شیدا هستم یک مسافر!

یکشنبه ۰۷ مرداد ۱۳۸۰
دستهایشان را به هم داده اند و دعا می خوانند.
از خداوند می خواهند در سفری که شروع کرده اند یاریشان کند.
درواقع شروع همه چیز با یک سفر آغاز می شود. سفری از تاریکی به آفتاب و از ظلمتی نهان به روشنایی آشکار.
آرزو می کنند از همسفرانشان جانمانند. بارها بوده که شروع کرده اند و به مقصد نرسیده اند. بارها شده که از نیمه راه بازگشته اند و زمان های بسیاری بوده که در راه مانده اند.
پیش از این در مورد اینجا شنیده بودم. ساختمانی با تئوری های نظری و عملی بسیار، با آدم هایی از جنس همین جامعه و در عین حال متفاوت از آن. آدم هایی تاریک که در جمعیتی به نام آفتاب گرد هم آمده اند تا آفتاب واقعی را به چهره های تاریک خویش بتابانند.
وقتی می خواهم وارد حیاط ساختمان جمعیت بشوم هر رهگذری بی خیال زیرچشمی نگاهم می کند و می گذرد. یک چنین نگاه گذرایی کافی است تا بسیاری از موانع ترک اعتیاد معتادین را دربیابم. اینجا کلاس های آموزشی خانم ها و آقایان جدا است، اما تعداد خانم هایی که مراجعه می کنند قابل قیاس بامردان نیست. این تفاوت فاحش به غیر از این تعبیر غلط که شاید بسیاری بگویند تعداد مردهای معتاد از زنهای معتاد بیشتر است، مرا به واقعیتی تلخ تر نزدیکتر می سازد.
حسین دژاکام یک کارشناس در مورد این تفاوت می گوید: «خانم ها مظلوم ترین قربانیان اعتیاد بوده که اکثرا از اعتیاد خود منزجر هستند اما راه رهایی را پیدا نمی کنند. زنان معتاد به دو دسته تقسیم می شوند. یک عده کثیری از زن های معتاد متاهلان هستند که شوهر آنان معتاد است و آنها دانسته یا ندانسته همراه شوهرانشان مصرف کننده مواد مخدر شده اند . دسته دیگر دختران جوانی که در محیط زندگی با اعتیاد آشنا شده اند. در مورد خانم ها مسئله آبرو و حیثیت مطرح است و اگر خانمی فاقد درآمد باشد اعتیاد یک نقطه ضعف برای او به حساب می آید. بنابراین کمتر به این مراکز مراجعه می کند. یک خانم با داشتن اعتیاد مورد انواع سوء استفاده های مشروع و نامشروع قرار می گیرد. آمارها هرگز گویای واقعیت نیستند و نمی توان گفت نسبت مردان به زنان معتاد چقدر است؟ وقتی مردی سال ها اعتیاد دارد و حتی همسرش این را نمی داند چگونه می توان به آمار دقیق دست یافت و گفت تعداد زنان کمتر از مردان معتاد است. درواقع اعتیاد مانند قله ای است که تنها نوک آن از آب بیرون است.»
فتانه که خود یک سال و اندی است ترک اعتیاد کرده می گوید: «خانم ها کمتر به اینجا می آیند به این علت که اکثر آنها به دست همسران خود معتاد شده اند و چون شوهران آنها در پی منافع خودهستند اجازه نمی دهند همسرانشان به اینجا بیایند.»
شیدا، خانم آراسته و زیبای میانسال می گوید: «به شوهرم نگفته ام که اینجا می آیم. او معتاد نیست اما می گوید احتیاجی نیست به این مراکز بروی اگر بخواهی خودت می توانی ترک کنی. او به توجیه حرف های شوهرش ادامه می دهد و من باز به راز تلخی پی می برم.»
در یک بهت ناتمام به کلاس خیره مانده ام که سمیرا وارد می شود. اصلا فراموش می کنم که هرکس اینجا می آید چه مشکلاتی دارد. سمیرا دختر 17 ساله بازیگوش، زیبا و پرانرژی است. با این که اعتیاد بخشی از انرژی را از او گرفته است! می گوید 11 روز است که ترک کرده. هروئین مصرف می کرده است.
از سمیرا می پرسم چرا معتاد شدی؟ می گوید: برادرم هروئین می کشد، دوستم هم مصرف هروئین داشت.
بارها دیده بودم مادرم برای این که برادرم را به ترک اعتیاد وادار کند به او محبت بسیار می کند من هم گفتم اگر معتاد شوم حتما به من هم محبت می کند. سمیرا با مادرش آمده و من به این فکر می کنم که سمیرا برای محبتی که آرزوی به دست آوردنش را داشت چه بهای سنگینی پرداخت کرده است.
