
4 ـ دختر دادن و دختر گرفتن از يك خانواده
در برخي از فرهنگهاي ايران زمين به دختر دادن و دختر گرفتن از يك خانواده اصطلاحاً بده بستان ميگويند. اينگونه ازدواجها شرايط پيچيدهاي را باعث ميشود. دختر دادن و گرفتن از يك خانواده به اين معني است كه اعضاي درجه يك يا درجه دوي يك خانواده با اعضاي درجه يك يا درجه دوي خانوادهاي ديگر ازدواج كنند. اين ازدواج سه حالت را دربردارد.
الفـ در حالت اول اعضاي درجه يك (خواهر و برادر يا دو خواهر يا دو برادر) از يك خانواده با اعضاي درجه يك (خواهر و برادر يا دو برادر يا دو خواهر) از خانوادهاي ديگر ازدواج ميكنند.
بـ در حالت دوم اعضاي درجه يك (خواهر و برادر يا دو خواهر يا دو برادر) از يك خانواده با اعضاي درجه دوم (دايي، خاله، عمو، عمه و فرزندان آنها و فرزندان خواهر و برادر) از خانوادهاي ديگر ازدواج ميكنند.
جـ در حالت سوم اعضاي درجه دوم از يك خانواده با اعضاي درجه دوم از خانوادهاي ديگر ازدواج ميكنند.
در اينگونه ازدواجها شاهد دو زوج هستيم كه به طور ضربدري با هم خويشاوند هستند و اين خويشاوندي گاهي درجه يك و گاهي درجه دو است. بنابراين در اينگونه ازدواجها مسائل همسران آغشته به مسائل مربوط به خويشاوندان درجه اول يا درجه دوم ميشود و تمام پيچيدگي اينگونه ازدواجها از همين تداخل نشأت ميگيرد. تداخل خويشاوندي با زوجيت، مسائل بسيار عديده و پيچيدهاي را بهوجود ميآورد. پيچيدگي مطلب زماني به حداكثر ميرسد كه شاهد حالت اول از حالتهاي سهگانه باشيم. در حالت اول از آنجا كه دو زوج هستند كه به طور ضربدري خواهر/برادر يا خواهر/خواهر و يا برادر/برادر هستند، بالاترين پيچيدگي ممكن بروز پيدا ميكند.
در فرهنگ عاميانهي مردم مركز ايران اين اعتقاد وجود دارد كه اگر دو خواهر از يك خانواده با دو برادر از خانوادهاي ديگر ازدواج كنند يكي از زوجها سياهبخت ميشود.
هر چند ما چنين مطلبي را باور نداريم اما معتقديم كه اين باور عاميانه اشاره به سختيها و پيچيدگيهاي اين گونه ازدواجها دارد.
به مثال زير توجه كنيد:
علي و مريم خواهر و برادر هستند. علي با شبنم ازدواج كرد. دو سال بعد محمد برادر شبنم به خواستگاري مريم آمد و با او ازدواج كرد. رابطهي علي و شبنم با هم در دو سال اول ازدواجشان خوب بود و مشكل عمدهاي نداشتند. اما از زمانيكه محمد و مريم با هم ازدواج كردند رابطهي آنها متأثر از اين رابطه شد. هرگاه محمد و مريم رابطهي خوبي با هم داشتند علي و شبنم هم رابطهي خوبي داشتند و هرگاه محمد و مريم، مشكل پيدا ميكردند، علي و شبنم به بحث در مورد ايرادات خواهر و برادر ديگري ميپرداختند. علي اكثراً مشكلات را ناشي از محمد و شبنم تقصير را بيشتر از مريم ميدانست. يكسال پيش مريم درخواست مهريه كرد و مسائل و مشكلات بين او و محمد افزايش قابل توجهي پيدا كرد. از آن زمان به بعد مشكلات علي و شبنم نيز افزايش قابل توجهي يافته است.
در صورتيكه خود را به جاي علي و شبنم قرار دهيد، متوجه ميشويد كه آنها از يك طرف تحت فشار عاطفي مسائل و مشكلات خواهر يا برادر خود هستند و از طرف ديگر بايد با همسري ارتباط برقرار كنند كه او نيز تحت فشار عاطفي از جانب خواهر يا برادر خود است و در عين حال اين مسائل و مشكلات به نحوي ناشي از خواهر يا برادر خود آنهاست.
و در صورتي كه خود را به جاي محمد و مريم قرار دهيد، متوجه ميشويد كه آزادي عمل آنها چهقدر محدود است چرا كه در عين حال كه بايد مشكل خودشان را حل كنند بايد مراقب خواهر يا برادر خود و رابطهي او با همسرش نيز باشند.
در فرهنگ شرقي ما كه روابط خويشاوندي و صلهي ارحام اهميت فوقالعادهاي دارد، تداخل روابط زوجيت با روابط خويشاوندي و مداخلهي خويشاوندان پيچيدگي فوقالعادهاي را بر ارتباط همسران تحميل ميكند. بنابراين توصيه ميشود كه به اينگونه ازدواجها با دقت بسيار بيشتري نگريسته شود و حتيالامكان از اينگونه ازدواجها پرهيز شود.
5 ـ افرادي که از يکديگر دور هستند.
برخي از ازدواجها در شرايطي رخ ميدهد كه يكي از همسران در كشوري ديگر، يا در شهري ديگر است كه امكان ملاقات و آشنايي از نزديك براي آنها محدود است. به خصوص در سالهاي اخير ازدواج با ايرانيان مقيم خارج كشور باعث شده است كه اين نوع ازدواج رواج بيشتري بيابد. دور بودن از يكديگر شرايطي را فراهم ميكند كه نياز به توجه دارد. وقتي كه افراد از يكديگر دور هستند شناخت آنها از يكديگر يك شناخت از دور است. وقتي به آينه از نزديك نگاه ميكنيم چهرهي خود را به طور شفاف ميبينيم، با همه جزييات و ريزهكاريها، اما وقتي از آينه دور بايستيم و به چهره خود نگاه كنيم، جزييات چهرهي خود را نميتوانيم ببينيم، بلكه تنها كليت آن را ميبينيم. در روابط راه دور امكان شناخت جزييات فرد وجود ندارد، تنها ميتوانيم كليت فرد را بشناسيم. آشنايي و شناخت كه يك جزء مهم ازدواج است، در روابط راه دور با اشكال روبرو ميشود.
در روابط راه دور موارد زير را ميتوان مشاهده كرد:
الف ـ هدف عاشق و معشوق در يك رابطهي طبيعي اين است كه با يكديگر مهربانتر و صميميتر شوند، اما هدف عاشق و معشوق در روابط راه دور اين است كه دوباره يكديگر را ببينند.
