش دعوا و درگیری بین آنها را افزایش می دهد.
تفاهم نداریم
خیلی از زن و مردها قبل از ازدواج و حتی چند ماه اول بعد از ازدواج فکر می کنند که خیلی یکدیگر را می شناسند، ولی این خیالی بیش نیست و وقتی در می یابند که در مثلاً نوع غذا، پوشش و یا رنگها با یکدیگر اختلاف دارند، در می یابند که در مسایل کلان دیگر نیز هیچ نقطه مشترکی بین آنها نیست. جز افسوس و پشیمانی چاره ای ندارد و بیشتر با طلاق سعی در حذف و پاک کردن صورت مسأله می کنند. گاهی هم زن و شوهر بعد از ازدواج تازه به فکر شناخت یکدیگر می افتند، ولی این هم نوش دارو پس از مرگ سهراب است.دکتر محمد زاهدی اصل با اشاره به اینکه در جامعه ما میزان شناخت زوجین برای پایه گذاری یک زندگی مشترک نسبت به یکدیگر بسیار ضعیف است، می گوید: یکی از عوامل اساسی اختلاف زوجین و درگیری بین آنها که منجر به طلاق می شود، عدم آشنایی طرفین نسبت به یکدیگر است و متأسفانه در این زمینه هیچگونه اطلاع رسانی از سوی سازمانها صورت نگرفته است.رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران می گوید: اطلاع رسانی در زمینه شناخت حقوق همسر و رعایت احترام به حقوق از سوی زوجین نسبت به یکدیگر باعث می شود آنها با وظایف خود آشنا شوند. این آگاه سازی زوجین نسبت به حقوقشان باید از ابعاد مختلف صورت بگیرد و در کنار آن افراد باید یاد بگیرند که چگونه به این موارد عمل کنند.
این استاد دانشگاه به ازدواجهای ناگهانی برخی از جوانان اشاره می کند و می افزاید: گاهی اوقات مشاهده می شود که جوانان براساس احساسات زودگذر به یکدیگر دلبسته شده و ازدواج می کنند، اما این احساسات فروکش کرده و اختلاف و دعواهای زن و مرد با یکدیگر آغاز شده که در نهایت به طلاق منجر می شود.وی معتقد است: زوجینی که هیچ گونه وجه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند، زندگی شان محکوم به فناست. باورهای غلط مرسوم در جامعه ممکن است باعث شود زن و شوهر با یکدیگر به مدت طولانی زندگی کنند، ولی هرگز اعضای این خانواده روی آرامش را نخواهند دید، بلکه همیشه در این گونه خانواده ها شاهد درگیری و اختلاف بین زن و شوهر هستیم.
سکانس چهار
من شوهر تو هستم و دوست ندارم تو با فامیل رفت و آمد کنی. من زن تو هستم پس نمی خواهم تو به خانه مادرت بروی. من شوهر تو هستم و نمی خواهم تو روسری سرت کنی. من زن تو هستم و دوست ندارم تو شلوار جین بپوشی. من شوهر تو هستم و دوست ندارم دانشگاه بروی. من زن تو هستم و دوست ندارم تو ... من، من، من ... این منها باید زمانی ما شوند، ولی هیچ وقت نمی شوند. چرا؟ بعضی وقتها زن و شوهر فکر می کنند ازدواج یعنی محدود کردن یکدیگر، در حالی که همین محدودیت را برای خود قبول ندارند، بلکه فقط می خواهند دیگری را به بهانه ازدواج و زندگی مشترک محدود کنند.
تهدید هویت
هیچ دختر و پسر مجردی قبل از ازدواج نمی خواهند هویتشان دچار تهدید شود و در این رابطه با پدر و مادر خود و کسانی که مخالف افکارشان عمل می کنند می ایستند. همین دختر و پسر بعد از ازدواج به دلیل هویت شکل گرفته در وجودشان باز هم نمی خواهند آن چنان تغییری کنند که هویتشان از بین برود یا زیر سؤال قرار گیرد. به گفته دکتر پرویز آزاد، چنانچه ازدواج تهدید هویت باشد، فرد نسبت به ارتباط و ازدواج گریزان می شود، اما اگر در این ارتباط، طرفین ظرفیت و هویت یکدیگر را تقویت کنند، طبیعتاً این ازدواج و علاقه بسیار شیرین خواهد بود.این استاد دانشگاه با اشاره به دیر رسی بلوغ روانی جوانان می گوید: این عامل سبب خدشه به بنیان خانواده می شود و مسایل فرهنگی و باورهای نادرستی که مردم درباره ازدواج و روابط اجتماعی زن و مرد بعد از ازدواج دارند، بسیار تهدید کننده تر از مسایل مالی، اشتغال و مسکن هستند.وی می افزاید: انتظاراتی که جامعه از افراد دارد و نقشهایی که جوانان باید ایفا کنند، بسیار پیچیده است و این سبب شده بلوغ روانی جوانان نسبت به دهه های قبل، دیرتر و بتدریج حاصل شود.
دکتر آزاد با بیان این که زوجین باید تدابیر و باورهای غلط فرهنگی را کنار بگذارند، می گوید: تغییر باورهای فرهنگ پدرسالاری و حضور زنان در اجتماع، تقابل و تعارضهایی را در جامعه ایجاد کرده و این عوامل زمینه یک بازبینی جدی را فراهم کرده است.
صحنه آخر
حدود 2 دهه است که در علم روان پزشکی و روان شناسی شاخه ای جدید گشوده شده که به ارتباط میان زوجین و زن و شوهران می پردازد. این علم که شاخه ای از خانواده درمانی است، به ارتباط نزدیک میان همسران می پردازد و با مطالعه در مبنای ارتباطهای میان همسران مشخص می کند که چه آینده ای در انتظار این ازدواج است...
مرد منتظر نماند و همچنان که چشم از تلویزیون و برنامه آموزشی اش برنمی داشت همسرش را صدا کرد.