اما این بیشتر شبیه یک بهانه کودکانه است. انگیزه سمیرا باید بزرگ تر از این حرف ها باشد. به در کلاس نگاه می کنم سحر دختری 20 ساله با ظاهری امروزی وارد می شود. پیرتر از سنش می نماید! دانشجوی سینماست. هروئین مصرف می کند. دو سال است که معتاد است. از او می پرسم چرا به مصرف هروئین روی آوردی؟ می گوید: «اوایل برای این که سر صحنه ساعت های متمادی بتوانم بایستم هروئین کشیدم. همه بچه ها می کشند. یک موقع فهمیدم که دیگر معتاد شده بودم. الان هم دو سال است که هروئین تزریق می کنم.»
می گویم: «چندتا از دوستانت مصرف مواد دارند؟» و او می گوید: «همه» این بار از من می پرسد: «تو چی مصرف می کنی؟» و من تنها نگاهش می کنم.

غولی از جنس وسوسه
سمیرا، فتانه، سحر همه قربانیان ناآگاهی خویشند. همه آنها از وسوسه رنج می برند. می گویند این وسوسه دست از سر ما برنمی دارد.
مهناز که 13 روز است ترک کرده می گوید: «من تازه فهمیده ام زندگی چیست؟ زمانی که معتاد بودم هرگز طلوع آفتاب را ندیدم. او از وسوسه می نالد اما می گوید وقتی یاد این می افتم که با چه زحمتی به اینجا رسیده ام وسوسه کمتر آزارم می دهد.»
بچه های کلاس برای حرف زدن دستشان را بالا می برند. رسم کلاس این است.
سمیرا هستم یک مسافر.
سمیرا سلام!
من یک نامزدی طولانی به مدت 20 سال داشتم. زمانی که حس کردم باید مسکنی برای خود پیدا کنم تا مثل بقیه شوم، بعد از مدت ها بود که فهمیدم معتاد شده ام. می خواستم مهمانی بروم باید دو تا پک می زدم. می خواستم تلفنی با دوستانم صحبت کنم باز می کشیدم و می خواستم غذا بپزم به سراغ مواد می رفتم. بعد از اون شد که همیشه قل قلی من بالای گاز بود. حالا برای یک وعده غذا درست کردن یا مهمانی دادن می میرم و زنده می شوم.
وقتی سر بساطم، هرچی بچه ها بگن قبول می کنم اما همین که بلند می شوم همه چیز را فراموش می کنم. اما من اونقدر از زشتی های تریاک مصبت کشیده ام که دیگر نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم. به سراغ شراره می روم. یک سال و 94 روز است که ترک کرده. حالا استاد راهنمای کلاس است. از او می پرسم به نظر تو علت اعتیاد خانم هایی که به اینجا می آیند چیست؟ او می گوید: علت اصلی اعتیاد زنان متاهلی که به اینجا می آیند شوهرانشان هستند. حتی بسیاری از آنها برای لجبازی با همسرانشان معتاد شده اند. او ادامه می دهد: وقتی زنی معتاد است در مقابل خواسته های همسرش به خصوص اگر درآمد مالی نداشته باشد تسلیم است. نمی تواند در مقابل او بایستد و حتی در برابر خیانت شوهرش نیز بی تفاوت می شود. خود من هم توسط شوهرم به اعتیاد روی آورده ام. او هرگز نمی خواست که من ترک کنم.
او خارج زندگی می کند و ما مدتها است از هم جدا زندگی می کنیم از وقتی که فهمیده من ترک کرده ام دیگر برای من پول نمی فرستد. اما در مورد دختران جوان که اینجا می آیند اکثرا یا بچه های طلاق هستند یا بچه هایی هستند که در خانواده هایشان بین پدر و مادر تعادل برقرار نیست و یا یکی از اعضای خانواده یا دوستانشان معتاد هستند. از طرفی جوان ها انرژی فیزیکی زیادی دارند، این روزها به خاطر مسائلی که در جامعه هست جوانها بیشتر در محیط های بسته قرار می گیرند و از طرف دوستانشان به این کار کشیده می شوند. آنچه مرا در میان این جمع متعجب می کند این است که دختران جوان در سن پایین هروئین مصرف می کنند در حالی که خانم ها در سن بالا از تریاک استفاده می کنند. وقتی درباره این مسئله از شراره سوال می کنم می گوید: در آقایانی که به اینجا می آیند 90 درصد جوانها در سن 21 تا 25 مصرف تزریقی یا مشامی هروئین دارند در حالی که در سنین بالا افراد معتاد به تریاک یا شیره هستند. درمورد عواملی که باعث این مسئله شده می توان گفت هروئین فراوانتر بوده و همچنین نهایت طلبی جوانان است که باعث می شود بچه ها به سمت آن کشیده شوند.

