طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط ساناتک
بازگشایی بحثی دوست داشتنی برای همه کسانی که زندگی را به رنگ جاودانگی می خواهند؛عشق ؛ این کلمه ممنوع
بازگشایی بحثی دوست داشتنی برای همه کسانی که زندگی را به رنگ جاودانگی می خواهند.
• گاهی کسی یا چیزی را دوست می داریم برای اینکه از این حس هیچ بودن و پوچ بودن بگریزیم. توصیفش خیلی ساده نیست اما وقتی کسی یا چیزی را دوست داریم، مثل این است که توی پاییز سرد، آفتاب را جرعه جرعه توی رگهایمان بریزند؛ آنجاست که دیدن هر چیزی مشعوف مان می کند، حتی حرکت مورچه سر دیوار.
یادم می آید جایی نوشته بود: هر یک از ما فرشته هایی هستیم که فقط یک بال داریم و زمانی می توانیم تکمیل شویم که با همدیگر باشیم. با این حال در طول سالیان سال هرگاه صحبت از عشق به میان آمده، متولیان امور سعی کرده اند وجه زمینی آن را از ادبیات زندگی مان خارج کنند و به آن جنبه عرفانی ببخشند، در حالی که این امر بین جوانان رایج تر است.
این عشق یعنی چه؟!
"اوشو"، عارف معاصر هندی می گوید: عشق می تواند در دو بعد مختلف وجود داشته باشد: افقی یا عمودی. ما با عشق از نوع افقی آشنا هستیم: یعنی عشق در بعد زمان در حالی که بعد عمودی نمایانگر ابدیت و جاودانگی است.
یوسف حدادی هم معتقد است: عشق و خدا هم معنی هستند، یعنی زندگی با عشق همان زندگی با خداست و هیچ دلیلی برای وجود خدا جز عشق نیست.
یک کارشناس جامعه شناسی هم در این باره می گوید: عشق سرشار از تقاضاهای بی شمارست و در شکل های متفاوت وجود دارد و در واقع همان معانی مختلف آن را فاقد تعریف مشخص می کند.
کریمی، کارشناس هنری، عشق را متعالی ترین حس بشری ذکر می کند که متمایز کننده او از سایر جانداران است. او می گوید: وقتی به گلی آب می دهیم و از پژمردگی آن رنج می بریم در حقیقت عاشق آن شده ایم.
یک دانشجوی روان شناسی هم بعضی از عشق ها را ناشی از تنهایی های شدید فرد می داند و می گوید: بعضی از ظرفیتهای وجودی افراد در صورت خالی بودن با عشق پر می شوند.
روان شناسی عشق
به عقیده این گروه، عشق به حالت عاطفی شدید گفته می شود که همراه با حالتهای جذب و کشش از سوی دیگران، شوق جنسی و جسمی و علاقه و تعهد را هم شامل می شود.
دکتر غلامحسین معتمدی در تبیین این واژه می گوید: باید دو مفهوم "Love" به معنی عشق و "Like" به معنی دوست داشتن را از هم جدا کنیم. او توضیح می دهد: گر چه این دو حالت از یکدیگر منفک نمی شوند، اما در دوست داشتن عنصر توجه و تعهد کمتر است.
دکتر ریسمانچیان هم معتقد است: یکی از خصوصیات عادی بشر، دوست داشتن در حد متعارف است که معمولاً گروه خانواده، هم سالان، همکار و ... را در بر می گیرد، اما مفهوم عشق شامل سه جزیی است که با احساس و تعهد عاطفی همراه است.
او می گوید: این حالت معمولاً از زمان بلوغ شروع شده و تا آخر عمر هم ادامه می یابد.
او معتقد است: در حقیقت عاشق شدن یکی از ظرفیتهای خودشکوفایی انسان است، زیرا ممکن است افرادی بد عاشق شوند، اما اگر کسی هیچ گاه عاشق نشود، ما آن را به عنوان علامت سؤالی در زندگی او می بینیم.
عشق معامله نیست
رابطه عاشقانه چه تعریفی دارد؟ طاهره، "ن" رابطه مملو از اعتماد و پذیرش را که بر مبنای احساس گرم و لطیف شکل بگیرد، رابطه عاشقانه می داند و می گوید: چنین رابطه ای ریشه در آزادی دارد و هرگز نمی توان کسی را مجبور به عاشقی کرد.
سپیده رنجبر، معتقد است: عشق، حالت کاسبکارانه نیست که وقتی کسی را دوست بداری، لزوماً چنین چیزی را هم از طرف مقابل مطالبه کنی. در حقیقت می توان گفت: عشق معامله نیست.
وقتی جذابیت سوژه باشد
دکتر معتمدی جاذبه های جسمانی را عامل مهمی در پذیرفته شدن می داند و می گوید: این امر بیشتر در مورد کسانی صدق می کند که با نگاه اول عاشق می شوند.