ب ـ فرصت شناخت واقعي از افراد سلب ميشود.
ج ـ از برخورد با مسايل و مشكلات اجتناب ميشود. وقتي نامزدهايي كه رابطهي آنها از راه دور است يكديگر را ميبينند، اولاً از آنجا كه فرصت محدودي دارند سعي ميكنند كه همه چيز را به خوبي برگزار كنند و از اينكه در اين مدت كوتاه به مسايل و مشكلات بپردازند معمولاً اجتناب ميكنند.
د ـ تلقي آنها از تفاهم با يكديگر معمولاً بسيار غيرواقع بينانه است. وقتي فقط چند روز بيشتر فرصت ندارند كه يكديگر را ببينند تمام وقتشان را باهم ميگذرانند، به سينما، رستوران و ميهماني ميروند. هيجان زيادي كه در اين روزها وجود دارد، باعث ميشود كه فكر كنند بعداً نيز در زندگي مشترك، همين شرايط تكرار خواهد شد. معمولاً اين افراد وقتي براي زندگي مشترك به يك شهر يا يك كشور ميروند، متوجه ميشوند كه شرايط واقعي چهقدر متفاوت از تجربههاي اوليه آنها بوده است.
به جز دور بودن در زمان آشنايي برخي از افراد داراي شرايطي هستند که پس از ازدواج براي زمان قابل توجهي از همسر خود دور هستند، افرادي که در کشتي کار ميکنند يا به مأموريتهاي شغلي طولاني مدت ميروند طبيعتاً مدت زمان قابل توجهي از همسر خود دور هستند. اين گونه ازدواجها با مسائل قابل توجهي روبرو ميشود که نياز به ويژگيهاي شخصيتي خاصي دارد. به هر حال در جمعيت عمومي اين گونه ازدواجها توصيه نميشود.
{mospagebreak title=روابطی که مناسب ازدواج نیست}روابطي که مناسب ازدواج نيست.
1 ـ رابطهاي که شما بيشتر عشق ميورزيد.
شما عاشق هستيد، اما از احساس طرف مقابل خود مطمئن نيستيد. اينطور ميپنداريد كه با يكديگر زوج ايدهآلي خواهيد بود. اما او آنقدرها هم از رابطه با شما هيجان زده نيست. وقتي كه در كنارتان نيست، مدام به او فكر ميكنيد. اما اينطور به نظر ميرسد كه او بدون شما مشكل چنداني ندارد. يك رابطه هنگامي كه فقط يكي از طرفين در اكثر اوقات تعقيب كنندهي ديگري است، سالم نبوده و از تعادل خارج است.
اينكه يك نفر به چنين رابطهاي ادامه ميدهد ميتواند به دلايل زير باشد.
الف ـ تكرار الگوي دوران كودكي: اگر در كودكي عشق يا توجهي را كه به آن نياز داشتيد، به شما داده نميشده است، احتمالاً ناخود آگاه تصميم گرفتهايد كه سخت تلاش كنيد تا دوستتان بدارند.
ب ـ خود را تنبيه ميكنيد. احساس ميكنيد كه مستحق عشق و توجه نيستيد و لياقت عشق را نداريد. بنابراين در چنين روابطي باقي ميمانيد تا به خود اثبات كنيد كه مستحق عشق نيستيد.
ج ـ همانندسازي با يكي از والدين. اگر در كودكي شاهد آن بوديد كه مثلاً مادرتان مدام به خاطر توجه، در تعقيب پدرتان بود، ممكن است چنين نتيجه گرفته باشيد كه «روابط» اصولاً اينگونه است و كاملاً طبيعي است كه يكي از طرفين ديگري را بيشتر دوست داشته باشد.
2 ـ رابطهاي که شما كمتر عشق ميورزيد.
اين طرف مقابل است كه بيشتر به شما عشق ميورزد. شما سعي ميكنيد تا خود را متقاعد كنيد كه بيش از آنچه واقعيت دارد، او را دوست داريد. اما از درون خود ميدانيد كه نسبت به او احساس عشق نداريد. اين نوع ارتباط، همانند رابطهي نوع اول متعادل و سالم نبوده و سرانجامي نخواهد داشت.
دلايل زير ميتواند اين نوع ارتباط را توضيح دهد.
الف ـ ميخواهيد از خود محافظت كنيد. اگر در گذشته از طرف كسي كه او را واقعاً دوست داشتهايد، آسيب ديده باشيد، ممكن است اين تصميم ناخود آگاه را گرفته باشيد كه ديگر هرگز كسي را آنچنان دوست نداشته باشيد، كه بعدها از طرف او آسيب ببينيد.
ب ـ يكي از والدين خود را تنبيه ميكنيد. فرد مقابل خود را به جاي يكي از والدين خود می بینید و عصبانيت خود از آن والد را بر روي او تخليه ميكنيد. او را طرد ميكنيد تا همان كاري را كرده باشيد كه او (والد) در كودكي با شما كرده است.
ج ـ ميخواهيد ديگران را كنترل كنيد. رابطه با كسي را انتخاب ميكنيد كه بيشتر به شما عشق ميورزد تا احساس برتري كنيد و احساس كنيد كه همه چيز در كنترل شماست. هنگامي كه فرد مقابل شما در طلب عشق و محبت شما باشد، آسيبپذيرتر خواهد بود و شما احساس ميكنيد كه روي او كنترل داريد.
د ـ همانندسازي با يكي از والدين. اگر در كودكي شاهد آن بودهايد كه يكي از والدين شما سردتر، گوشهگيرتر و منزويتر از ديگري است، ممكن است بپنداريد كه چنين وضعي در روابط كاملاً طبيعي است. اگر با آن والد همانندسازي كرده باشيد، همان الگو را در روابط خود، تكرار ميكنيد.
3 ـ رابطهاي که در آن احساس ميكنيد فرد مقابل نياز به تغيير دارد.
در اين گونه روابط عشق معطوف به خود آن فرد نيست، بلكه عشق به آن فردي است كه اميدواريد به آن تبديل شود. اين نوع روابط به طرز شديدي اعتيادآور است، چرا كه شما در دام اميد به كسي ميافتيد كه قرار است فرد مقابل به آن تبديل شود. دست كشيدن و دل كندن از اين اميد، بسيار مشكل است، چرا كه هرگز قادر نخواهيد بود بگوييد كه بالاخره آن تغيير خاص چه وقت به وقوع خواهد پيوست. اين نوع ارتباط شباهت به قمار دارد.
در زير برخي از علايم اين نوع ارتباط آورده شده است.
به خود ميگوييد كه او به اندكي وقت نياز دارد تا خود و زندگي خود را جمع و جور كند.