اعتیاد، زندانی بی حصار
برای اعتیاد نمی توان چارچوب و جدول تشکیل داد و نمی توان آن را در یک چاردیواری حبس کرد.
دژاکام در قسمت دیگری در حرف هایش می گوید: «امروز اعتیاد به مواد مخدر مثل یک شوخی درآمده. نمی توان گفت بیکاری، بیسوادی یا فقر باعث این مسئله است. در کشور ما همه خیال می کنند مشکل یک معتاد جسمی و روحی است، در حالی که نگرش و جهان بینی فرد است که در گرایش او به اعتیاد موثر است. از طرفی افراد در جامعه اعم از زن و مرد فکر می کنند که مصرف مواد مخدر به صورت تفننی اشکالی ندارد در حالی که آنان نامزد اعتیاد هستند و روزی قطعا به اعتیاد کشیده می شوند.»
دکتر غلامحسین معتمدی، روانپزشک درباره نقش و تاثیر تفاوت جنسی در بروز اعتیاد، مسئله را از سه جنبه زیست شناسی، روانشناسی و جامعه شناسی قابل بررسی می داند و اظهار می کند: «از لحاظ زیست شناسی مطالعات انجام شده نشان می دهد که در زمینه تغییر متقابل بدن و ماده اعتیادآور تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. ترکیبات اعتیادآور به طور کلی و مواد افیونی به طور خاص به عنوان یک حساس کننده نسبت به طلب ماده اعتیادآور عمل می کنند. یعنی به خاطر اثرات شدید نشئه آور از یک سو و اجتناب از علائم ناخوشایند ناشی از قطع آنها از سوی دیگر، تمایل فرد به جستجوی ماده اعتیادآور افزایش می یابد. تحقیقات نشان داده در مورد تاثیر مواد اعتیادآور در مغز و سایر نقاط بدن نیز تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد.»
از لحاظ روانشناختی نیز زمینه مشترکی در میان هردو جنس موجب بروز اعتیاد است. گسست ساختار شخصیتی در ابعاد هیجانی به صورت ناتوانی در کنترل و تسلط بر احساسات ناخوشایند، فقدان اعتماد به نفس، داشتن خوی وابستگی و بی کفایتی در رویارویی با مشکلات تظاهر می یابد که در دو جنس مشترک است. زمینه خانوادگی نامتعادل، جدایی یا فوت یکی از والدین در دوران کودکی به همراه وجود معضلات اجتماعی و اقتصادی در خانواده، زمینه مشترک خانوادگی بروز اعتیاد در زنان و مردان را شکل می دهد. وجه افتراق اصلی میان دو جنس در همراهی اختلالات و بیماری های روانی و اعتیاد دیده می شود که اصولا این به میزان بالا و قابل توجه وجود دارد. در میان مردان اختلالات شخصیتی ضداجتماعی، مصرف سایر مواد، اعتیاد به الکل، اختلال شخصیت مرزی، افسردگی، اختلالات اضطرابی بیشتر دیده می شود. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که از لحاظ روانی در اعتیاد، شکنندگی ساختار احساسی در زنان در مقابل نابهنجاری در مردان بارزتر است. یعنی علاوه بر مشترکات ذکر شده اعتیاد در زنان در یک بستر درونی و در مردان در یک مجرای بیرونی توسعه می یابد. اما بارزترین تفاوت را باید در ابعاد جامعه شناختی آن جستجو کرد.
این روانپزشک در قسمت دیگری از صحبت هایش اشاره می کند که در این زمینه وجود علل مشترک سبب ساز اعتیاد، مانند فقر، بیکاری، مشکلات غالب اجتماعی نسبت به جنس زن یا مرد و نیز نقش های جنسی محول شده به زن و مرد در سطح جامعه مهم ترین عامل بروز تفاوت در اعتیاد زنان و مردان است. تلقی از زن به عنوان جنس دوم محرومیت های اقتصادی و اجتماعی، تاریخی و مذهبی مشهود در زنان، فشار مضاعف به زنان در قلمرو زندگی زناشویی و به خصوص هنگام بروز بحران های خانوادگی از وجوه مهم تفاوت آسیب شناسی اعتیاد در زنان نسبت به مردان است. بدیهی است بروز اعتیاد ناشی از تقابل عوامل سببی در هر سه زمینه ذکر شده است که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. رابطه این تقابل را می توان در رابطه میان اعتیاد و رفتارهای بزهکارانه و مجرمانه دید. مطالعات نشان می دهد برخلاف تصورات رایج وجود بزهکاری و رفتار مجرمانه بیشتر تعیین کننده بروز اعتیاد هستند تا برعکس.
