بررسی علل ازدواج مجدد برای زنانی که همسرانشان را از دست داده اند.

شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۵

نقش ازدواج در برابر واکنش ماتم

زندگی شرایط سخت و دشواری را برای زنانی که به دلایل مختلف همسران خود را از دست داده اند ایجاد می کند. این زنان ناچار می شوند با داشتن فرزند به تنهایی زندگی را سرپرستی نمایند. به این علت نه تنها دچار اختلالات روحی مثل اضطراب و افسردگی می شوند بلکه نبودن کار مناسب و ازدواج نکردن باعث آسیب و مشکلات زیادی برای آنها می شود. استرس های شدید و اختلالات بیمارگونه در آنان به وجود می آید به این علت ازدواج این دسته از زنان در صورتی که بر اساس شناخت و رعایت اصول انجام شود پسندیده است.
«فرنوش خواجوی نژاد» مددکار اجتماعی معتقد است: به دلیل این که از گذشته های دور تاکنون تامین مخارج زندگی به عهده مردان بوده و مردان پشتوانه مالی و گرداننده زندگی هستند، نبودن همسر در کنار زنان می تواند مشکلاتی را از لحاظ عاطفی و مادری برای آنان به وجود آورد. بنابراین ازدواج مجدد در صورتی که معقول و پسندیده باشد نه تنها زشت نیست بلکه از مشکلات آنها به طور چشمگیری می کاهد، این در حالی است که ازدواج مجدد بسیاری از این زنان تنها سرانجام خوبی ندارد.
وی معتقد است: همچنین به دلیل این که کار کردن زنان بعد از مرگ همسر به عقیده عده ای مطلوب و پسندیده نیست و محیط های کاری مناسبی برای زنان مطلقه و بیوه وجود ندارد دچار مشکلات و آسیب های زیادی می شوند.
این مددکار می گوید: ازدواج زنانی که همسران خود را از دست داده اند، علاوه بر تامین مایحتاج زندگی نیازهای عاطفی، جنسی، روحی و روانی آنها را نیز تامین می کند و برای سلامت روان آنها امری ضروری است.
وی معتقد است: زنانی که با مردان کوچکتر از خود تن به ازدواج می دهند بیش از سایرین در معرض اختلالات و مشکلات زندگی قرار می گیرند. آنها فقط چند سال اول زندگی را به نحو مطلوبی می گذرانند و در آینده دچار مشکلات عدیده ای می شوند زیرا در این صورت زن حکم مادر را برای مرد داشته و بسیاری از نیازهای آنها تامین نخواهد شد.
وی می گوید: متاسفانه بعضی از مردان به دلیل فقدان مادر با ازدواج خود سعی می کنند تا این کمبود را جبران نمایند و بعد از گذشت چند صباحی از زندگی متوجه می شوند که افکار آنها اشتباه بوده و در این زمان است که زنان در معرض خطر ابتلا به افسردگی، اضطراب، طپش قلب و... قرار می گیرند ولی مردان به دلیل مقاوم بودن و یا حساس نبودن از کنار مسائل عبور می کنند و یا این که به ازدواج موقت روی می آورند.
خواجوی نژاد گفت: معمولا فرزندان، پدر و مادر جدید را به سختی پذیرا می شوند و معمولا گوشه گیر، منزوی و پرخاشگر می شوند و در دوران بلوغ از خانواده خود جدا شده و به هرکسی اطمینان کرده تا کمبودهای خود را جبران نمایند، این در حالی است که مشکلات زیادی درکمین آنهاست.
این مددکار اجتماعی می گوید: فرزندان باید از طریق مشاوره هایی که در مدارس وجود دارد، مسائلی نظیر مرگ، ازدواج مجدد زوجین و کنار آمدن با این مسائل را آموزش ببینند و والدین سعی کنند با فرزندان خود به خصوص در دوران راهنمایی و دبیرستان رابطه ای دوستانه داشته باشند، زیرا فرزندان در این دوره سنی بسیار حساس و تاثیرپذیر هستند.
وی معتقد است: متاسفانه در کشور ما به دلیل فرهنگ سازی اشتباه، بعضی از افراد تا آخر عمر به دلیل مرگ همسر با یاد و خاطره او زندگی می کنند و همین امر می تواند ضربه سختی را به آنها وارد سازد.