به خود ميگوييد كه هيچ كس تا به حال او را آنگونه كه بايد، دوست نداشته است و اگر شما به حد كافي به او عشق بورزيد، قادر خواهيد بود تا او را تغيير دهيد.
احساس ميكنيد كه هيچ كس او را درك نميكند و همه او را دست كم ميگيرند و فقط شما هستيد كه ماهيت واقعي او را ميشناسيد.
مدام نزد خانواده و دوستان خود به خاطر مشكلاتي كه در رابطهتان وجود دارد، عذر و بهانه ميآوريد.
احساس ميكنيد كه هرگز نميتوانيد او را ترك كنيد، چرا كه با ترك كردن او احساس بيارزشي او را تأييد ميكنيد و او ديگر هرگز تغيير نخواهد كرد.
به او بيشتر از خود او، ايمان داريد.
ميدانيد كه عشق كافي از طرف او دريافت نميكنيد، اما به خود ميگوييد كه او دارد نهايت تلاشش را ميكند.
دلايل زير ميتواند اين نوع ارتباط را توضيح دهد.
الف ـ ميخواهيد روي او كنترل داشته باشيد. وقتي به منظور اصلاح كسي به رابطهاي وارد ميشويد، طبيعتاً نسبت به او احساس برتري خواهيد كرد و احساس ميكنيد كه روي او تسلط داريد.
ب ـ از خودتان و زندگي خودتان فرار ميكنيد. با تمركز بر روي كارهايي كه فرد مقابل بايد يا نبايد انجام دهد، شما وقت چنداني براي پرداختن به زندگي خود نخواهيد داشت. وقتي سر گرم اصلاح ديگران هستيم ديگر وقتي نخواهيم داشت تا به خودمان و نقايص خودمان بپردازيم.
ج ـ در كودكي به اين نتيجه رسيدهايد كه نميتوانيد آنچه را ميخواهيد، بدست آوريد. اگر در كودكي طرد شدهايد يا به قدر كافي دوستتان نداشتهاند، ممكن است ناخود آگاه اين نتيجهگيري را كرده باشيد كه نميتوانيد آنچه را ميخواهيد از آنهايي كه دوستشان داريد، بگيريد. بنابراين سعي ميكنيد با كساني رابطه داشته باشيد كه همان احساس ناكامي كودكي را در شما باز توليد كنند. توجه داشته باشید که يك رابطهي سالم رابطهاي است كه فرد مقابل را همانگونه كه «هست» بپذيريد و از او راضي باشيد.
4 ـ رابطهاي که در آن ميخواهيد ديگري را نجات دهيد.
افراد در اين نوع رابطه، نه از آن رو كه با همسرشان تفاهم دارند، بلكه به اين دليل كه احساس ميكنند مجبورند تا به او كمك كنند، وارد رابطه ميشوند. كسي را پيدا ميكنند كه آسيب ديده يا شكننده است و يا اينكه ديگران او را دوست نداشتهاند و حالا شديداً احساس ميكنند كه بايد به او كمك و محبت كنند. ترك گفتن اينگونه روابط معمولاً بسيار مشكل است.
در زير برخي از علائم اين نوع ارتباط آورده ميشود.
به كسي علاقمند هستيد كه مشكلات روحي، جسماني و يا اقتصادي جدي دارد.
به كسي علاقمند هستيد كه دائم احساس سر در گمي، ناتواني و قرباني بودن ميكند و شما او را دلداري ميدهيد، آرام ميكنيد و تشويق ميكنيد.
غالباً در مقابل او نقش والد را ايفا ميكنيد. او را نصحيت ميكنيد، هشدار ميدهيد، از مشكلات احتمالي بر حذر ميكنيد.
در گذشته با او بد رفتاري شده و يا به طرز بدي آسيب ديده است و شما احساس ميكنيد كه مجبور هستيد گذشتهي او را جبران كنيد.
كمتر ميتوانيد به او تكيه كنيد، بلكه بيشتر او به شما تكيه ميكند.
رفتارهايي را از طرف او تحمل ميكنيد كه هرگز به طور معمول نظير اين رفتارها را از فرد ديگري نميپذيريد.
وقتي ديگران از شما ميپرسند كه چرا با چنين فردي رابطه داريد، احساس ميكنيد كه از او بهانه جويي ميكنند و فوراً درصدد حمايت از او بر ميآييد.
احساس ميكنيد هيچ كس همانند شما قادر نيست كه او را درك كند و دوست داشته باشد، بنابراين نميتوانيد او را ترك كنيد.
نگران هستيد كه اگر او را رها كنيد، آيا او شخص ديگري را پيدا خواهد كرد تا از او حمايت كند.
دلايل زير ميتواند وجود اين نوع ارتباط را توضيح دهد.
الف ـ تكرار يك الگوي كودكي. اگر در كودكي شاهد آن بوديد كه يكي از اعضاي اصلي خانواده، ناديده گرفته ميشود يا كسي او را دوست ندارد و يا با او بد رفتاري ميشده است در بزرگسالي همان فرد را به شكل كسي كه سخت به كمك احتياج دارد، مييابيد و نهايت تلاش خود را ميكنيد تا عشق، حمايت و محبتي را كه نتوانستيد در كودكي به آن عضو خانواده بدهيد، به او بدهيد.
ب ـ نياز داريد كه احساس برتري كنيد. وقتي فردي را برميگزينيد كه به هم ريخته است، شما در موضع فرد برتر، عاقلتر و منسجمتر قرار خواهيد گرفت.
ج ـ نياز به كنترل ديگران داريد. برخي اوقات از ياد ميبريم كه «كمك كردن» ميتواند يك روش براي كنترل كردن ديگران باشد.
كساني كه در چنين روابطي وارد ميشوند و خواهان نجات ديگري از طريق ارتباط عاطفي هستند، غالباً ترحم را با عشق اشتباه ميگيرند.
5 ـ رابطهاي که در آن به همسر آيندهي خود به چشم يك الگو يا آموزگار نگاه ميكنيد.
در اين نوع روابط ما از همان ابتدا شاهد برابري و همتايي نيستيم، چرا كه يكي از طرفين مقام و مرتبهي بلندي در چشم ديگري دارد. هنگامي كه دانشجويي عاشق استاد خود ميشود، يا بازيگر جواني عاشق كارگردان فيلم ميشود، ما شاهد شكلگيري چنين ارتباطي هستيم. وقتي عاشق كسي بشويم كه الگوي ماست، طبيعتاً رابطهاي برابر با او نخواهيم داشت. ممكن است در رفتار و يا گفتار خود به گونهاي وانمود كنيم كه باهم برابر و همتراز هستيم، اما از آنجا كه مقام بلند و والايي را براي او در نظر داريم عملاً چنين چيزي ممكن نيست.
