ساختن جامعه از اول اول

سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۱

مقدمه:

آن زمان که برخی از کودکان را می بینیم که به علت درگیری های خانوادگی مضطرب و نگران هستند یا به علت های مختلفی مثل دختر یا پسر بودن، زشتی و یا نارسایی وعقب ماندگی و یا به علت جهل و غفلت والدین درامر تربیتی در رنج هستند چه بایدگفت؟ کودکان به دلیل ضعف های جسمانی و عدم رشد و بلوغ فکری نمی توانند از خود دفاع کنند و طبعا نیاز به حمایت ویژه دارند، در این میان پناه آوردن کودکان و نوجوانان به خیابان ها، بالا رفتن آمار خودکشی نوجوانان، افزایش میزان بزه کاری در میان اطفال زیر 18 سال نشانه خوبی نیست و به این معنی است که آنها برای پاسخ به نیازهای خود خانواده، این امن ترین محیط اجتماعی را رها کرده اند و نیازهای خود را در جای دیگر جستجو می کنند. در این راستا خانواده دارای اولین مسئولیت در پرورش و حمایت از کودکان در سنین بین نوزادی و بلوغ است و فرآیند آشناسازی خردسالان با فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی پیرامون آنان در دامان خانواده آغاز می شود. ارتباط میان کودک و والدین نیرومندترین و قوی ترین نوع ارتباط است، بنابراین وقتی محیط سالم و سرشار از عاطفه و محبتی وجود داشته باشد احساس آرامش و امنیت در افراد شکل می گیرد. سال گذشته در یکی از نشریات (روزنامه نوروز 5 / 9/ 80 ) و به نقل از مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران آمده بود: در بیشتر موارد یکی از والدین یا مسئولان کودک مسبب اصلی آزار و اذیت کودکانشان هستند، براستی چرا باید این گونه باشد و چگونه است که پدر و مادر به عنوان ارکان اصلی خانواده کارکرد خویش را در حمایت و ارتباط با کودکان از دست داده اند، متاسفانه خانواده ایرانی کارکرد خود را در پاسخگویی به نیازهای روحی و جسمی بچه ها از دست داده است و در حالی که طبق آمار بیش از 50 درصد خانواده ها زیر خط فقر زندگی می کنند، تمامی این ناتوانی ها و فشارها را از بحران اقتصادی ناشی می دانند و بحران های اقتصادی را به بحران های خانواده نزدیک می دانند.
اکنون برای این امر چه چاره ای باید اندیشیده شود؟ در ورای هرگونه مشکلی کودکان باید در ابتدای زندگی محیط امنی را احساس کنند و رسیدن به ابتدایی ترین حقوق خود را از دست رفته تلقی نکنند. برای این امر آموزش «حقوق کودک» به زوج ها قبل از ازدواج می تواند راهکار مناسبی باشد و سبب می شود که خانواده ها با آمادگی بیشتری صاحب فرزند شوند. به واقع اگر والدین با حقوق فرزندانشان آشنا می شدند، آیا باز هم ما شاهد افزایش آزارهای جسمی و روحی به کودکان، بالارفتن میزان بزه کاری کودکان و یا فرار آنها از خانه می شدیم؟ هرچند که با هر سطح از آموزشی درگیری ها و مشکلات میان والدین و فرزندان کاملا مرتفع نخواهد شد، ولی طبعا کاهشی را شاهد خواهیم بود و رفته رفته ابعاد این معضل کاهش بیشتری خواهد یافت و ما شاهد رشد و نمو کودکانی خواهیم بود که در محیطی سالم و سرشار از عاطفه و محبت و احساس امنیت و آرامش روحی شکل خواهند گرفت و بزرگ خواهند شد و آینده را بهتر خواهند ساخت.
مینا ربیعی، یکی از اعضا انجمن حمایت از حقوق کودکان در نخستین همایش «دفاع از حقوق کودک» چنین اظهار می دارد: آموزش حقوق کودک به زوج ها قبل از ازدواج باعث می شود خانواده ها با آمادگی بیشتری صاحب فرزند شوند و این امر باید در کنار سایر آموزش ها برای زن و شوهر قبل از ازدواج اجباری شود.
