زمانی برای فاصله‌گیری

چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶


مدتی است که همه کارهایم را تعطیل کرده‌ام. بنابراین همه زندگی‌ام اوقات فراغت شده‌است.فقط هفته‌ای یک‌بار بیمارستان و نیز فرهنگستان زبان و ادب فارسی می‌روم.باغی در هشتگرد دارم که چند روز در هفته را در آنجا سپری می‌کنم.خوشبختانه این منطقه هنوز بکر مانده‌ و مثل جاهای طبیعی دیگر هنوز دستخوش تخریب نشده‌است.در آنجا ضمن لذت‌ از چشم‌اندازهای طبیعی و تنفس هوای پاک، مرتب ورزش می‌کنم و همچنین به خواندن، نوشتن و علائق هنری‌‌ام؛ یعنی موسیقی و شعر می‌پردازم.این روزها چندین کتاب در دست نگارش دارم و چهارمین مجموعه سروده‌‌هایم نیز مدتی است توسط نشر مرکز به چاپ رسیده‌است.
به‌عنوان یک روانپزشک به اهمیت چگونگی استفاده از اوقات فراغت کاملا واقف هستم.از آنجایی که جامعه ما به لحاظ فعالیت‌های کاری از هنجار‌های استانداردی برخوردار نیست و از سوی دیگر؛ افراد هم از نظر فرهنگی با موضوع اوقات فراغت چندان آشنا نیستند،پیشنهاد می‌کنم که حتما افراد مدت زمانی از هفته از کارشان فاصله بگیرند و سعی کنند خود را «رها» کنند.طبعا این رها‌سازی باید از وجهی سازنده،سازگارانه و سالم برخوردار باشد. وگرنه رها کردن این هم‌ می‌تواند باشد که فرد از بام تا شام گوشه‌ای بیافتد و مثلا مشغول تماشای تلویزیون شود،که این اصلا مد نظرم نیست.این نوع رها‌کردن خود نوعی انفعال و بی‌قیدی است.در هر حال،منظور این است که از اوقات فراغت در جهت برقراری پیوندهای عمیق‌تر با طبیعت فراموش‌شده بیرون و درون خودمان استفاده کنیم.اگر این گونه شود طبعا انتخاب‌های بیشتری خواهیم داشت.
به نظرم در اوقات فراغت اولویت اصلی باید برقراری دوباره پیوند با طبیعت باشد؛ طبیعتی که به دلیل پیشرفت‌هایی که در زندگی شهری امروزه رخ داده روز به روز بیشتر به دست ویرانی و فراموشی سپرده می‌شود.البته این تخریب منحصر به طبیعت بیرونی نیست. این تخریب در درون ما هم اتفاق افتاده است.متاسفانه بر اثر پیشرفت تمدن و عقلانی‌شدن بیش از اندازه زندگی امروزی جنبه‌های حیاتی و طبیعی درون انسان به فراموشی سپرده‌شده‌‌اند.به همین خاطر پیشنهاد می‌کنم که حتی‌المقدور با طبیعت بیرونی ارتباط برقرار کنیم. پیوند با طبیعت باعث می‌شود تا با طبیعت درون خودمان هم آشتی برقرار سازیم.در این میان،چه خوب است که وقتی پا به دامن طبیعت می‌گذاریم در قبال آن رفتاری طبیعی در پیش بگیریم؛ یعنی به مانند خود طبیعت مهربان باشیم و از آلودن آن پرهیز کنیم؛ چون با شرایطی که پیش روی زندگی انسان امروز قرار گرفته، ارتباط با طبیعت تنها راه حل در دسترس و آسان برای نجات از مشکلات زندگی کنونی به نظر می‌رسد.هر چقدر به طبیعت بی‌توجه و با آن نامهربان باشیم، بیشتر از خودمان بیگانه می‌شویم.
با توجه به نکته بالا خوب است این مطلب را هم بیافزایم که ما انسان‌ها کمتر عادت به فکر‌کردن داریم.در‌واقع؛ به موازات ارتباط با طبیعت، اندیشیدن سبب می‌شود تا بیشتر خودمان را بشناسیم و بتوانیم در مورد شرایطی که در آن قرار گرفته‌ایم تصمیم درستی بگیریم. بنابراین تاکید می‌کنم که علاوه بر فعالیت‌های مالوف مربوط به اوقات فراغت، زمانی را هم به اندیشیدن اختصاص دهیم.اگر فکر کردن به عادتی در زندگی ما تبدیل شود، مثلا روزی 20 دقیقه را به آن اختصاص بدهیم انتخاب‌های معقول‌تری خواهیم داشت.این اندیشیدن می‌تواند در مورد همه چیز باشد از خودمان گرفته تا زندگی و مرگ،دیگران و اطرافیان و.‌...