در زير برخي از علائم اين نوع ارتباط آورده ميشود.
فكر ميكنيد كه او از شما باهوشتر است.
از او زياد نقل قول ميكنيد: «علي ميگويد…» يا «به عقيدهي علي …» يا «همانطور كه علي ميگويد …»
هرگز با عقايد، باورها و نظرات او مخالفت نكرده يا آنها را زير سؤال نميبريد. احساس ميكنيد كه او بيشتر از شما ميداند.
دلتان ميخواهد همه بفهمند كه با «چه كسي» رابطه داريد.
احساس ميكنيد هرگز نميتوانيد به موفقيتهايي نظير آنچه كه نامزد شما بدست آورده، نايل شويد.
احساس ميكنيد از بخت و اقبال شما بوده كه او نصيب شما شده است.
حاضريد هركاري بكنيد تا بيشتر به او شبيه شويد.
در اينجا لازم به ذكر است كه شكست يك رابطه هرگز به دليل تفاوت جايگاههاي دو نفر نيست، بلكه از نگرش و طرز برخورد آنها نسبت به جايگاههاي خودشان ناشي ميشود.
دلايل زير ميتواند وجود اين ارتباط را توضيح دهد.
الف ـ اگر در كودكي توجه و عشقي را كه ميخواستيد نديده باشيد، اين امكان وجود دارد كه به فردي علاقمند شويد كه همیشه در جايگاه والد شما قرار گيرد؛ تا بتوانيد عشق، توجه، هدايت و حمايت او را بدست آوريد.
ب ـ اعتماد به نفس پاييني داشته باشيد. هنگامي كه اعتماد به نفس شما پايين باشد، ممكن است به كسي علاقمند شويد كه اعتماد به نفس بالايي داشته باشد و خود را الگوي شما قرار دهد.
ارتباطي مناسب است كه در آن خود را همانقدر دوست داشته باشيم، كه ديگري را دوست داريم. ارتباطي كه در آن خود را همانگونه كه هستيم، پذيرفته باشيم.
6 ـ رابطهاي که به دليل چند ويژگي خاص، ايجاد شود و تداوم يابد.
چشمان آبي، موهاي سحر انگيز، گيتار زدن، مدير بودن و … گاهي باعث ميشود تا ما وارد يك ارتباط شويم و آن را به همان دلايل ادامه دهيم. يك استعداد خاص يا يك ويژگي فوقالعاده، گاهي ما را افسون ميكند و نميتوانيم به ديگر ويژگيهاي آن فرد بپردازيم. اين روابط معمولاً دوام چنداني ندارد. زندگي مشترك مطمئناً به چيزي بيشتر از گيتار زدن يا چشمان آبي نياز دارد.
هرگاه شيفتهي فردي با ويژگيهاي خاصي شديد، از خود بپرسيد اگر اين فرد آن ويژگي (رنگ چشم، صداي زيبا، حالت چهره و…) را نداشت و يا (نقاش، قهرمان بستكبال، خلبان و…) نبود، آيا همچنان براي شما جذاب بود و ميخواستيد با او ازدواج كنيد؟
7 ـ رابطهاي که به دليل يک تفاهم خاص، ايجاد شود و تداوم يابد.
اين نوع رابطه ميتواند بسيار فريب دهنده باشد. مخصوصاً هنگامي كه همان زمينهاي كه در آن تفاهم داريد، براي شما اهميت زيادي داشته باشد و به راحتي آن را با پيوندي عاشقانه و قوي اشتباه بگيريد. چند مثال از اين نوع رابطه را براي فهم بهتر در زير ميآوريم.
هر دو نفر عضو گروه كوهنوري هستند و به كوهنوردي عشق ميورزند. اما در ساير زمينهها هيچ تفاهم ديگري باهم ندارند.
هر دو نفر بر روي يك پروژه كار ميكنند. اين پروژه ايجاب ميكند كه ساعتهاي طولاني باهم كار كنند. در اواسط كار احساس ميكنند كه به يكديگر علاقمند شدهاند. اما پس از آشنايي بيشتر متوجه ميشوند كه خارج از زمينهي كاري هيچ وجه مشتركي باهم ندارند.
در يك تور ايرانگردي باهم هستند، همه چيز خوب است و هر دو نفر احساس ميكنند كه به يكديگر علاقمند شدهاند. اما پس از اينكه مسافرت تمام ميشود، هرگاه يكديگر را ملاقات ميكنند بيشتر متوجه ميشوند كه با يكديگر هماهنگ نيستند.
اين نوع از ارتباط بيشتر در موارد زير رخ ميدهد.
الف ـ با فرد مقابل در شرايط غيرمعمول و متفاوت با شرايط معمول زندگي آشنا شده باشيد.
ب ـ با فرد مقابل در محيطي غيرمعمول آشنا شده باشيد.
ج ـ با فرد مقابل هنگام يك فعاليت مشترك آشنا شده باشيد.
البته لازم به ذكر است كه آشنا شدن در اين شرايط، لزوماً به اين معني نيست كه در ساير زمينهها تفاهم وجود نداشته باشد. چه بسا كه دو طرف از تفاهم زيادي هم برخوردار باشند. اما بسيار اتفاق ميافتد كه در چنين شرايطي كه تسهيل كنندهي عشق است، افراد عاشق ميشوند اما از تفاهم چنداني برخوردار نيستند. وجود تفاهم بين آنها نياز به بررسي و تعمق و شناخت بيشتر دارد. خطري كه در اين نوع رابطه وجود دارد، شيفتگي بيش از حد به آن زمينهي مشترك است، به گونهاي كه از توجه به مابقي قسمتهاي يك رابطه باز ميمانند. اين بيتوجهي افراد را درگير كسي ميكند كه به طور معمول با او رابطه برقرار نميكنند.
8 ـ رابطهاي که به دليل لجاجت و سركشي با خانواده، ايجاد شود و تداوم يابد.
علائم زير ميتواند نشان دهنده اين نوع رابطه باشد.
پدر و مادر شما هميشه بر روي اهميت «پول» و «شهرت» تأكيد خاص ورزيدهاند، اما شما همواره افراد بيپول و ورشكسته را انتخاب ميكنيد.
پدر و مادر شما هميشه روي نظم و ترتيب در خانه تأكيد داشتهاند، اما شما هميشه افرادي را پيدا ميكنيد كه تنبل و شلخته هستند.
در خانوادهاي بسيار مذهبي بزرگ شدهايد، اما تمام كساني كه انتخاب ميكنيد، بيبندوبار و لاقيد هستند.
