شام با زندگی

نمایش شام با دوستان نوشته دونالد مارگولیز، ترجمه زهره جواهری به کارگردانی آیدا کیخایی و بازی نیکی کریمی ، امیر رضا دلاوری ، بهناز جعفری و احمد ساعتچیان در تماشاخانه ایران شهر اجرا شد.

بوریس ایخن باوم(Boris Ejxenbaum) پژوهشگر فرمالیست روس که بیش از سایر صورتگرایان به سینما وفرم در آن پرداخته ، معتقد است که ما هنگام تماشای فیلم در طلب انزوائیم و خود را در جمع حس نمی کنیم و با نگاهی شخصی و خصوصی به تماشای فیلم می نشینیم ، همان گونه که به خواب های خود می نگریم. به نظر می رسد که در تئاتر برخلاف سینما به علت اجرای زنده ی بازیگران تماشاچی خود را در میان جمع می بیند و به نوعی در متن بازنمایی زنده زندگی قرار می گیرد. با توجه به این امر و با عنایت به نظر ایخن بام شاید بتوان گفت که به همین دلیل تئاتر نمی تواند مانند سینما رؤیا بفروشد. امّا به جای آن برداشتی واقعی تراز روابط میان انسان ها ارائه می دهد. دهه هاست که مردم سینما را در تلویزیون و در خلوت خود تماشا می کنند. پدیده ی سینمای خانگی هم حتّی در نوع سه بعدی آن جلوه ی عینی انزوا و رؤیا یا کابوسی است که ایخن باوم می گفت. از سوی دیگر تئاتر با خواب قرابتی ندارد و به طور مستقیم با زندگی آن هم در میان جمع و به طور زنده سرو کار دارد. با این مقدمّه می خواهم به حضور زندگی در تئاتر و آن چه بر صحنه ی نمایش شام با دوستان اتفّاق می افتد اشاره کنم و البته بیشتر از همه به قلمرو زندگی روزمره بپردازم که در این نمایش شاهد انعکاس آن هستیم. امروزه زندگی روزمره به یکی از مهم ترین مقولات فلسفه و جامعه شناسی بدل شده است. براساس نظریه های انتقادی زندگی روزمره علم ،اخلاق و هنر که منعکس کننده ی منش ها و ارزش های انسان هستند از بطن زندگی روزمره به وجود می آیند ولی در جهان مدرن پیوند میان آن ها و زندگی روزمره گسسته شده تا جایی که کلیّت آن را مخدوش کرده است. از این دیدگاه علم به ویژه به علت تخصّصی شدن بیش از اندازه بیشتر از زندگی روزمره فاصله گرفته ولی هنر هنوز پیوند محکم تری با آن دارد. مدت هاست که جنبه های حماسی ، آرمانی و تغزّلی زندگی کم رنگ شده است ولی نباید اندیشید که زندگی روزمره عرصه ی پیش پا افتاده و مبتذلی است که از فروکاستن اصل زندگی حاصل شده است. برعکس باید آن را عمده ترین عرصه ی تولید معنا به شمار آورد. در این قلمرو همچنان که زندگی کنش گران مورد توجّه قرار می گیرد ، همزمان به ساخت های کلان جامعه نیز توجّه می شود. قابلیت ها و توانش های فردی و جمعی در این عرصه امکان ظهور پیدا می کنند و زندگی از آن چه هست به آن چه باید باشد تبدیل می شود.

زندگی در سینما به صورت تصویر منعکس می گردد ولی بر صحنه ی نمایش زندگی می شود. بیهوده نیست که ایخن باوم برای مونتاژ در سینما وظیفه ای سبک شناختی قائل است که نقش پیرنگ سازی دارد. حال آن که در تئاتر تداوم زنده ی بازی نیازی به این پیرایه ها و ترفندها ندارد و خود زندگی می تواند پیرنگ اصلی قرار گیرد. نمایش شام با دوستان به کارگردانی آیدا کیخایی نمونه ی ساده و موفقی از تجلّی زندگی روزمره در هنر است که به خاطر این پیوند هم در دام صنعت فرهنگ نمی افتد و هم به طور مشخّص به یک عنصر مهم زندگی روزمره یعنی رابطه ی زن و مرد می پردازد و به عنصر مهم دیگر یعنی غذا هم اشاره ای دارد. در قلمرو روان شناسی یکی از کانون های توجّه علوم رابطه ای ، ارتباط نزدیک میان زن و مرد است که محور اصلی نمایش شام با دوستان را تشکیل می دهد. مهم ترین اصل منحصر به فرد بودن این رابطه است . رابطه ی نزدیک داستانی است که توسّط دو نفر نوشته می شود. این داستان می تواند مزخرف ، ناتمام ، جذّاب ، کشدار، ساده یا پیچیده باشد امّا در هر صورت منحصر به فرد است و قضاوت اخلاقی و حکم صادر کردن در مورد آن راه به جایی نمی برد. در این نمایشنامه یک رابطه به پایان می رسد و دیگری تداوم می یابد. در حالی که اختلاف نظر شخصیّت ها در مورد یک رویداد مشخّص به چشم می خورد ولی همگی در مورد غذا اتفاق نظر دارند چون به قول کامو هیچ کس در لذت هایش ریاکار نیست. در عین حال لذت دیگر که برخورداری از یک رابطه ی مطلوب به زعم هر کس است به خاطر قضاوت های اخلاقی و تعارض های پنهان درونی افراد انکار ، تحریف و گاه بد فهمیده می شود. ولی چون لذتی است که در برابر عدم لذت قرار می گیرد سرانجام راه خود را پیدا می کند و به همان جایی می رسد که باید برسد. یعنی همان آموزه ای که هم از دل اصول زندگی روزمره بیرون می آید و هم با یافته های علوم رابطه ای همخوانی دارد. بگذارید هرکس همان طور که می خواهد زندگی کند.

منبع: روزنامه شرق ، سال دهم ، شماره ۱۷۶۸ ، شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *