ویژه نامه ویژه (به مناسبت پنجمین سال تاسیس آموزشگاه ویژه) مورخ: ۲۷/۹/۸۹
آموزش خصوصی که در جهان غرب مقولـۀ ریشه دار و گسترده ای است در کشور ما داستان پرافتخار و درعین حال غم انگیزی دارد. اصولاً آموزش درایران به معنای امروزی آن توسط افراد یا اشخاص پایه گذاری شده و سپس دولت ها با تأخیر و از سرناچاری و به بدترین شکل به آن پرداخته اند . واین درحالی است که بانگاهی به تاریخ می بینیم که درگذشته و درهمین کشور نخستین موسسات آموزشی مانند نظامیه ها توسط دولت ها تأسیس شده اند. مشکل فوق ناشی از خواب غفلت نظام های مستقر درایران در برابر تولـّـد جهان مدرن ودرپی آن مبارزۀ بی امان و نفس گیر و گاه خونبار سنّت در برابر مدرنیته است که همچنان ادامه دارد.
کافی است نگاهی به تاریخ بیندازیم تا ببینیم پیشگامان آموزش مدرن مانند رشدیه با چه موانعی روبرو شده اند و ازدست اولیاء امور و جهل عوام از یک سو و مقاومت به اصطلاح علما از سوی دیگر چه خون دلی خورده اند. داستانی که بارها با حمله و تخریب مدارس و تهدید و ترور مدیران و معلمان آن مدارس همراه بوده است . درحقیقت آن چه به نام آموزش مدرن درایران می شناسیم حاصل مساعی وقفه ناپذیر اشخاص از خودگذشته ای است که دراین مسیر گام گذاشته و راه را گشوده اند. این امر درمورد آموزش های هنری نیز صادق است یعنی هنگامی که اولیای دولت درخواب غفلت و ظلمت ناآگاهی به سر می برند ، این افراد و اشخاص بودند که نهال آموزش هنری را در کویر سرزمین ما کاشته اند.
ابوالحسن غفاری ( صنیع الملک ) عموی محمد غفاری یا کمال الملک معروف که برای آشنایی با چاپ سنگی به اروپا اعزام شده بود نخستین کسی است که پس از بازگشت به ایران اجازۀ احداث مدرسۀ نقاشی و چاپ را از دولت گرفت و تأسیس این مدرسه پیش درآمدی شد برای تدریس نقاشی به عنوان یکی از مواد درسی دارالفنون که خود زمینه ساز ظهور نام آوران آتی دراین عرصۀ هنری بود. بعدها برادرزادۀ شهیر او یعنی کمال الملک درسال ۱۲۸۹ مدرسۀ صنایع مستظرفه را تأسیس کرد که مواد درسی آن در دو بخش تحت عنوان صنایع قدیمه ( مینیاتور ، تذهیب و نقش قالی ) و صنایع جدیده ( نقاشی و مجسمه سازی ) طبقه بندی شدند.
از این جا به بعد همیشه داستان با یک الگوی تکراری ادامه می یابد. نقش دولت پس از غفلتی اولیّه تنها اعطاء مجوز است بدون آن که درپی آن حمایتی درکار باشد..ضمناً انواع کارشکنی ها و سنگ اندازی ها از طرف اولیاء امور و بعضی از به اصطلاح همکاران صورت می گیرد که نمونه های تاریخی آن در مورد همین مدرسۀ صنایع مستظرفه و نیز هنرستان موسیقی وجود دارد . سپس اگر پس از چندین و چند سال موفقیتی درکار باشد تازه اشتهای دولت تحریک می شود تا این موسسات را مصادره کند که نمونه های آن را به کرات دیده ایم و امروز هم می بینیم .
این ماجرا مدام تکرار می شود تا باز شیر پاک خورده ای و دین و دل از دست داده ای دوباره وارد میدان شود و داستان از نو آغاز گردد. پس فقط تجربه های تاریخی ما نیست که از مشروطه تا به حال مرتب تکرار شده اند بلکه بسیاری از امور عملی نیز از همین قاعدۀ تکرار آن هم از نوع تراژیک خود پیروی می کنند .
داستان تأسیس آموزشگاه ویژه به عنوان نخستین مدرسه حرفه ای تخصصی و تکمیلی گرافیک و ارتباطات درایران نیز بالطبع با پی رنگ مشابهی شروع شده امّا امیدواریم روند کاری آن در مسیر همواری ادامه یابد. فکر تأسیس ویژه با توجه به کاستی ها و کمبودهایی که بنیانگذاران آن در فضای هنری مرتبط با کار خود تشخیص داده بودند نشان از تأملی بنیادی و چاره اندیشانه داشت و حالا پس از گذشت پنج سال درعمل نیز معلوم شد که برنامه ریزی ها و سازمان دهی های بعدی و انجام کار نیز با جدیت و سخت کوشی و به نحوی مطلوب انجام گرفته و نهال آن فکر به بارنشسته است که آموزش قریب به ۱۴۰۰ هنرجو و تنوع و گستردگی مواد درسی نشان دهندۀ آن است .
می گویند ایرانی ها اهل کار گروهی و تیمی نیستند . اگر درمورد نمونه های تاریخی آموزش خصوصی که به آن ها اشاره شد با مجاهدت ها و پای مردی های یک فرد روبرو هستیم دراین جا با یک گروه از افراد هم فکر و هم رأی مواجه می شویم که از ابتدا تا کنون انجام کار را با هماهنگی و هم نوایی قابل تحسینی دنبال کرده اند . واین درحالی است که درمیان هنرمندان به مناسبت طبع هنری میل به تک روی غلبه دارد ودراین جمع عبور از تنگ نظری های رایج و ایجاد حس همدلی گروهی و از آن مهم تر حفظ تداوم و ثبات آن دشوارتر از بقیۀ هموطنان مقاوم در برابر کار جمعی است . شاید همین امر موجب شده که این مدرسه از همکاری اکثر صاحب نظران و نام آوران عرصۀ کاری خود برخوردار شود و از این جهت نیز می توان گفت که ویژه واقعاً ویژه است .
درپشت فعالیت هایی از این قبیل معمولاً چهره یا چهره هایی را می توان سراغ کرد که بیشتر از بقیه به اصل کار و سرنوشت آن دلبسته اند و با تمام وجود برای انجام کار مایه می گذارند . درویژه هم به ویژه رنگ و بوی امرالله فرهادی به چشم می خورد و به مشام می رسد که با تکیه بر پیشینۀ حرفه ای خود اعم از هنری ، آموزشی و بازرگانی به طور متمرکز وارد عرصۀ آموزش شده است . از یاد نبریم که علاوه برویژگی های فردی او که با ماهیّت این کار همخوانی دارد ، فرهادی سابقۀ شاگردی و فرزندی اسطورۀ آموزش کشور یعنی زنده یاد بهمن بیگی را دارد که سال گذشته درگذشت و درمراسم ترحیم و تدفین او انعکاس یک عمر پایمردی در عرصۀ آموزش عشایری به صورت بزرگداشتی با شکوه متجلّی شد. علاوه برآن روحیۀ کار جمعی و گروهی که به آن اشاره شد از خصلت های بارز فرهادی است که در طی چند دهه در قالب تشکیل انجمن ها و مجامع صنفی و هنری مشاهده شده است .
امیدوارم ویژه در آینده هم ویژه باشد و راه خود را ادامه دهد.