مادر شما معتقد است كه همسرتان نبايد فاصلهي سني زيادي با شما داشته باشد، اما شما دقيقاً افرادي را انتخاب ميكنيد كه بيشتر از ده سال با شما اختلاف سن دارند.
برخي از مردم همسر خود را نه بر اين اساس كه چه كسي براي آنها مناسب است، بلكه بر اين اساس كه چه كسي براي خانواده آنها مناسب نيست، انتخاب ميكنند. لجاجت با خانواده يا لجاجت با يكي از والدين گاهي ريشه انتخابهاي ماست.
اين مسأله ميتواند به دلايل زير باشد.
الف ـ عصبانيت زيادي نسبت به يكي از والدين يا هر دو والد در خود احساس ميكنيد.
ب ـ والدين شما بسيار كنترل كننده بودهاند و اكنون شما ميخواهيد از انقياد و كنترل آنها فرار كنيد.
اين نوع ارتباط هر چند باعث ميشود كه خشم فرد نسبت به خانواده تخليه شود، اما باعث نخواهد شد كه همسران رابطه مناسبي با يكديگر داشته باشند. اگر گمان ميكنيد كه الگوي شما در علاقهمند شدن به ديگران، لجاجت و سركشي است، بهتر است اين مسأله را با كمك يك روان درمانگر بررسي كنيد. همينكه مجبور نباشيم كه شورشي باشيم، اين امكان وجود خواهد داشت كه به هركسي علاقهمند شويم. شورشي بودن و لجاجت، ايجاد اجبار و فشار ميكند و اجبار در ازدواج نميتواند به موفقيت منجر شود.
9 ـ رابطه با کسي که در تضاد کامل با معشوق يا نامزد قبلي باشد.
رابطهاي را با كسي به هم ميزنيد و سپس به دنبال شخصي ميگرديد كه نه تنها متفاوت باشد، بلكه در تضاد كامل با او باشد، يا به عبارت ديگر نقطه مقابل او باشد. به عنوان مثال:
فرد قبلي بيپول و بيقابليت بود و شخصيتي غير رقابتي داشت. در انتخاب جديد به دنبال فردي پولدار، لايق و مقاوم هستيد.
فرد قبلي قابل پيشبيني بود، در انتخاب جديد به دنبال فردي هستيد كه غيرقابل پيشبيني باشد.
فردي قبلي مستقل و اهل عمل بود، در انتخاب جديد به دنبال فردي وابسته و احساساتي هستيد.
مسألهاي نيست اگر به دنبال ويژگيهايي باشيم كه فرد قبلي فاقد آن بود. اين كاملاً طبيعي است كه اولويتهاي ذهني ما به هنگام انتخاب همسر، مواردي باشد كه در نامزد يا همسر قبلي خود نديدهايم و از نبود آنها احساس نارضايتي كردهايم. اشتباه در اين است كه چشم خود را به روي ساير ويژگيهاي مهمي كه ميبايد در يك فرد به دنبال آن باشيم، ببنديم و فقط به دنبال آن ويژگيهايي باشيم كه در رابطه قبلي وجود نداشت.
10 ـ رابطه با فردي كه با يك نفر ديگر است.
اولين توقع و انتظاري كه از همسر آينده ميرود اين است كه در رابطه با كسي نباشد. ما با كسي ميتوانيم رابطه داشته باشيم كه منعي براي ازدواج با ما نداشته باشد، با هيچ كس ديگري نباشد، متأهل نباشد، نامزد نداشته باشد و با كسي رابطهي جنسي نداشته باشد.
اين رابطه در موارد زير ديده ميشود.
با كسي است، اما قول ميدهد كه به زودي او را ترك خواهد كرد.
با كسي است، اما ميگويد كه او را دوست ندارد.
با كسي است، اما ميگويد كه ديگر با او رابطهي جنسي ندارد.
با كسي است، اما ميگويد كه فقط به خاطر بچهها با او زندگي ميكند.
با كسي است و او هم راجع به شما ميداند، اما ميگويد كه برايش مهم نيست.
با كسي است و قصد جدا شدن از او را هم ندارد، ولي با اينحال از شما ميخواهد كه با او باشيد.
رابطهاش را به هم زده است، اما اين امكان وجود دارد كه دوباره همه چيز را از سر بگيرند.
متاركه كرده است اما اين امكان وجود دارد كه طلاق نگيرند.
كساني مستعد ورود به چنين روابطي هستند كه موارد زير در زندگي آنها وجود داشته باشد.
الف ـ در كودكي احساس ترك شدگي كرده باشند. با تكرار اين الگو در بزرگسالي، احساسات زمان كودكي را باز توليد ميكنند.
ب ـ اعتماد به نفس پاييني دارند. فردي كه اعتماد به نفس پاييني دارد ممكن است احساس كند كه استحقاق اينكه وارد يك رابطه تمام عيار شود را ندارد، بنابراين تن به ارتباط با فردي بدهد كه با يك نفر ديگر است.
ج ـ افرادي كه ترس از صميميت دارند. رابطه با فردي كه با يك نفر ديگر است، راهي است براي دوري از صميميت. اگر فردي در كودكي مورد آزار جسماني، عاطفي يا جنسي قرار گرفته باشد، يا به هر دليل ديگري از صميميت و رابطهي صميمانه وحشت داشته باشد، ممكن است وارد اينگونه روابط شود تا از صميميت كامل پرهيز كند.
{mospagebreak title=علائم هشدار دهنده در ازدواج}علايم هشدار دهنده در ازدواج
خانم دكتر گلدريك «خانواده درمانگر»، فهرست زير را از علائم هشدار دهندهي ازدواج تهيه كرده است. اين فهرست به ترتيب اولويت تهيه شده است و هر چه كه يك عامل در مرتبهي بالاتري باشد احتمال مسأله دار شدن ازدواج و نهايتاً طلاق بالاتر است.
1 ـ زوجين به فاصلهي كوتاهي از يك فقدان معنيدار با هم آشنا شوند يا ازدواج كنند.
2 ـ آرزوي دور شدن از يك نفر در خانوادهي پدري عاملي براي ازدواج باشد.
3 ـ پيشينهي همسران به طور معناداري متفاوت باشد (به لحاظ مذهبي، تحصيلي، طبقهي اجتماعي، قوميت و سن)
4 ـ زن و شوهر از جمع خواهر و برادري ناسازگار برخاسته باشند.
5 ـ زن و شوهر يا خيلي نزديك به خانوادههايشان و يا خيلي دور از آنها سكونت داشته باشند.
6 ـ زن و شوهر به لحاظ مالي يا عاطفي به خانوادههاي خود وابسته باشند.
7 ـ ازدواج قبل از سن بيست سالگي.