وی بیان می دارد که آموزش پیمان نامه جهانی حقوق کودک باعث تغییر نگرش در رفتار افراد با کودکان می شود، متاسفانه در کشور ما موارد زیادی از کودک آزاری وجود دارد و به همین دلیل است که شناخت حقوق کودک از مسائل مهمی است که باید به آن توجه شود.
عبدالصمد خرمشاهی وکیل و حقوقدان در رابطه با حقوق کودکان در ایران می گوید: توجه به حقوق کودکان در کشور ما در وضعیت خوبی قرار ندارد و به رغم شعارهای داده شده و سمینارهای متعدد و وعده هایی که در ارتباط با حفظ حقوق کودکان از سوی مسئولان داده می شود، متاسفانه همچنان ما شاهد انواع بی عدالتی، ظلم، تجاوز و تعدی به حقوق کودکان در زمینه های مختلف هستیم. ملاحظه می فرمایید که فاصله بین شعار تا عمل فراوان است. وی در رابطه با پیمان نامه جهانی حقوق کودک می گوید: اعلامیه جهانی حقوق کودک در سال 1959 توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید و خلاصه مفاد این اعلامیه این است که کودکان دارای حقوقی هستند و کشورهایی که به عنوان سازمان ملل این اعلامیه را امضا نموده اند، مکلف به رعایت حقوق کودکان هستند و باید وسایل ضروری جهت پرورش بدنی، فکری، اخلاقی و اجتماعی آنها رابه نحو احسن فراهم کنند. برای مثال در اصل 4 این اعلامیه آمده است که کودک باید از امنیت اجتماعی بهره مند شود و یا در اصل 9 اعلامیه تاکید شده است که کودک باید در برابر هرگونه غفلت، شقاوت و استثمار حمایت شود.
این حقوقدان در خصوص پیشنهاد آموزش به زوج ها در رابطه با حقوق کودکان قبل از ازدواج می گوید: عقیده من این است که با توجه به رشد فزاینده طلاق در کشور، اول بایستی به خود زوج ها که قصد ازدواج دارند آموزش های لازم داده شود که با حقوق متقابل یک دیگر آشنا شوند تا اختلافات بعدی کمتر بروز نماید، من بارها عرض کرده ام که تازمانی که در جامعه ما فرهنگ به معنای عام آن رشد نکرده باشد وضع قوانین و آیین نامه ها و بخشنامه ها و دستورالعمل ها و توصیه ها و غیره راهی به جایی نخواهد برد و تا زمانی که معضلات حادی مثل فقر و اعتیاد و بیسوادی در جامعه ما وجود دارد انتظار رعایت حقوق کودکان در جامعه نوعی سادگی است و رویایی به نظر می رسد.
خرمشاهی در رابطه با وظیفه دولت در مورد بدرفتاری نسبت به کودکان تصریح می دارد: عنوان بدرفتاری معنایی عام دارد، ضمن آن که اگر منظور از بدرفتاری نحوه رفتار والدین با کودکان خود است باید عرض کنم تقریبا 90 درصد رفتار والدین با کودکان خود در جامعه ما مناسب نیست و به نوعی بدرفتاری محسوب می شود و متاسفانه از ضمانت اجرایی لازم نیز در برخورد و جلوگیری از این امر در قوانین پیش بینی نشده و وجود ندارد. اگرچه در بعضی از اصول قانون اساسی از جمله بند 2 اصل 21 قانون اساسی و سایر قوانین عادی تاکید بر حفظ حقوق کودکان شده، مع الوصف همان طوری که عرض کردم کارایی لازم را نداشته و صرفا در حد شعار باقی مانده است.