با توجه به آنکه اختلال شخصیتی و شخصیت ضداجتماعی و قانون شکنی در مردان بیشتر از زنان است، میزان بالای رفتار مجرمانه نیز در مردان بیشتر از زنان است، میزان بالای رفتار مجرمانه نیز در مردان معتاد نسبت به زنان معتاد که از آسیب شناختی روانی متفاوت برخوردارند بیشتر خواهد بود.
یک جامعه شناس در این زمینه، اثبات وجود تفاوت در علل جامعه شناسانه بروز اعتیاد در مردان و زنان را ضروری می داند و اظهار می کند: «در مرحله بعد باید ببینیم آیا این تفاوت ها مبتنی بر شواهد عینی و تجربی است یا تنها بر ابعاد عرضی استوار است. استفاده از نظرات کلان نیز نمی تواند در این زمینه کمک شایانی بکند. با طرح نظری پاسخ این پرسش هاست که در درجه اول می توان فهمید که اعتیاد را باید در کدام حوزه جستجو کرد. ضعف دیگری که همیشه در روش های تحقیق جامعه شناسانه وجود دارد این است که ما وقتی به سراغ فرد می رویم که معتاد شده است و در حقیقت ما خصوصیات فعلی او را بررسی می کنیم و از ابعاد شخصیتی یا زمینه هایی که در فرد برای گرایش به اعتیاد وجود داشته بی خبر می مانیم. یعنی خصوصیات قبل از اعتیاد فرد را در اختیار نداریم. در مورد فرضیه های جامعه شناسانه اعتیاد در ابعاد کلی قضیه می توان تنها به گمانه زنی هایی در مورد علل گرایش خانم ها به اعتیاد پرداخت. به عنوان مثال یکی از علل گرایش به اعتیاد در افراد را می توان فرار از ناکامی تلقی کرد. فرار از ناکامی با توجه به موضوع آن، اختیارات متفاوتی را روبروی فرد برای این فرار می گذارد. بالطبع هرچه امکانات فرد بیشتر باشد راه های فرار بیشتری نیز پیش رو دارد. در این میان افرادی که امکانات کمتری دارند جذب راهکارها و الگوهای فروتر شده و مثلا به راهکاری چون اعتیاد روی می آورند.
گذشته از این چون داشتن امکانات کمتر نشان دهنده این است که فرد در موقعیت فروتری در جامعه قرار دارد در نتیجه از الگوهای طبقه فروتر استفاده می کند. حال می توان در اینجا به این گمانه زنی پرداخت که چون در جامعه ما زنان نسبت به مردان در موقعیت فروتری قرار دارند، امکانات کمتری نیز در اختیار آنان است و آنها برای فرار از ناکامی از گزینه های فروتر استفاده می کنند که بی شک اعتیاد یکی از امکانات و الگوهای فروتر جامعه است.»
جلسه تمام شد. مسافران بار دیگر چند قدمی از این راه پرمخاطره را پیموده اند. چهره شان همه بر یک حقیقت گواهی می دهد که آنها از آینده بیمناکند. نمی دانم چرا همیشه فکر می کنیم این افراد که از این پس آنها را مسافر می نامم از جنس ما نیستند. آنها مانند ما زندگی می کنند. من خود شاهد بودم که چگونه محبت خود را با یکدیگر و به من که غریبه ای بودم نثار می کردند.
آنچه در راه بازگشت به آن فکر می کنم این است که از اساس تمام راه حل های ما در این قضیه غلط بوده والا به چنین سرانجامی مبتلا نمی شدیم. اعتیاد به گفته مسئول جمعیت آفتاب یک تخصص است و آن که الفبای اعتیاد را نگذرانده باشد نمی تواند در این عرصه اظهار نظر کند. اقدامات سطحی ما نمی تواند در مقابل حریف قدری چون اعتیاد عرض اندام کند. به این فکر می کنم که بعد از این همه زمان، آیا شدت بخشیدن به یک مبارزه بی سرانجام می تواند ثمری دهد؟ آیا حال که نسلی از جوانان این کشور نابود شده اند، با این حرکت همه آنها اعتیاد را ترک می گویند؟ چه کسی می خواهد این نسل تباه شده را تغذیه کند؟
جواب سوال، رازی وحشت آور را آشکار می کند.