8 ـ مدت آشنايي و يا نامزدي كمتر از شش ماه باشد و يا اينكه بيشتر از سه سال به طول انجامد.
9 ـ مراسم ازدواج بدون حضور خانواده يا دوستان فعلي انجام شود.
10 ـ زن، قبل از ازدواج حامله شود يا در خلال سال اول ازدواج حامله شود.
11 ـ همسران دورهي كودكي يا نوجواني خود را دورهاي ناشاد و بد محسوب كنند.
12 ـ همسران، رابطهي ضعيفي با خواهر و برادران و يا والدين خود داشته باشند.
{mospagebreak title=ملاکها و معیارهای ازدواج موفق}ملاكها و معيارهاي ازدواج موفق
تنها زماني ميتوانيد فرد مناسبي را براي زندگي خود پيدا كنيد كه خودتان فرد مناسبي شده باشيد حتي اگر فرد مناسبي را بهعنوان همسر برگزينيد اما خود شما فرد مناسبي نباشيد، ارتباط شما ناچار به شكست منجر خواهد شد.
متأسفانه افراد زيادي هستند كه در جستجوي فرد مناسبي هستند، بيش از اينكه تلاش كنند تا خود فرد مناسبي شوند.
پروفسور اولسون استاد دانشگاه مينهسوتا و يکي از دانشمندان به نام، ملاکها و معيارهاي زير را براي ازدواج موفق پيشنهاد ميکند. اگر به فكر ازدواج هستيد يا در آينده قصد ازدواج داريد، اين ملاكها در انتخاب همسر به شما كمك خواهد كرد.
1 ـ قبل از ازدواج هر دو نفر بايد مستقل و پخته باشند.
هر چه دو نفري كه ميخواهند با هم ازدواج كنند پختهتر و مستقلتر باشند ايجاد ارتباط صميمانه راحتتر و سادهتر خواهد بود. استقلال و پختگي اغلب در طول زمان و گذر عمر همراه با افزايش سن بدست ميآيد و همين ميتواند دليل خوبي براي صبر كردن در ازدواج باشد. بهترين عامل پيشبينيكنندهي ازدواج موفق بر اساس تحقيقات، سن همسران در هنگام ازدواج است. هر چه كه سن آنها پايينتر باشد و كم سن و سالتر باشند، احتمال طلاق افزايش مييابد. به نظر ميرسد كه دليل اين اتفاق اين باشد كه افراد مسنتر ثبات بيشتري دارند و دقيقتر ميدانند كه از ازدواج چه ميخواهند.
2 ـ هر دو نفر به همان اندازه كه ديگري را دوست دارند خودشان را هم دوست داشته باشند.
در روابط صميمانه عزت نفس بسيار مهم است. به واقع اگر شما به خودتان عشق نورزيد، سخت است كه به ديگري عشق بورزيد. پيش از اينكه بتوانيد عشق بورزيد و دريافتكنندهي عشق باشيد، نياز به احساس امنيت و عزت نفس داريد.
3 ـ هر دو نفر بتوانند همانگونه که از باهم بودن لذت ميبرند از تنها بودن نيز لذت ببرند.
تعادل بين «با هم بودن» و «با هم نبودن» يا تعادل بين «همراهي» و «دوري» در يك ارتباط صميمانه، نقش مهمي دارد. يك ارتباط صميمانه به هر دوي آنها نياز دارد. براي ايجاد اين تعادل همسران بايد بتوانند از فعاليتهاي جداگانه، در اوقاتي كه با هم نيستند، لذت ببرند. زياد با هم بودن ميتواند به رفتارهاي مخرب و منفي مثل كنترل همسر و قدرناشناسي منجر شود.
4 ـ هر دو نفر در شغل و حرفهي خود ثبات داشته باشند.
شغل يا حرفهي با ثبات و رضايتآور، در عين حال كه ميتواند امنيت مالي به همراه داشته باشد، ايجاد امنيت هيجاني ميكند. زمانيكه شغل و حرفهي فرد به خوبي پيش ميرود، او ميتواند زمان بيشتر و انرژي بالاتري را صرف ارتباط خود با ديگري كند. از طرف ديگر هر چه دل مشغولي و استرس فرد نسبت به كار و فعاليت بيشتر باشد. انرژي كمتري براي ارتباط خواهد داشت.
5 ـ هر دو نفر از خود، آگاه باشند و خود را بشناسند.
يك ارتباط صميمانه، نياز به گشادگي، درستكاري و صداقت بين دو نفر دارد. هر فردي بايد بتواند توانمنديهاي خود را ارزيابي كند و ضعفهاي خود را به طور واقعبينانه بشناسد و مشكلات را تقصير ديگران نداند. در ضمن لازم است كه هر طرف بداند كه از ديگري چه ميخواهد و انتظاراتش از او چيست و در اين ارتباط چه ميتواند به ديگري ارايه كند و چه انتظاري را ميتواند برآورده سازد. آشنايي ميتواند در اين راه كمك زيادي به افرادي كه خواهان ازدواج با هم هستند بكند.
6 ـ هر دو نفر بتوانند نظرات و خواستههاي خود را قاطعانه و با صراحت( ( Assertiveبيان كنند.
يكي از كليدهاي رشد صميميـّت، جسارت است. جسارت به اين معني كه آنچه را ميخواهيد به طور شفاف، مستقيم و به شيوهي درست بيان كنيد. افرادي كه جسارت ـ با معني بيان شده ـ ندارند، اغلب در روابط خود، منفعل / پرخاشگر هستند، يا اينكه تلاش ميكنند ديگران را فريب دهند و در ارتباط، نقش بازي كنند. هر چه كه همسران خواستههاي خود را شفافتر بيان كنند، احتمال اينكه به خواستهي خود برسند بيشتر است. جسارت را نبايد با خشونت اشتباه گرفت. خشونت تلاش براي سلطه بر ديگري است و جسارت بيان سادهي نياز و ميل فرد، با شفافيت و صراحت همراه با رعايت ادب و حقوق ديگران است.
7 ـ هر دو نفر سعي كنند كه خود خواه نباشند و خواستههاي ديگري را برآورده كنند.
وقتي كه ما به نيازهاي ديگران توجه ميكنيم، آنها نيز به نيازهاي ما توجه ميكنند. اين يك قانون است و قانون «جلب توجه روشن بينانه» نام دارد. اصل بر اين است كه خودخواهي كمتر، بهترين صلاح فرد است چرا كه به روابط همكارانه و صميمانه كمك ميكند و براي همه سودمند است. مراقبت بدون انحصار طلبي و توجه بدون حسادت، همسر را تشويق ميكند تا به ظرفيتهاي بالقوهي خود بپردازد و توانمنديهاي نهفتهي دروني خود را بشناسد و اين يعني سود بردن هر دو نفر.