همچنین دکتر غلامحسین معتمدی، روانپزشک در پاسخ به سوال ما مبنی بر این که آیا زوج های جوان نسبت به فرزندداری و حقوق کودکان شناخت کافی دارند، می گوید: متاسفانه نه تنها جوانان ما نسبت به این قضیه فاقد شناخت کافی هستند، بلکه باید گفت حتی والدین آنها نیز در هنگام تربیت آنان از این شناخت برخوردار نبوده اند. بررسی روانشناختی خانواده ها به عنوان سیستم های روابط انسانی که انعکاس آن در شکل گیری شخصیت و ساختار عاطفی جوانان مشاهده می شود، نشان می دهد که در بسیاری از موارد حتی از توجه به اصول اولیه بهداشتی از لحاظ روانی غفلت شده است. این امر حتی در مورد خانواده های ثروتمند نیز صادق است.
وی می افزاید: من شخصا با مراجعان جوانی برخورد داشته ام که در خانواده های ثروتمند رشد کرده اند و در نخستین سال های زندگی همراه مادر به خارج از کشور رهسپار شده اند و این افراد حداکثر یک یا دو بار در سال توانسته اند پدر را ببینند. حال آن که این امری شناخته شده است که غیبت پدر در سال های اولیه زندگی اثرات جبران ناپذیری در شخصیت فرد باقی می گذارد که به صورت نابسامانی های عاطفی، رفتاری و حتی اختلالات روانی ظاهر می شود.
در اینجا لازم به ذکر است که در زمینه برخوردهای رفتاری با کودکان نه تنها آسیب های جدی و بدنی مثل کودک آزاری یا فشارهای شدید روانی تاثیرگذار است بلکه مسائلی به ظاهر ساده تر مثل همین مورد گفته شده نیز تا اندازه زیادی می تواند در شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی کودک در آینده موثر افتد.
دکتر معتمدی می گوید: من در سطوح مختلف اجتماعی با جوانانی روبه رو شده ام که به یاد نمی آورند در دوران کودکی توسط پدر یا مادر نوازش شده باشند و این موارد نشان دهنده آن است که حتی ابتدایی ترین اصول تربیت کودک نیز نادیده گرفته می شود.
در مورد نسل جوان نیز با توجه به نارسایی هایی که خود به عنوان کودک با آن روبرو بوده اند، مهمترین ارکان شناخت آیین فرزندداری که باید از طریق خانواده به او منتقل می شده، مفقود بوده است. بنابراین پاسخ سوال با توجه به فقدان آموزش عمومی و رسمی و سیستماتیک در این زمینه روشن است.
وی در خصوص اهمیت آموزش در این زمینه اظهار می دارد: رشد، توسعه و شکوفایی جوامع از یک طرف، بالندگی، رشد، خلاقیت و شخصیت فردی از سوی دیگر در گرو سلامت و تعادل روانی آحاد جامعه است. تقریبا تمام مکاتب گوناگون روانشناسی به اهمیت سال های اولیه زندگی فرد در شکل گیری شخصیت بعدی او تاکید کرده اند، بنابراین آموزش و ارتقای شخصیت افراد در باب آیین فرزندداری یکی از ضروری ترین فوریت های جوامع محسوب می شود.
این روانپزشک در خصوص آموزش هایی که به جوانان در آستانه ازدواج داده می شود تا در برخورد با کودکان و در پرورش آنها موثر واقع شود، بیان می دارد: آموزش در باب موضوع مورد نظر باید در برنامه های درسی مقاطع گوناگون آموزشی گنجانده شود و اختصاص به یک مقطع زمانی خاص ندارد، از طرف دیگر شبکه های بهداشتی باید از امکانات آموزشی در این زمینه برخوردار باشند و اصول اولیه فرزندداری را به مراجعان خود آموزش دهند یعنی همان طور که در مورد بیماری های جسمانی یا برخی از اختلالات روانی در خانه های بهداشت عمل می شود امکانات اولیه در این باب باید در دسترس همگان قرار گیرد، همچنین تاسیس مراکز مشاوره گسترده ای در سراسر کشور ضرورت دارد و باید یک مرکز واحد برای برنامه ریزی و نظارت بر این امر تاسیس شود که وظیفه هدایت، هماهنگی و نظارت آموزش از طریق رسانه ها را نیز بر عهده گیرد تا از انتقال اطلاعات غلط جلوگیری شود.