دکتر ریسمانچیان هم آن را مجموعه ای از جذابیت و تجارب ذهنی می داند و می گوید در کنار همه عوامل، شاخصه فیزیولوژیکی نیز برای برانگیختگی عاطفی باید وجود داشته باشد؛ یعنی همان حالتی که در هنگام ایجاد هیجانهایی مثل ترس و شادی رخ می دهد. او می گوید: به هر حال باید سوژه مناسبی باشد تا شاخص دوست داشتن را متوجه او کند. گاهی این سوژه جذابیت است، گاهی موقعیت اجتماعی و گاهی ...
معشوق همیشه بهترین است!
با این تعاریف رابطه بین دختر و پسر چطور ارزیابی می شود
دکتر معتمدی در پاسخ به این سؤال، محتوای عشق را یادآوری می کند و می گوید: در صورتی که عشق بر پایه همان سه رکن اشاره شده شکل بگیرد، کامل است در حالی که امروزه بسیاری از عشق ها بر مبنای شور و احساس جوانی ایجاد می شود.
به نظر او نوع عشق بسیار مهم است، زیرا اگر تنها یک شور جنسی باشد و تعهد در آن نقشی نداشته باشد تبدیل به دوست داشتنهای متعدد می شود.
دکتر ریسمانچیان هم ویژگی مهم دوست داشتن را دخالت مؤلفه های عقلانی می داند. او با اشاره به سخن نیچه که می گوید: عشق باعث می شود چیزهایی که در معشوق نادر است ظاهر و آنچه در او اصل است پنهان شود، توضیح می دهد: وقتی عاشق کسی می شوی در حقیقت فردی را از بین میلیونها نفر جدا می کنی، کسی که به نظر تو با تمام موجودات دنیا متفاوت است و همین است که می گویند: "عشق مبالغه این تفاوت است" به نظر او در عشق حس واقعیت آزمایی تا حدی مخدوش می شود و وقتی مبالغه رنگ می بازد، کوری آن هم از بین می رود.
عشق تمرین عشق است
آیا هر عشقی باید به ازدواج منتهی شود. هنگامه طاهری، کارشناس روان شناسی به تفاوت عشق هایی که تنها به زبان می آیند با عشق هایی که ریشه های محکم داشته و می تواند تحکم بخش پایه های زندگی باشد، اشاره می کند و می گوید: اگر عشق در افرادی که به لحاظ همه خصائص همگونی دارند، شکل بگیرد می تواند تضمین کننده زندگی موفقی باشد.
در حالی که دکتر معتمدی معتقد است: هر آدمی در تجربه های اولش از پختگی لازم برخوردار نیست و افراد ممکن است تجربه های عشقی متعددی را داشته باشند و در عین حال اشتباه کنند. او با این توضیح که در تجربه های بعدی این امر می تواند به موفقیت برسد می گوید: ازدواج باید با عشق همراه باشد نه عشق همراه با ازدواج.
دکتر ریسمانچیان هم می گوید: انسان ممکن است از شانزده سالگی عشق هایی را تجربه کند، یعنی می شود گفت خیلی از عشق ها تمرین عشق است و بنابراین هر عشقی الزاماً نباید به ازدواج منتهی شود.
مهم ترین علل شکست های عشقی کدامند؟!
طاهری در این باره می گوید: عشق فقط یک احساس است و احساس با واقعیت فرق می کند. به نظر او اگر عشق و واقعیت در یک مسیر و موازی و همراه با هم حرکت نکنند، مشکل آفرین خواهند بود. به نظر او بسیاری از احساسها پایه و اساس لازم را ندارند و به همین خاطر ناپخته و دستخوش تغییرند. این کارشناس می گوید: اگر عشق ناشی از این امر و براساس هیجانات زودگذر باشد، ناموفق و ناپایدار است.
عشق هرگز تلف نمی شود
دکتر معتمدی می گوید: واکنشهای روانی پس از خاتمه ارتباط عشقی، واکنش فقدان، یعنی از دست دادن چیز گرانبهایی است.
او توضیح می دهد: افراد در واکنش فقدان، ابتدا شوکه می شوند، یعنی هیچ حسی ندارند، بعد وارد مرحله انکار شده و موضوع را قبول نمی کنند و سپس به توجیه می پردازند. او معتقد است: کسانی با وجود خیانت دیدن از سوژه عشقی شان، هنوز او را دوست دارند، در مرحله انکار و حداکثر توجیه باقی مانده اند در حالی که طبیعی ترین واکنش آن است که به پذیرش منتهی شود.
دکتر ریسمانچیان معتقد است: وقتی رابطه زوال می یابد، انسانها شروع به قضاوت می کنند و معمولاً دنبال مقصر می گردند. او می گوید: به دنبال این بازشناختی ممکن است نفرت ایجاد شود، در حالی که این نفرت بیمارگونه نیست.
با همه این ها "لانگ فلو" جمله زیبایی دارد، آن جا که می گوید: "از محبت و عاطفه تلف شده سخن نگویید که عشق هرگز تلف نمی شود."
راستی شما چه فکر می کنید؟!