{mospagebreak title=پیشبینی کننده های ازدواج موفق}پيشبيني كنندههاي ازدواج موفق
يكي از يافتههاي بسيار ارزشمند محققان اين است كه، كيفيت ارتباط پيش از ازدواج شاخص فوقالعاده ارزشمندي براي پيشبيني موفقيت ازدواج است. به زبان ساده، رفتار دو نفر پيش از ازدواج شاخص خوبي است براي اينكه پيشبيني كنيم كه بعد از ازدواج چگونه با هم برخورد خواهند كرد.
محققان به اين نتيجه رسيدهاند كه نامزدهاي شاد و راضي كه با طيب خاطر و رضايت به ازدواج رسمي و تأهل تن ميدهند، كساني هستند كه انتظارات واقعبينانهاي از مشكلات ازدواج دارند، خوب ارتباط برقرار ميكنند، تعارضها را به صورت مناسب حل ميكنند، احساس خوبي از شخصيت همسر خود دارند، بر سر ارزشهاي اخلاقي و مذهبي با يكديگر توافق دارند و نقشي برابر در ارتباط با هم دارند. توضيح هر كدام از موارد فوق به طور مجزا در زير آورده شده است.
1 ـ انتظارات واقعبينانهاي از مشكلات ازدواج دارند. زوجهاي موفق با خوش باوري و ساده لوحي به سوي ازدواج گام برنميدارند. آنها مشكلات ازدواج را ناديده نميگيرند و متوجهي اين مطلب هستند كه «ارتباط» هميشه بيدرد سر نخواهد بود و نيست. زوجهاي موفق اكثراً بر اين نكته واقف هستند كه در صورتي زندگي خوشايندي خواهند داشت، كه با هم براي اين زندگي تلاش كنند.
2 ـ خوب ارتباط برقرار ميكنند. توانايي ابراز و بيان به طور مؤثر، براي ارتباط موفق امري حياتي است . مهارتهاي ارتباط مثبت از زمرهي مهمترين مهارتهاي ارتباطي هستند كه همسران ميتوانند آن را فرا گيرند و در بهبود آن تلاش كنند.
3 ـ اختلاف ها را به صورت مناسب حل ميكنند. عدم توافق در هر ارتباطي اجتنابناپذير است. همسران قطعاً بر سر تمام امور با هم توافق ندارند، اما لازم است كه بدانند و يا بياموزند كه چگونه عليرغم تعارضها با موفقيت كار كنند و اثربخش باشند. هر چند در نظر گرفتن اختلاف نظرها و تعارضها و حل آنها پيش از ازدواج به همسران شانس بيشتري براي زندگي شادتر خواهد داد.
4 ـ احساس خوبي از شخصيت همسر خود دارند. بسيار مهم است كه صادقانه و از صميمم قلب كسي را كه با او قصد ازدواج داريد، دوست بداريد. يا به عبارت ديگر، همسر شما همانند بهترين و صميميترين دوست شما باشد. البته نه به اين معني كه بعد از ازدواج ديگر نيازي به دوستان صميمي نيست، بلكه منظور اين است كه هر چه ويژگيهاي همسرتان بيشتر به گونهاي باشد كه در جرگهي دوستان صميمي قرار گيرد، ارتباط موفقتر و شادتري خواهيد داشت. دوست داشتن شخصيت همسر، عامل مهمي در ارتباط سالم است.
5 ـ بر سر ارزشهاي اخلاقي و مذهبي با يكديگر توافق دارند. همسران موفق، با داشتن باورهاي مشترك، احساس صميميـّت و نزديكي بيشتري ميكنند و معمولاً دربارهي ارزشها و باورهاي اخلاقي و مذهبي داراي توافق عام و كلي هستند. ارزشهاي مشترك، بنيان و پايهاي مهم براي بناي ارتباط همراه با مراقبت و پايدار است.
6 ـ نقش برابر در ارتباط با هم دارند. همسران موفق به يكديگر اجازه ميدهند تا علايق فردي و توانمنديهاي بالقوهي خود را رشد دهند. براي آنها مهم است كه همسر آنها هماني شود كه ميتواند باشد. آنها يكديگر را به داشتن روابط خويشاوندي و حفظ دوستيهاي قديمي تشويق ميكنند، چرا كه اينگونه روابط، زندگي را پر بارتر ميسازد و به آن غنا ميدهد. همسران شاد ميتوانند رضايت را در تمام موقعيتها درك كنند. چه در زماني كه با هم هستند، يا در زمان آرامش يا در هنگام كار و يا زمان شوخي و بذلهگويي.
{mospagebreak title=تفاهم understanding}تفاهم(( understanding
تفاهم به معناي مقصود يكديگر را فهميدن و درك كردن مطلب همديگر است. تفاهم در ازدواج به معناي فهم مشترك يا فهم نزديك همسران نسبت به يک موضوع است. معمولاَ وقتي از افراد سؤال ميشود كه براي ازدواج موفق چه مواردي مهم است يكي از موارد مهمي كه از طرف اكثر افراد بيان ميشود، تفاهم است. متأسفانه در ميان مردم، اکثراً تفاهم با توافق Agreementاشتباه گرفته ميشود. تفاهم يعني فهم نزديك به هم داشتن اما توافق يعني تلاش براي رسيدن به يک فهم نزديک به هم. افرادي كه با هم تفاهم دارند به راحتي و سهولت با هم روزگار ميگذرانند اما آنها كه با هم توافق كردهاند ممكن است در طول زمان به توافقات خود پايبند نباشند و از توافق خود عدول كنند. تفاهم يعني من و تو بدون اينكه از قبل با هم توافق كرده باشيم، نظراتمان نزديك به هم است. اما توافق يعني من و تو لازم است انرژي مصرف كنيم و نظراتمان را به هم نزديك كنيم.
تفاهم بدون نياز به صرف انرژي به دلايل مختلف از جمله پيشينهي همانند، از قبل در همسران وجود دارد. دليل اصلي اينکه ذکر ميشود افرادي که تفاوت زياد سني، فرهنگي اجتماعي، تحصيلي، ديني و … دارند براي ازدواج با يکديگر مناسب نيستند، اين است که اين افراد تفاهم زيادي با هم نخواهند داشت. تفاوتهاي فرهنگي، قومي، نژادي، سني، مذهبي، اجتماعي و تحصيلي باعث ميشود که نگرش افراد به دنيا و موضوعات زندگي متفاوت باشد. وقتي که نگرشها متفاوت باشد تفاهم با مشکل روبرو خواهد شد.