معتمدی تصریح می دارد: آموزش در این زمینه از پیچیدگی های زیادی برخوردار است، زیرا نیازهای روانشناختی و عاطفی کودکان در سال های مختلف رشد، تفاوت و تنوع می یابد، شیوه برخورد و مدیریت این مراحل نیز با یکدیگر متفاوت است، لذا آموزش باید از تداوم برخوردار باشد و آموزش در آستانه ازدواج می تواند مسائل خلاصه ای از اصول اولیه آیین فرزندداری را با توجه به تنوع مراحل رشد، تعلیم دهد. امروزه در قلمرو روانشناسی علاوه بر حوزه های روانشناسی رشد، روانشناسی کودک، روانشناسی نابهنجاری و... رشته های جدیدتری مانند روانشناسی روابط نزدیک، روانشناسی خلاقیت و... به وجود آمده که در آموزش فرزندداری به کار گرفته شده است.
وی در پایان می گوید: این آموزش ها موجب ارتقای هماهنگی و تعادل روانی جامعه می شود که زمینه کلی برای رشد اجتماعی و آسیب های اجتماعی و جلوگیری از بروز اختلالات روانی، نابسامانی های عاطفی و فردی به بهبود روابط بین فردی و اجتماعی از اثرات دیگر آموزش فراگیر و اصولی در زمینه مورد نظر هستند.
در پایان این مطلب لازم است گفته های سیدهادی معتمدی، مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی را ذکر کنیم، وی در مقاله ای (نشریه پزشکی و مردم شماره شانزدهم تیز 81 ) در این خصوص اظهار می دارد: کودکان در هر جامعه زیربنای آینده آن جامعه محسوب می شوند و امروز هرگاه روانپزشکان و روانشناسان و جامعه شناسان در مورد آینده یک جامعه مورد سوال قرار می گیرند، وضعیت کودکان در جامعه می تواند پاسخگوی روزهای آینده آن جامعه باشد، در متون بین المللی به هر فرد زیر 18 سال کودک اطلاق می شود و این افراد آینده سازان یک جامعه تلقی می شوند، به این منظور پیمان نامه جهانی کودک به تصویب رسید و در ماده 12 و 13 این پیمان نامه به آزادی عقیده و آزادی بیان کودک اشاره شده است، کودک حق دارد عقاید خود را بیان کرده و بدون توجه به مرزها اطلاعات کسب کند، شاید توجه به این نکته ظریف، اما بسیار مهم بتواند گره گشای مشکلات بسیاری از خانواده ها باشد. این روزها ما با خیل عظیمی از کودکان فراری از خانه ها مواجه هستیم، کودکانی که عموما از خانواده های آشفته و خانواده هایی می آیند که در آن روابط عاطفی بسیار ضعیف است و در واقع عده ای غریبه با عنوان خانواده با یکدیگر زندگی می کنند.
وی در قسمتی دیگر از گفته هایش چنین می گوید: گاهی پدری معتاد و مادری ضعیف یا والدینی با اختلالات رفتاری و اخلاقی و علت های متعدد دیگر منجر به عدم وجود فرهنگ گفت و گو در خانواده می شوند و کودک هیچ حقی در مورد زندگی خود ندارد و آزادی عقیده و بیان از وی گرفته شده و به کسب اطلاعات ناقص و محدود و گمراه کننده ای که از پدر و مادر مذکور به دست می آورد، محدود می شود.
مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در پایان مطلب چنین می گوید: مطمئنا توجه به همین نکته کوچک می تواند عاملی پیشگیری کننده در بسیاری از معضلات جامعه باشد، همچنین بر اساس ماده 19 این قانون منع بدرفتاری با کودکان توصیه شده است، دولت ها موظف هستند کودک را از هر نوع بدرفتاری والدین یا سرپرستان دیگر محافظت کنند و برای جلوگیری از هر نوع سوء استفاده از کودک، اقدامات مناسب اجتماعی را انجام دهند.