دکتر «غلامحسین معتمدی» روانپزشک نیز معتقد است: معمولا استرس در طول دوره زندگی در میان همه اقشار جامعه دیده می شود حال این امر در بعضی از مواقع خصوصا هنگام مرگ همسر تشدید می یابد، همچنین شدت و عمق عواقب منفی استرس در طول مدت ازدواج نیز افزایش می یابد چرا که در حدود نیم قرن زندگی و وابستگی های متقابل، مرگ یکی، دیگری را هم در برمی گیرد و خود این امر نیز استرس آور است.
دکتر معتمدی افزود: به طور کلی نمی توان گفت ازدواج زن بعد از مرگ همسر خوب یا بد است بلکه با توجه به شرایط، اوضاع و سن افراد و سلامت جسمی و روحی آنها متفاوت است. فردی که در سنین بالا بعد از مرگ همسر تصمیم به ازدواج می گیرد، از لحاظ جسمی و بیماری های روانی باید مورد بررسی قرار بگیرد و در صورتی که دچار مشکل بود نباید اقدام به ازدواج کند. همچنین زنانی که سن پایینی داشته ولی فاقد سلامت جسمانی باشند، قاعدتا در ازدواج مجدد دچار مشکلات عدیده ای شده و ادامه زندگی برای آنان مناسب نیست.
وی معتقد است: روابط زوجین در زندگی مشترک قبل از فوت یکی از والدین نقش بسیار موثری در ازدواج های بعدی آنان خواهد داشت، در صورتی که آنها با هم خوب زندگی کرده باشند در صورت مرگ همسر و ازدواج مجدد شانس موفقیت بیشتری دارند؟ این در حالی است که اگر زندگی قبلی آنها سرشار از تشنجات و مشکلات زیادی بوده و مهارت های لازم را برای متعادل کردن زندگی خود نداشته باشند مطمئنا در ازدواج بعدی خود دچار مشکل می شوند و حتی وجود فرزند نیز بر مشکلات آنها اضافه می کند، بنابراین به طور کلی هر اندازه اوضاع و مسائل زندگی عاری از مشکلات باشد ازدواج آنها نیز نتیجه بهتری بر جای می گذارد.
معتمدی اظهار داشت: در صورتی که زنان در سنین پایین همسر خود را از دست داده باشند مطمئنا از لحاظ مسائل عاطفی، شخصیتی، اجتماعی، و مالی دچار مشکل می شوند، این در حالی است که ازدواج مجدد زن در صورتی که بدون مطالعه و شناخت باشد مشکل ساز است و وجود الگوهای ویرانگر و ناسازگار نیز بر روابط قبلی سایه افکنده و فایده ای ندارد.
وی معتقد است: فرزندانی که در دوران کودکی والدین خود را از دست داده اند در بزرگسالی دچار عوارض ناگواری نظیر افسردگی، انزواطلبی، اضطراب و دیگر اختلالات روحی می شوند و در صورت ازدواج مجدد یکی از زوجین باید مراقبت های ویژه ای از آنها به عمل آید زیرا سیستم خانوادگی قبلی و جدید متفاوت است. هر اندازه سن کودکان کمتر باشد اثرات بیمارگونه مرگ تاثیر منفی در شخصیت آنها برجای می گذارد و در صورتی که سن آنها بالا باشد ممکن است با ازدواج مجدد والدین، خصوصا زن با مخالفت ها و مشکلاتی روبرو شوند.
وی می گوید: رابطه خوب و مناسب و توام با احترام و محبت با فرزندان تاثیر مثبت دارد اما در ازدواج مجدد زن یا مرد اگر به نیازهای فرزندان توجه نشود و والدین رفتارهای خشونت آمیزی را دربرگیرند قاعدتا فرزندان دچار سوء استفاده های جسمی، جنسی و عاطفی می شوند.
این روانپزشک ادامه داد: با توجه به اینکه در جامعه ما بیشتر زنان منابع مالی ندارند و در صورت فوت همسر فقط به دلایل مادی حاضر به ازدواج مجدد می شوند، در نهایت نیازهای آنها تامین نخواهد شد و دچار مشکل می شوند.
وی معتقد است: معمولا بعد از فوت همسر واکنش ماتم شکل می گیرد و در صورتی که ازدواج مجدد در جهت رفع واکنش ماتم باشد نقش مثبتی خواهد داشت.
وی اظهار کرد: بهتر است همانند کشورهای دیگر آموزش مرگ از کودکی تعلیم داده شود و افراد از ابتدا با مرگ و اثرات آن آشنا شوند تا از مشکلات و عوارض آن در بزرگسالی بکاهند، چراکه در غیر این صورت دچار استرس ها و ترس از مرگ می شوند.