مطمئناً توافق جايگاه بسيار مهمي در زندگي مشترك دارد اما آنچه در مورد انتخاب همسر مهم است، تفاهم است. براي آنكه بفهميم با چه كسي تفاهم داريم لازم است خودمان را و خواستههاي خودمان را بشناسيم و از آنجا كه ازدواج حوزهاي است با متغيرهاي متعدد، وقتي همسران در مورد هر كدام از اين متغيرها فهم نزديك به هم داشته باشند، ميتوانيم بگوييم كه در مورد آن مطلب باهم تفاهم دارند. تفاهم يك مفهوم كلي است كه از تفاهم در تك تك موضوعات تفاهم تشكيل ميشود. موضوعات تفاهم، همان موضوعات گفتگوی قبل از ازدواج است. بنابراین موضوعات تفاهم عبارتند از:
1 ـ سرگرميها و علايق
2 ـ باورها و ارزشهاي ديني
3-باورها و اصول اخلاقي
4 ـ دوستان
5ـ اهداف، رشد و پيشرفت شخصي
6ـ خویشاوندان
7 ـ رابطهي صمیمانه با همسر
8 ـ خانوادهي خود
9 ـ خانوادهي همسر
10 ـ حل اختلاف
11 ـ پول و مسايل مالی
12 خواستهها و توقعات
13 ـ رويارويي با هيجان
14 ـ وظايف زن و مرد در خانواده
15 ـ فرزند و تربیت فرزند
16 ـ موضوعات جنسي
لازم است در تكتك اين موضوعات بين همسران تفاهم وجود داشته باشد، تا بتوانيم بگوييم كه همسران باهم تفاهم دارند. براي اينكه متوجه شويم كه تفاهم ما با همسر آيندهمان چهقدر است، لازم است كه تست تفاهم تهيه شود.
{mospagebreak title=تست تفاهم}تست تفاهم
برای آن که بتوانیم تفاهم را به عدد و رقم تبدیل کنیم لازم است که برای خودمان یک تست بسازیم که نام آن را تست تفاهم می گذاریم. هر فردی باید خودش برای خودش این تست را بسازد. برای ساختن این تست باید در مورد هریک از موضوعات تفاهم که به طور مبسوط تری در فصل آشنایی آمده است؛ فهرستی از آرزوها و امیال و خواسته های خود را درباره ی همسر آینده تان بنویسید. در زیر هرکدام از موضوعات، ویژگی های مطلوب برای همسر آینده تان را به صورت یک جمله خبری بنویسید. هرچه این فهرست کامل تر باشد، ارزیابی تفاهم دقیق تر خواهد بود.
به عنوان مثال:
موضوع اول
سرگرمی ها و علایق
1 ـ به موسیقی علاقمند باشد.
2 ـ اهل کوهنوردی باشد.
3 ـ از سینما و تئاتر خوشش بیاید.
4 ـ اهل مطالعه باشد.
5 ـ رمان بخواند.
6 ـ فیلم ببیند و از دیدن فیلم لذت ببرد.
7 ـ از معاشرت با دوستان و خویشاوندان خوشش بیاید.
8 ـ اهل سفر باشد.
9 ـ از خوابیدن در کوه لذت ببرد.
10 ـ کتابهای فلسفی بخواند.
موضوع دوم
باورها و ارزشهای دینی
1 ـ نماز بخواند.
2 ـ روزه بگیرد.
3 ـ در مجالس مذهبی شرکت کند.
4 ـ خمس و زکات بدهد.
5 ـ مسجد برود.
6 ـ به عرفان علاقمند باشد.
7 ـ از تحجر و خشکی در امور مذهبی دور باشد.
8 ـ از شراب و موادمخدر پرهیز کند.
9 ـ تجارب مذهبی داشته باشد.
10 ـ به حلال و حرام پای بند باشد.
و سایر موضوعات هم به همین ترتیب، در پی خواهد آمد. بنابراین اگر شما برای هر موضوع 10 گزاره خبری یا 10 «خواسته» داشته باشید؛ تست شما یکصد و شصت جمله خبری خواهد داشت. هرچه شما تعداد گزاره ها را بیشتر قرار بدهید؛ تست تفاهم، دقت بالاتری خواهد داشت. پس از اینکه تست را ساختید؛ وقتی به خواستگاری می روید یا خواستگار برای شما می آید؛ پس از جلسه گفتگو، با توجه به اطلاعاتی که از صحبت باهم بدست آورده اید به فرد مقابل در مورد هر موضوعی که صحبت شده است؛ نمره می دهید.
{mospagebreak title=طرز نمره دادن به تست تفاهم}طرز نمره دادن به تست تفاهم:
1 ـ به هر جمله مطابق با معیار زیر نمره دهید.
ملاك نمره دادن يك معيار پنج گزينهاي است.
كاملاً آن ويژگي را دارد. 5 امتياز
زياد آن ويژگي را دارد. 4 امتياز
تقريباً آن ويژگي را دارد. 3 امتياز
كم آن ويژگي را دارد. 2 امتياز
به ندرت آن ويژگي را دارد، يا هرگز ندارد. 1 امتياز
مثلاً اگر در موضوع باورها و ارزشهای دینی جمله «نماز بخواند» را در تست تفاهم خود آورده باشيد. اگر فرد مقابل شما همیشه نمازش را می خواند، به او نمره 5 بدهيد و اگر بیشتر اوقات می خواند، به او نمره 4 بدهيد و همين طور الي آخر.
2 ـ براي هر یک از موضوعات شانزده گانه، مجموع امتيازات بدست آمده را و بالاترين امتياز ممكن را محاسبه كنيد.
مثال: در مورد موضوع باورها و ارزشهای دینی
1 ـ نماز بخواند. 4
2 ـ روزه بگیرد. 5
3 ـ در مجالس مذهبی شرکت کند. 2
4 ـ خمس و زکات بدهد. 3
5 ـ مسجد برود. 2
6 ـ به عرفان علاقمند باشد. 2
7 ـ از تحجر و خشکی در امور مذهبی دور باشد. 2
8 ـ از شراب و موادمخدر پرهیز کند. 5
9 ـ تجارب مذهبی داشته باشد. 2
10 ـ به حلال و حرام پای بند باشد. 5
بالاترين امتياز ممكن = 50
مجموع امتيازات فرد مورد نظر = 32
3 ـ مجموع امتيازات فرد مورد نظر خود را به بالاترين امتياز ممكن تقسيم كنيد تا درصد تفاهم با او را در آن موضوع، بدست آوريد.
مثال:
64 % = 100 = 100
4 ـ در مورد تمام موضوعات، نمرهي تفاهم و درصد تفاهم را بدست آوريد.
برای مطالعه بقیه مقالهاینجا را کلیک کنید.